یک‌شنبه 4 آذر 1403

قتل همسر با قرص برنج | مریم مانع ازدواجم با شهین بود

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
قتل همسر با قرص برنج | مریم مانع ازدواجم با شهین بود

مرد قاتل: مریم مانع ازدواجم با شهین بود به او قرص برنج خوراندم!

وی که پشیمان بود گفت: نمی دانم چطور شد دست به چنین کاری زدم. من تحت تاثیر مصرف مواد مخدر عقلم را از دست داده بودم.

عصر بیست و نهم آبان ماه سال 98 مرد جوانی به نام حمید همسرش را به بیمارستانی در غرب تهران منتقل کرد و مدعی شد همسرش بخاطر مصرف قرصی مشکوک دچار مسمومیت شده است. تلاش پزشکان برای نجات این زن آغاز شد اما مریم ساعتی بعد در اتاق عمل به طرز مرموزی جان سپرد. همسرش وی مدعی بود زن جوان با خوردن قرص برنج که از عطاری خریده جان سپرده است. اما اظهارات ضد و نقیض مرد جوان و برادرش شک پلیس را دوچندان کرد و حمید به اتهام قتل همسرش بازداشت شد و به خوراندن قرص برنج به همسرش اعتراف کرد. با اعترافات حمید برای وی کیفرخواست صادر و پرونده اش برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و وی پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی حمید در جایگاه ویژه ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و همسرم با هم فامیل بودیم که ازدواج کردیم. من فوق دیپلم دارم و در شرکت توزیع آب معدنی کار می کردم. ما زندگی خوبی داشتیم اما مدتی بود به مواد مخدر معتاد شده بودم و قرص مصرف میکردم. چند ماهی بود با دختر جوانی به نام شهین آشنا شدم که قصد داشتم با او ازدواج کنم و به همین خاطر تصمیم به قتل همسرم گرفتم اما هنوز هم خودم باورم نمیشود دست به چنین اشتباه بزرگی زده ام.

همسرم مدتی بود سردردهای میگرنی داشت و به همین خاطر به دنبال داروی گیاهی برای درمان سردرد هایش می گشت. آن روز وقتی قرص برنج را از عطاری خریدم آن را پودر کردم و داخل کپسول ریختم. من کپسول را روی اپن آشپزخانه گذاشتم. همسرم که فکر می کرد کپسول همان قرصی است که از عطاری خریده ام آن را مقابل چشمانم خورد. من بلافاصله پشیمان شدم و گفتم باید قرص را بالا بیاورد. او قبول نمی کرد. من به زور او را مجبور به این کار کردم. همسرم از رفتار من تعجب کرده بود و می گفت حالش خوب است. من به دروغ گفتم قرص بوی بدی داشته و من به آن مشکوکم هستم.

متهم ادامه داد: همان موقع به عطاری رفتم و از عطاری تا دارویی برای خنثی کردن قرص برنج پیدا کنم. اما مرد عطار گفت چنین دارویی وجود ندارد. همان موقع با اروژانس تماس گرفتم و همسرم را به بیمارستان بردم. حال او هنوز خوب بود. من و به پزشکان گفتم مریم قرصی را اشتباهی خورده است. پزشکان از من خواستند تا بقایای قرص را به بیمارستان بیاورم. به همین خاطر از برادرم خواستم تا به خانه برود و بقایای قرص را به بیمارستان بیاورد. پزشکان معده همسرم را شستشو دادند و او را به اتاق عمل بردند. اما او همانجا جان سپرد. حمید درباره آشنایی با دختر جوانی که قصد داشت با او ازدواج کند به قضات گفت: برادر همسرم می خواست سنتی ازدواج کند و هر کدام از اقوام دختری را به او معرفی می کردند تا با او بیشتر آشنا شود. من هم دختری را که همکارم بود به برادرزنم معرفی کردم. اما پس از مدتی که تلفنی با دختر جوان صحبت کردم خودم به او علاقمند شدم. حتی به خواستگاری اش رفته بودم و می خواستم با او ازدواج کنم. وی در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: من نمی دانم چرا چنین تصمیمی گرفته بودم. مصرف ماد مخدر باعث شده بود عقلم را از دست بدهم. چون قطعا اگر با او ازدواج می کردم خانواده اش به اینکه متاهل هستم پی می بردند. حمید در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من با زنم هیچ اختلافی نداشتم و نمی دانم چرا تصمیم به قتل او گرفتم. من خودم تقاضا دارم تا زودتر اعدام شوم. من خیلی پشیمان هستم. سپس برادر حمید وی که با قرار وثیقه آزاد بود به اتهام کمک به فراری دادن متهم و اخفای ادله جرم پای میز محاکمه ایستاد و جرمش را انکار کرد. وی گفت: من اصلا از ماجرا مطلع نبودم و نمی دانستم برادرم قرص برنج را روی اپن آشپزخانه گذاشته است. برادرم در بیمارستان با من تماس گرفت و از من خواست تا به خانه اش بروم و قرص هایی را که روی اپن آشپزخانه بود برایش بیاورم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند