قلعهنویی فقط باید به فینال برسد
نشستن امیر قلعهنویی روی نیمکت مربیگری تیم ملی ایران، بیش از آنکه به سود تیم ملی باشد، به سود قلعهنویی است. یعنی دست کم مایه افزایش اعتبار او در فوتبال باشگاهی ایران در سالهای آتی است.
عصر ایران؛ اهورا جهانیان - انتخاب امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، ظاهرا اقدامی از سر اضطرار بوده است چراکه فدراسیون فوتبال نتوانست مربی خارجی درخوری برای تیم ملی انتخاب کند و با اینکه احتمال توافق با فلیکس سانچز اسپانیایی بالا گرفته بود، نهایتا توافقی حاصل نشد و دست فدراسیون هم برای انتخاب گزینههای داخلی چندان باز نبود زیرا با توجه به وقایع جام جهانی، مربیان محبوبی مثل فرهاد مجیدی ترجیح میداند در جام ملتهای آسیا روی نیمکت تیم ملی ننشیند.
خود قلعهنویی هم ابتدا اعلام کرد که در شرایط فعلی تمایلی به قبول پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی ایران ندارد، اما معلوم نیست که این حرف را به دلیل شانس بیشتر فلیکس سانچز برای نشستن روی نیمکت تیم ملی زد یا اینکه نظر واقعیاش را گفت و فدراسیون رأی او را زد و متقاعدش کرد که مربی تیم ملی شود.
با این حال باید گفت که در بین مربیان داخلی، احتمالا قلعهنویی نسبت به فرهادی مجیدی و جواد نکونام گزینه مناسبتری است. مجیدی و نکونام در آغاز راه مربیگری هستند و هنوز تجربه کافی برای هدایت تیم ملی در یک تورنمنت مهم را ندارند. ضمنا تجربه جهانی از سال 2006 به این سو، نشان میدهد که مربیان جوان در تیم های ملی چندان موفق نبودهاند. مربیانی مثل کلینزمن و دونادونی و فانباستن و علی دایی.
قلعهنویی در جام ملتهای سال 2007 هم مربی تیم ملی ایران بود و تیمش خوب بازی کرد و در یکچهارم نهایی مقابل کره جنوبی، در یک بازی برتر، نهایتا در ضربات پنالتی مغلوب شد. کنار رفتن او در آن مقطع، تا حد زیادی محصول فضاسازی عادل فردوسیپور بود. فردوسیپور با شخصیت قلعهنویی مشکل داشت و در آن برنامه جنجالی مربوط به بررسی عملکرد تیم ملی در جام ملتهای آسیا، از تمام توانش برای حذف کردن قلعهنویی استفاده کرد.
اما بعد از کنار رفتن قلعهنویی از تیم ملی، عملکرد علی دایی و افشین قطبی هم چنگی به دل نزد. حتی باید گفت که تیم قلعهنویی بهتر از تیمهایی دایی و قطبی بازی میکرد. بنابراین اگر قلعهنویی برکنار نشده بود و ثبات در تیم ملی ایران حفظ میشد، احتمال صعود به جام جهانی 2010 هم بیشتر بود.
به هر حال قلعهنویی یک دوره مربی تیم ملی ایران در جام ملتهای آسیا بوده و اکنون دو دهه است که سابقه مربیگری دارد و موفقترین مربی داخلی لیگ برتر فوتبال ایران نیز بوده است.
بنابراین اگر فدراسیون فوتبال نتوانسته با مربی خارجی قرارداد ببندد و مربیان داخلی محبوب هم رغبتی به قبول مسئولیت تیم ملی نشان ندادهاند، باید گفت انتخاب قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی، انتخاب درستی بوده است.
جام ملتهای آسیا 20 دی ماه 1402 آغاز میشود. بنابراین قلعهنویی ده ماه فرصت دارد تا فکری برای موفقیت تیم ملی در این مسابقات بکند. موفقیت تیم ملی در جام ملتهای آسیا هم معنایی جز رسیدن ایران به فینال ندارد.
حتی اگر ایران قهرمان آسیا نشود، رسیدن به فینال برای ما در حکم موفقیت است. کمتر از این را از سال 1980 بارها تجربه کردهایم. ایران در جامهای 1980، 1984، 1988، 1996، 2004 و 2019 در مرحله نیمهنهایی شکست خورده و بازی فینال را از دست داده است.
اگر قلعهنویی نتواند تیم ایران را به فینال این دوره از مسابقات جام ملتهای آسیا برساند، شکستهای پیشینیان را تکرار کرده و نتیجه رضایتبخشی کسب نکرده است. ولو که تیمش خوب بازی کرده باشد.
با حضور ژاپن و کره جنوبی و استرالیا و عربستان آماده و سرحال کنونی، تیم ملی ایران کار سختی برای قهرمانی جام ملتهای آسیا و یا حتی رسیدن به فینال این مسابقات دارد.
از سوی دیگر، تیم ملی ایران از سال 2011 تا الان سرمربی خارجی داشته است. اگر افشین قطبی را هم با توجه به فرهنگ شخصی و فوتبالیاش "مربی وطنی" حساب نکنیم، تیم ملی ایران از سال 2009 با مربیان خارجی کار کرده است. بنابراین قلعهنویی اولین مربی وطنی تیم ملی پس از چهارده سال است. این وضع، کار کردن مربی داخلی با تیم ملی را دشوارتر از دورانی میسازد که مربیان وطنی یک خط در میان مربی تیم ملی میشدند. یعنی مابین سالهای 1997 تا 2009.
اما سوای این نکته، برخی از بازیکنان فعلی تیم ملی ایران برای خودشان غولی شدهاند و به همین دلیل توانستند فضایی ایجاد کنند کنند که فدراسیون اسکوچیچ را برکنار کند. کار کردن با این غولها دشوار است. بویژه اینکه قلعهنویی هم شخصیت اقتدارگرایی دارد و مربیای از جنس آنجلوتی یا یورگن کلوپ نیست که رابطه دوستانه و عاطفی عمیقی با بازیکنانش داشته باشد.
مشکل دیگر قلعهنویی برای موفقیت در جام ملتهای آسیا، احتمال تکرار فضای جام جهانی در این مسابقات است. یعنی ممکن است بسیاری از مردم با هر شکست تیم ملی در جام ملتهای آسیا، شادی کنند و شادی آنها چه در خیابانها و چه در فضای مجازی، قطعا روحیه بازیکنان تیم ملی را خراب میکند.
اما نکته مهم دیگر این است که دوران اوج مربیگری قلعهنویی به پایان رسیده است. او آخرین بار ده سال قبل موفق شده با استقلال قهرمان لیگ برتر ایران شود (92-1391). آخرین افتخارآفرینی چشمگیرش در لیگ برتر نیز نایب قهرمانی با تراکتورسازی در فصل 96-1395 بوده است.
در واقع قلعهنویی دست کم در پنج سال گذشته، روند نزولی ملایمی را در فوتبال ایران طی کرده است و کم و بیش شبیه مورینیو شده که از دوران اوج مربیگریاش فاصله گرفته ولی همچنان میتواند در سطح اول فوتبال دنیا حضور داشته باشد.
قلعهنویی هم در فوتبال ایران دیگر آن توفیقات سابق نصیبش نمیشود ولی همچنان در سطح اول فوتبال ایران حضور دارد.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد نشستن امیر قلعهنویی روی نیمکت مربیگری تیم ملی ایران، بیش از آنکه به سود تیم ملی باشد، به سود قلعهنویی است. یعنی دست کم مایه افزایش اعتبار او در فوتبال باشگاهی ایران در سالهای آتی است و چه بسا اگر زمین و زمان یاری کنند و تیم ملی به فینال آسیا برود، موجب حضورش در جام جهانی 2026 به عنوان سرمربی تیم ملی ایران باشد.
با این حال باز باید گفت که فدراسیون چارهای جز انتخاب قلعهنویی نداشت. دست فدراسیون از مربی خارجی کوتاه ماند و در بین مربیان داخلی هم قلعهنویی در مجموع گزینه مطمئنتری به نظر میرسید.
به تعویق افتادن مسابقات جام ملتهای سال 2023، که عملا در ابتدای سال 2024 برگزار میشود، شاید مهمترین شانس امیر قلعهنویی باشد. ده ماه شاید برای یک مربی خارجی تازهوارد زمان زیادی نباشد، اما برای قلعهنویی مدت و مهلتی کافی است تا از عهده آمادهسازی تیم ملی برآید.
ده ماه آتی، شاید مهمترین مقطع زندگی فوتبالی امیر قلعهنویی باشد. تیم ملی ایران پتانسیل هجومی بالایی دارد و امیر قلعهنویی هم مربی دوستدار بازی دفاعی نیست. او باید شیوه بازی تیمش را با طبع فوتبال این بازیکنان هماهنگ کند.
درست کردن یک تیم هجومی، شانس قلعهنویی و تیم ملی ایران را برای موفقیت در جام ملتهای آسیا افزایش میدهد. ما در جامهای 2011 و 2019 در اصل مغلوب شیوه دفاعی افشین قطبی و کارلوس کیروش شدیم.
قلعهنویی نباید بترسد. از 1980 تا 2019 به اندازه کافی در جام ملتهای آسیا شکست خوردهایم. پرهیز از محافظهکاری، شاید تنها راه رسیدن به فینال باشد.
تماشاخانه