دوشنبه 5 آذر 1403

فضا برای ترانه و موسیقی نازل مهیا است

خبرگزاری اکو نیوز مشاهده در مرجع
فضا برای ترانه و موسیقی نازل مهیا است

به گزارش خبرگزاری اقتصادایران ، مدتی است که استفاده از برخی کلمات و واژه‌های خاص در ترانه‌های موسیقی پاپ مد شده است. گویی خوانندگان موسیقی پاپ به دنبال این هستند که با استفاده از برخی کلیدواژه‌ها می‌توانند موفقیت آهنگ‌هایشان را تضمین کنند.

واژه‌هایی که در عرف و ادب جایی ندارند و به نوعی هنجارشکنی محسوب می‌شوند. واژه‌هایی که در بیشتر موارد بار مفهومی جنسی دارند.

استفاده از چنین واژگانی در ترانه‌های موسیقی پاپ، با مهندسی از پیش تعیین شده‌ای انجام می‌شود. آنها به این فکر می‌کنند که چه چیزی می‌تواند بر نوجوانان و جوانان بیشترین تأثیر را بگذارد. لاجرم به سراغ ساده‌ترین راه می‌روند؛ یعنی هنجارشکنی در کلام.

تکلیف موسیقی‌های غیر مجاز که مشخص است؛ آنها به طرزی وحشتناک و بدون هیچ محدودیتی از این حربه استفاده می‌کنند.

جالب اینکه چنین نکاتی در آهنگ‌های مجوزدار هم دیده می‌شود. یعنی در برخی از آثار خوانندگان مجاز در عرصه موسیقی پاپ، گاهی ترانه‌هایی شنیده می‌شود که واژگانی عجیب و غریب دارند.

به هر روی نکات بسیاری درباره اوضاع ترانه در موسیقی کشورمان وجود دارد که باید به آنها پرداخت و مورد بررسی قرار گیرند. آنچه مهم است اینکه اوضاع ترانه در کشور چندان خوب نیست و روند حرکتی ترانه رو به نزول است.

با اسماعیل امینی شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات هم‌کلام شدیم تا از دیدگاه او به بررسی اوضاع ترانه در کشورمان بپردازیم. در ادامه حاصل گفت‌وگو با این شاعر، ترانه‌سرا و منتقد ادبی را می‌خوانید:

اوضاع ترانه را در جامعه امروز و در موسیقی حال حاضر کشورمان چطور می‌بینید؟ به نظرتان از نظر محتوا، ترانه‌های امروزی قابل پذیرش هستند؟

ترانه زبانی مؤثر و پر مخاطب است. به همین دلیل علاوه بر کاربرد ترانه در موسیقی و آهنگ‌های مختلف، جاذبه‌های دیگری هم دارد. در گذشته و در موسیقی ایرانی محتوا از صورت مهم‌تر بوده است. ما به تدریج به سمتی رفته‌ایم که دیگر کسی به محتوا توجه نمی‌کند و در همان صورت باقی می‌مانند. الان بیشتر ترانه‌ها مضمون‌های تکراری دارند و شاید همین مسئله موجب شده که از ظرفیت‌های ترانه خیلی استفاده نشود. در این دوران ترانه‌های خلاق با محتواهای قابل تأمل بسیار کم داریم.

اشاره کردید که ترانه‌های امروزی در صورت مانده‌اند و خیلی محتواگرا نیستند. یعنی می‌توانیم بگوییم که از نظر صورت و ظاهر، ترانه‌ها اوضاع خوبی دارند و تکنیک‌های فنی را رعایت می‌کنند؟

نسبت به صورت هم خیلی بی‌دقتی و شلختگی دیده می‌شود. چیزهای ساده‌ای مثل قافیه و صلابت زبان را رعایت نمی‌کنند.

دلیل اصلی این همه ضعف و کاستی در حوزه ترانه چیست؟ راهکار اصلاح را در کجا می‌بینید؟

یکی از دلایل اصلی این است که جلسات جدی نقد نداریم.

این همه جلسات شعر و نقد ادبی در تهران و شهرهای مختلف برگزار می‌شود!

جلسات ادبی بیشتر به شعر می‌پردازند و کمتر به ترانه توجه می‌کنند. در بیشتر این جلسات هم افراد کم‌تجربه و آماتور می‌آیند که شاید چیزی یاد بگیرند. در چنین جلساتی معمولا ترانه‌سرایان حرفه‌ای شرکت نمی‌کنند. از همه مهم‌تر اینکه در این جلسات شعر، ترانه‌ها نقد نمی‌شوند.

منظور من این است که جلسه‌ای باشد که بتوان در آنجا، ترانه‌های منتشر شده، ترانه‌های موفق و جدیدترین ترانه‌هایی که منتشر می‌شود را نقد و بررسی کرد.

البته در این‌باره برنامه‌ای در رادیو هست که برخی ترانه‌ها را بررسی می‌کند. اما جایی که بشود ترانه‌ی تیتراژ سریال‌ها و آثار مهم را نقد کرد، وجود ندارد. در کل باید بگویم که آثار ترانه‌سراهای حرفه‌ای، آثاری که در بازار موسیقی منتشر و شنیده شده نقد نمی‌شوند.

ما نیاز داریم که آثار پرمخاطب و پراقبال را نقد کنیم. البته این نقد به معنی عیب‌جویی نیست؛ باید از نگاه کارشناسی و فنی بدانیم که هر ترانه تا چه حد تکراری است، چقدر خلاقیت در آن دیده می‌شود و چه حرف تازه‌ای برای گفتن دارد.

ما نیاز داریم که آثار پرمخاطب و پراقبال را نقد کنیم. البته این نقد به معنی عیب‌جویی نیست؛ باید از نگاه کارشناسی و فنی بدانیم که هر ترانه تا چه حد تکراری است، چقدر خلاقیت در آن دیده می‌شود و چه حرف تازه‌ای برای گفتن دارد. چنین جلسه‌ای با چنین مختصاتی حالت آموزشی پیدا خواهد کرد و هم به کار ترانه‌سرایان می‌آید و هم به کار مخاطبان که آرام آرام تفاوت اثری ارزشمند را از اثری فاقد ارزش هنری تشخیص دهند.

متأسفانه شاهدیم که ترانه‌های امروز به سمتی می‌روند که در بیشتر این ترانه‌ها از الفاظ و کلماتی نامتعارف استفاده می‌شود. حتی در آثاری که از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد مجوز دارند هم این موارد دیده می‌شود. بیشتر ترانه‌های امروزی، حتی برای ابراز عشق هم از الفاظی رکیک استفاده می‌کنند.

مجوز حالت حداقلی دارد. اگر ترانه‌ای نقض قانون نداشته باشد، مسئولان دفتر موسیقی نمی‌توانند جلویش را بگیرند. مجوز ابزار جهت‌دهی نیست.

مهم‌ترین ضعف جامعه‌ی ما در این زمینه، در نظام تعلیم و تربیت است. در نظام تعلیم و تربیت نسبت به این موضوع‌ها آموزش درست نداده‌ایم؛ اینکه ما سخن عاشقانه را چگونه بیان می‌کنیم.

در مدارس و دانشگاه‌ها هیچ حرفی در این باره به دانش‌آموز و دانشجو گفته نمی‌شود؛ نتیجه این می‌شود که یک جوان تصور می‌کند که جذاب‌ترین حالت برای ابراز عشق این است که حرف عجیب و غربی بزند. مثلا «چه چشایی داری لعنتی.»

مجوز حالت حداقلی دارد. اگر ترانه‌ای نقض قانون نداشته باشد، مسئولان دفتر موسیقی نمی‌توانند جلویش را بگیرند. مجوز ابزار جهت دهی نیست.

اینکه ما در مدارس و دانشگاه‌ها از عشق و چگونگی ابراز عشق حرف بزنیم، مغایرتی با تربیت معنوی ما ندارد. تنها از این طریق است که می‌توانیم روی ذائقه مردم و جامعه تأثیر بگذاریم. در ترانه‌های امروز گفت‌وگو از سر خشم و عصبانیت است. لحن ترانه‌ها عاطفی نیست و خشمگین است.

ترانه‌هایی که در گذشته و در قالب آهنگ‌های مختلف به گوش مردم می‌رسید، معمولا سطح بالایی از مفهوم و محتوا را داشتند. چرا از آن ترانه‌ها فاصله گرفتیم.

در گذشته هم ترانه‌ی نازل و مبتذل داشته‌ایم. من دبیرستانی بودم و گوش می‌کردم. ترانه‌ی خوب و درجه یک هم داشتیم. اینکه الان می‌گوییم در گذشته ترانه‌های خوب داشته‌ایم، علتش این است که از گذشته تا به امروز، ترانه‌های خوب ماندگار شده‌اند و همچنان هم شنیدنی هستند.

گسترش رسانه‌های امروزی و در دسترس بودن شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، راه تولید و ارائه اثر را هموار کرده است.

در گذشته رسانه‌ای مانند رادیو داشته‌ایم که بی‌رقیب بوده‌اند. الان رسانه‌ها بی‌رقیب نیستند. در دنیای امروز که دنیای ارتباطات است، امکان اینکه هر کسی ترانه بگوید و بخواند و اثرش را ارائه کند، زیاد شده است. هر کسی آهنگساز شده و ترانه می‌گوید و همین در دسترس بودن موجب شده که اثر نازل زیاد تولید شود.

در دنیای امروز که دنیای ارتباطات است، امکان اینکه هر کسی ترانه بگوید و بخواند و اثرش را ارائه کند، زیاد شده است. هر کسی آهنگساز شده و ترانه می‌گوید و همین در دسترس بودن موجب شده که اثر نازل زیاد تولید شود.

تأثیر رادیو و تلویزیون در تأثیرگذاری بر ذائقه مخاطبان چگونه است؟ آیا رسانه ملی توانسته است که وظیفه‌اش را در این‌باره به درستی انجام دهد؟

رادیو تلویزیون برنامه‌های مستقلی برای ترانه و موسیقی ندارند. اینکه ما لابه‌لای برنامه‌ها موسیقی پخش کنیم انتقال فرهنگی رخ نمی‌دهد. زمانی بحث بود که شبکه‌ای مختص موسیقی داشته باشیم که متأسفانه نشد.

به نظر می‌رسد که خود ترانه‌سرایان هم در سطحی شدن محتوای ترانه‌ها اثرگذار بوده‌اند. بسیاری از ترانه‌سرایان برای منافع مالی یا برای رسیدن به شهرت، حاضر می‌شوند که براساس مختصات سفارش دهنده، اثرشان را تولید کنند و حتی کلمات مورد نظر سفارش دهنده را در ترانه بگنجانند.

ترانه‌سراها که همه در یک تراز نیستند. آماتورها و تازه‌کارها مجبورند بر اساس سفارشی که پیمانکار می‌دهد، کار را انجام دهند.

در کل باید بگویم که فضای کلی ترانه و موسیقی کشور، برای موسیقی و ترانه‌ی نازل مهیا است. ما باید برای این فکری بکنیم. حتی گاهی دیده می‌شود که خوانندگان خوب ما هم به سمت موسیقی زرد و نازل می‌روند.

ترانه‌سراها که همه در یک تراز نیستند. آماتورها و تازه‌کارها مجبورند براساس سفارشی که پیمانکار می‌دهند، کار را انجام دهند.

در نظام تعلیم و تربیتی باید به این مسائل بپردازیم. موسیقی در زندگی ما هست و حذف‌شدنی نیست، پس باید در مدارس و برای دانش‌آموزان درس موسیقی داشته باشیم. اگر موسیقی در مدرسه نباشد، این آموزش به آموزشگاه‌های موسیقی منتقل می‌شود و باید بپذیریم که آموزشگاه‌های موسیقی هم هیچ تعهدی برای اعتلای فرهنگ ندارند. آموزشگاه‌های موسیقی براساس درآمدزایی بیشتر کار می‌کنند.

فضای کلی ترانه و موسیقی کشور، برای موسیقی و ترانه‌ی نازل مهیا است. ما باید برای این فکری بکنیم. حتی گاهی دیده می‌شود که خوانندگان خوب ما هم به سمت موسیقی زرد و نازل می‌روند.

اگر ما به موسیقی به عنوان تفنن و تفریح و برنامه‌پرکن نگاه کنیم، یعنی میدان را خالی گذاشته‌ایم برای کسانی که دنبال شهرت هستند و التزامی نسبت به فرهنگ ندارند.

نظرتان درباره رویه‌ای که دولت جدید درباره موسیقی و ترانه در پیش خواهد گرفت، چیست؟ با روی کار آمدن دولت جدید آیا باید منتظر اتفاق‌های خوب و تحول‌های شایسته در عرصه موسیقی و ترانه باشیم؟

الان نمی‌شود داوری کرد. تجربه من در این سال‌ها نشان می‌دهد که که دولت‌های مختلف از جناح‌های مختلف، هیچ‌کدام مسئله اولشان فرهنگ نیست. مسائل مربوط به بودجه و اقتصاد، دولت‌ها را آن‌قدر مشغول می‌کند که فرهنگ را فراموش می‌کنند. در حالی که انقلاب ما شعار اصلی‌اش فرهنگ بود.

اقتصاد باید به ثبات برسد تا به کار اصلی یعنی فرهنگ برسیم.

تجربه من در این سال‌ها نشان می‌دهد که که دولت‌های مختلف از جناح‌های مختلف، هیچ‌کدام مسئله اولشان فرهنگ نیست. مسائل مربوط به بودجه و اقتصاد، دولت‌ها را آنقدر مشغول می‌کند که فرهنگ را فراموش می‌کنند. در حالی که انقلاب ما شعار اصلی‌اش فرهنگ بود.

نه فقط ترانه و موسیقی که همه چیزهایی که مرتبط با فرهنگ است، از اقتصاد و سیاست مهم‌تر است. البته نباید فراموش کنیم که در حال حاضر از نظر اقتصادی در شرایط اضطراری هستیم.

شما به رفتار رهبران فکری جامعه دقت کنید؛ مقام معظم رهبری همیشه روی فرهنگ و اخلاق تأکید بسیاری دارند.