پنج‌شنبه 8 آذر 1403

قلمی تند و جوان آمیخته به فلسفه اجتماع

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
قلمی تند و جوان آمیخته به فلسفه اجتماع

برای بسیاری از ما ایرانی‌ها نام ملک‌الشعرا بهار با «ای دیو سپید پای دربند» پیونده خورده و با مستزاد معروف «مرغ سحر ناله سر کن» که به حافظه جمعی ما بدل شده است. بهار در شعر و ادب فارسی چنان جایگاه رفیعی دارد که سایر وجوه کار او را تحت‌الشعاع قرار داده است، چنانکه کمتر از بهار روزنامه‌نگار سخن به میان آمده است.

محمدتقی بهار در مقاطع مختلفی از زندگی خود - از اسفند 1287 تا آذر 1322 - به روزنامه‌نگاری پرداخت، یعنی در سه مقطع تاریخی مشروطه، دوره رضاخانی و پس از شهریور 1320. او فعالیت روزنامه‌نگاری خود را با روزنامه نیمه‌مخفی خراسان در دوره استبداد صغیر آغاز کرد و بعدها با گسترده‌شدن جنبش‌های مردمی و بهبود وضعیت چاپ در مشهد، روزنامه «نوبهار» را برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود - که مبارزه با استبداد بود - منتشر کرد. مطالب اصلی نوبهار شامل سرمقاله، اخبار خراسان، اخبار آستان قدس و مختصری از اخبار تهران می‌شد. تقریبا تمامی سرمقاله‌ها به‌قلم خود بهار و عمدتا علیه دخالت روس‌ها بود. همین باعث شد تا روزنامه «نوبهار» که خصلتی ملی‌گرایانه و اصلاح‌طلب داشت، با فشار روس‌ها توقیف شود. یادداشت حاضر مروری است اجمالی بر برخی از ویژگی‌های روزنامه‌نگاری و نثر بهار.

در دوران استبداد رضاخانی که شرایط برای روزنامه‌نگاران بسیار سخت و تنگ شد، بهار به همکاری با روزنامه‌های اقلیت روی آورد و از روزنامه‌داری کناره گرفت نثر زیبا و روان وجه بارز مقاله‌های بهار است. مقاله‌های بهار سرشار از صناعات ادبی است. ولی زبانش به زبان مردم نزدیک است. او قلم روان و سلیس خود را مرهون دوران مشروطه می‌داند، ایامی که بهار روزنامه‌هایی مخفی و آشکار منتشر می‌کرد و مقاله‌های آن‌ها را می‌نوشت. بهار قلم خود را چنین توصیف می‌کند: «قلمی تند و جوان، آمیخته به فلسفه اجتماع». جلال‌الدین همایی نیز معتقد است «بهار نه به مغلق‌بازی‌ها و لغت‌پردازی‌های فضل‌فروشان دل بسته و نه مبتذلات تحریرات ژورنالیستی و اداری متداول را گردن نهاده. او فارسی را درست می‌نوشت، از تکلف و فضل‌فروشی نابه‌جا برکنار بود و مقاصد خود را با روانی و سادگی تمام جامعه کلام می‌پوشانید.» غلامحسین یوسفی هم بهار را «بین مطلعین به ادب قدیم ایران» کم‌نظیر می‌داند چرا که «با زبان‌های قدیم ایران، اوستایی و پهلوی آشنایی داشت و رگ و ریشه و پدر کلمات فارسی را می‌شناخت. از همین رو، در انتخاب کلمات و استعمال آن‌ها قدرت مخصوصی داشت و خلق کلمه می‌کرد و زبان را زنده می‌ساخت». بهار در سرمقاله شماره دوم روزنامه نوبهار در سال یازدهم، با عنوان «زبان سعدی»، به تفکیک نثر و شعر پرداخت و نوشت: «نثر فقط ادای مطالبی است که برای رفع احتیاجات ضروریه یا بیان علوم و قواعد آن و عهد و مواثیق و شرایط آن یا پیام‌ها و نقل‌قول‌ها و امثال این‌ها که با زبان ساده گفته یا نوشته شده و احساسات را در آن راهی نباشد و صنعتی در ضمن آن از هیچ قبیل به کار نبسته باشند. مثلا غالب سرمقاله‌های جراید را می‌توان از ضروب شعر و تمام اخبار داخله و خارجه و غالب اعلانات را از صنوف نثر دانست.» او معتقد است که «زبان سعدی در گلستان و بوستان و طیبات همان زبان شعر است» و نتیجه می‌گیرد «گلستان سراسر اشعاری است مسجع و مقفی ولی غیر موزون که دارای تمام خصایص شعری از حکایت‌کردن و نشان‌دادن و مجسم‌ساختن و مبالغات و کنایات و استعارات و احساسات و غیره بوده و فقط از صنعت «وزن» که مربوط به عروض و ضروب غناییه است و خود نوع خاصی از انواع عدیده اشعار به شمار می‌رود عاری است.» بهار با رد این گزاره که «شاعر کسی است که شاعر به دنیا آمده باشد» می‌نویسد: «شاعر آن کسی است که دارای قلب و روح و فکر و عواطف و احساسات خاص باشد که بتواند تراوش آن حالات را با بهترین تعبیرات و فصیح‌ترین عبارات به دیگران فهماند و اثری از آن احساسات و تفکرات و تخیلات خود در مخاطب یا قاری ببخشد و بیان حالات با هر زبان و هر لغت و هر طریقی که از عهده شاعر برآید همانا شعر خواهد بود.» بهار «نظم را یک صنعت با تکلف و نثر را یک صنعت بی‌تکلف و تقریبا ساده» می‌دانست که به همین دلیل «در نظر خواننده جدی‌تر و زیادتر مورد احتیاج و استعمال شناخته می‌شود».

بهار در مهمانی سفارت پاکستان به مناسبت روز تولد اقبال لاهوری

بهار نثرنویسی را از شاعری آسان‌تر نمی‌دانست و معتقد بود «به هم پیوستن معانی در کلام منثور چنانکه هر مفهومی در رشته عبارت به‌صورت حلقه زنجیری به‌هم‌پیوسته در جای خود قرار گیرد و به‌طریق ارسال و اطلاق به‌صورت جویباری از آب زلال راست و مستقیم پیش برود، کلمات در آن به مفهوم واقعی خود به کار رود، قلب و حذف بی‌قرینه در آن راه نیابد، مترادفات لفظی و ترکیبی در حدی نامتعادل رشته پیوسته معانی را از هم نگسلد، بی‌دلیلی روشن به کلام افزوده یا از آن کاسته نشود، کوتاه‌سخنی یا درازنویسی معنی را بیش‌ازحد فشرده یا گسسته نکند، واژه‌ها از میان الفاظ اصیل و فصیح برگزیده شود، هر لفظ درست همان باشد که معنی آن را می‌طلبد و در ترکیب، کلام در جایی قرار گیرد که جای او آنجاست. این‌همه ضوابط و شرایطی است که در مقام مقایسه با قیود شعری، مراعات آن به‌مراتب دشوارتر است. زیرا در نثرنویسی شرط اصلی تسلسل و توالی معنی است و در شاعری چنین نیست، چنانکه بسیاری از نثرنویسان هستند که به پیروی از شاعران لفظ‌پرداز کوشیده‌اند تا به جمال اسلوب، بیش از کمال معنی بپردازند. این‌گونه شاعران به‌انگیزه هنرنمایی، این قیود اضافی را پذیرفته‌اند و به کار برده‌اند. گاه توانسته‌اند و گاه نیز نتوانسته‌اند خوب از عهده برآیند. این‌گونه از نثرنویسان نیز به‌پیروی از همین شیوه، جانب لفظ را بر معنی رجحان نهاده و با چنین دید و نگرشی، عبارت ساخته و سخن پرداخته‌اند تا آنجا که به‌قول ابن خلدون در مقدمه از یاد برده‌اند که چیزی می‌نویسند که ناگزیر باید معنی‌ای هم داشته باشد. به‌نظر من، کاربرد این قیود اضافی که البته موجب رهاساختن اصالت معنی است، اگر در شاعری که در ابیات آن وحدت مضمون در نظر است و توالی معنی پسندیده باشد و پذیرفته آید؛ در نثر که به هر حال می‌باید رشته معنی را دنبال کند و آن را با روانی و رسایی به خواننده منتقل سازد، نوعی عدول از هدف اصلی به شمار می‌آید.» به یاد داشته باشیم این دیدگاه نویسنده‌ای است که در شعر و شاعری از مقام و جایگاه ممتازی برخوردار است.

تطور نثر بهار اولین انتخاب بهار در نثر کلاسیک سبک بیهقی بود. او قبل از روزنامه‌نویسی قصیده‌ای ملی و اجتماعی به همراه یک مقاله برای روزنامه حبل‌المتین، چاپ کلکته، ارسال کرد. مدیر روزنامه به تمجید از اشعارش می‌پردازد ولی مقاله‌اش را خوب نمی‌داند. بهار در خصوص چاپ‌نشدن مقاله‌اش می‌نویسد: «علت واضح بود، تعلیم و نثر در آن اوقات متداول بود و در مدارس قدیم به تعلیم فارسی خاصه نثر، زیاد اهتمام نمی‌شد و اگر توجهی می‌شد، نسبت به مراسلات و اخوانیات بود نه نسبت به معقولات یا خطابیات؛ تنها درسی که ما از این نوع در آن اوقات یاد گرفته بودیم، مقالات جراید مشروطه بود که از حیث مدت و مادت برای ما تربیت جوانان کفایت نمی‌نمود.» این جواب که از طرف یکی از مشهورترین و قدیمی‌ترین جراید ملی آن دوران به وی رسید و همچنین شماره‌های پی‌درپی که از جراید تهرانی به خراسان می‌رسید و با سبک مخصوص نثر فارسی - که با طرز و رویه سبک کلاسیک اختلاف داشت - باعث شد که سبک نثرنویسی بهار از نو آغاز و در نتیجه از رجوع به سبک قدیم منصرف شود.

نسخه‌ای از روزنامه نوبهار

به‌عقیده بهار احساسات و تعصبات سیاسی و حزبی نیز در ادبیات و اتخاذ سبک‌های نظم و نثر موثر است. در آن دوران روزنامه مهم ایران «ایران نو» بود. همایی در خصوص «ایران نو» می‌نویسد: «دبیر ایران نو رسول‌زاده، شخصی قفقازی و فاضل، بود و در ادبیات اروپا و ترک متتبع و مطلع. او مقالات اساسی ایران نو را می‌نوشت و به‌واسطه آشنایی با ادبیات مغرب زمین، عباراتش دارای امواج و برق‌های طبیعی و حالات سیاسی در انظار جوانان دارای جلوه بود و به‌حکم تازگی بی‌اندازه لذیذ و دلچسب به نظر می‌رسید. مقالات رسول‌زاده به‌واسطه معانی حاد و محرور و امواج عبارات تازه که به‌اسلوب ادبای عثمانی و با روح اروپایی می‌نوشت، در نظر اشخاص بی‌طرف مرغوب واقع شده و مخصوصا طرفداران حزب دموکرات و جوانان و متجددان ایران به نظر فوق و از روی تعصب حزبی و مسلکی آن را سرمشق خویش قرار دادند و یک‌باره سبک مقالات رسول‌زاده در غالب جراید طهران و ایالات شایع گردید و مخالفان او هم از نظر هواداری عموم مردم از سبک مزبور، همان رویه را دنبال کرده بودند. بهار هم به‌واسطه اطلاعات کافی و وافی از ادبیات ایران و جواب حبل‌المتین و بالاخره مرغوب‌شدن مقالات رسول‌زاده و هواداری سیاست و تعصب مسلکی به‌سبکی بین رسول‌زاده و سبکی که خودش اختراع کرده بود شروع به مقاله‌نویسی کرد.» بهار لغات فارسی و ترکیبات شعری را در نثر رسول‌زاده وارد کرد، چنانکه پس از سه‌چهار سال سبک رسول‌زاده از بین رفت و سبک تازه‌تر و فارسی‌تری به وجود آمد.

به‌عقیده بهار احساسات و تعصبات سیاسی و حزبی هم در ادبیات و اتخاذ سبک‌های نظم و نثر موثر است. در آن دوران روزنامه مهم ایران «ایران نو» بود در دوران استبداد رضاخانی که شرایط برای روزنامه‌نگاران بسیار سخت و تنگ شد، بهار به همکاری با روزنامه‌های اقلیت روی آورد و از روزنامه‌داری کناره گرفت. همین باعث شد تا بهار بیشتر وقت خود را به تحقیق و تتبع در کتب قدیم و نظم و نثر و تاریخ ادب فارسی بگذراند. این کناره‌گیری اجباری از سیاست و هم‌نشینی با فضلا و اهل علم باعث شد تا نظم و نثرش پخته‌تر و صحیح‌تر از آثار آغازین شاعری و روزنامه‌نویسی وی شود. کتاب مهم «سبک‌شناسی» حاصل تقریرات او در این دوران است. این کتاب مهم‌ترین اثری است که تاکنون در نقد نثر فارسی نوشته شده است. بهار در دوره پس از شهریور 1320 با گشایش نسبی فضا مجددا مقاله‌نویسی و روزنامه‌نگاری را از سرگرفت و با شدت بیشتری به ساختار قدرت تاخت. با این‌حال، نثر بهار در این دوره متاثر از وضعیت آشفته مملکت دردمندانه‌تر و انتقادی‌تر از دوره‌های پیشین است، چنانکه در نامه به مجتبی مینوی می‌نویسد: «بزرگان کشور ما از فرط حسد همواره با صاحبان قریحه و ذوق و خداوندان فضل و نوابغ ادب، کج‌تابی می‌کنند. در نتیجه، امثال شما و آن‌ها که دست‌وپایی دارند از وطن می‌گریزند و آنان که مانند اهل هوش و قریحه دست‌وپایی ندارند، در وطن به خون دل درمانده یا تریاکی می‌شوند... چه در ایران باب هنر مسدود شده و حاصل ذوق و سلیقه را سن زده است، جراید به‌جز فحاشی و دروغ و بهتان کاری ندارند و ادبیات به مزخرفات و امثال آن‌ها انحصار یافته و رادیوی ما هم جز لاطائلات چیزی ندارد و مرکز فضل و ادب از یکه‌تازان تهی مانده است...» یکی دیگر از ویژگی‌های بارز نثر بهار «پاکیزه‌نویسی» است. او حتی در مواقعی که لحنی انتقادی را برمی‌گزیند، باز هم می‌کوشد از دایره ادب و انصاف خارج نشود، چنانکه در توضیح رویه خود می‌نویسد: «شیوه ما این نیست که نسبت به خودی و بیگانه بتازیم و به‌اصطلاح حمله کنیم. هدف ما از انتقادات عمومی که همواره سعی داریم در کسوت عبارات نجیب و پاک و با آهنگ و طرزی متین و شریف ادا گردد، کسب شهرت و پیداکردن مرید تازه و جلب عوام نیست، بلکه مراد ما پیش‌رفتن کارها و نجات مردم، مملکت و هم‌وطنان است.»

نسخه‌ای از روزنامه تازه‌بهار

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ روزنامه‌نگاری ایرانیان و دیگر پارسی‌نویسان، ناصرالدین پروین، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379 2- بهار پنجاه سال بعد (مجموعه مقالات)، علی میرانصاری، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1383 3- زندگی‌نامه خودنوشت، ملک‌الشعراء بهار 4- روزنامه نوبهار، سال دوم، شماره 1 5- روزنامه نوبهار، سال یازدهم، شماره 2 6- روزنامه نوبهار، سال اول، شماره 4 7- روزنامه نوبهار، سال اول، شماره 33

منبع: مجله بازخورد، شماره 10، مهر و آبان 1398، صص. 80-84

قلمی تند و جوان آمیخته به فلسفه اجتماع 2
قلمی تند و جوان آمیخته به فلسفه اجتماع 3
قلمی تند و جوان آمیخته به فلسفه اجتماع 4