قمار خطرناک آمریکا و چین / تاریخ تکرار میشود؟
برخی تحلیلگران روابط کنونی آمریکا و چین را به جنگ سرد تشبیه می کنند چرا که در آن شرایط نیز شاهد رقابت استراتژیک طولانی مدت بودیم.
به گزارش اقتصادنیوز، اگر روابط ایالات متحده و چین را بهسان یک قمار بدانیم، میتوان گفت آمریکا و متحدان دیرینهاش به واسطه چالشهای اقتصادی، جمعیتی و سیاسی فزاینده چین، کارتهای خوبی در اختیار دارند؛ اما در چنین شرایطی اگر بد بازی شود، احتمال باخت وجود دارد.
در همین راستا جوزف نای، پژوهشگر مسائل بینالملل با انتشار یادداشتی در پروجکت سیندیکیت ضمن اشاره به افزایش تنشها میان پکن و واشنگتن، راهکارهایی را که غرب قادر است با توسل بدانها از وقوع جنگ سرد نوین جلوگیری کند، برشمرد و وضعیت حاکم را با سال 1914 قیاس کرد؛ یعنی زمانی که کسی تصور وقوع نخستین نبرد فراگیر را نداشت اما جرقهای کوچک، جنگ جهانی اول را کلید زد.
تاریخ تکرار میشود!
نوامبر گذشته که جو بایدن و همتای چینیاش - شی جین پینگ - در بالی دیدار داشتند و توافق کردند تا جلسهها و نشستهایی را در سطوح بالا برای ایجاد نردههای محافظ جهت رقابتهای استراتژیک دو بازیگر تعریف کنند.
چگونه چین از سد معترضان عبور کرد؟ / شراکت با طعم خون!
آنتونی بلینکن - وزیر امور خارجه آمریکا - قرار بود ماه گذشته برای اجرایی کردن این تلاشها به پکن سفر کند اما زمانی که چین یک بالون نظارتی (قابل مشاهده با چشم غیرمسلح) را بر فراز قلمروی آمریکا فرستاد، دیدار بلینکن حتی سریعتر از هدف قرار گرفتن بالون، لغو شد. این نخستین باری نیست که چین یک بالون را بدین شکل مستقر میکند، اما زمانبندی ضعیف چنین حرکتی قابل تأمل بود. با این حال اگر بلینکن به چین سفر میکرد، شاید گزینه درستتری را برگزیده بود.
چین به شکل مشکوکی مدعی است که این بالون، یک بالون هواشناسی بود که به بیراه رفته و در آسمان آمریکا هویدا شده است، اما پوششهای اطلاعاتی گویای واقعیت دیگری است. رخداد ماه گذشته بازتابی است از تحول سال 1960، زمانی که آیزنهاور و نیکیتا خروشچف، روسای جمهوری آمریکا و شوروی، قرار بود برای تعریف نردههای محافظ جنگ سرد با یکدیگر دیدار کنند؛ اما شوروی در همان بازه زمانی یکی از هواپیماهای جاسوسی آمریکا را سرنگون کرد، (هواپیمایی که آیزنهاور تلاش داشت اینگونه نشان دهد که برای بررسیهای آب و هوایی به اشتباه فرستاده شده است)، نشست رهبران لغو شد و تا پس از بحران موشکی کوبا در سال 1962 دو کشور درباره نردههای محافظ واقعی رایزنی نداشتند.
هراس از بازگشت ناسیونالیسم افراطی
بنا به گزارش اکوایران، برخی تحلیلگران روابط کنونی آمریکا و چین را به جنگ سرد تشبیه می کنند چرا که در آن شرایط نیز شاهد رقابت استراتژیک طولانی مدت بودیم. با این همه چنین قیاسی میتواند گمراهکننده باشد. در طول جنگ سرد، تقریبا هیچگونه تجارت یا مذاکرهای میان ایالات متحده و اتحادیه جماهیر شوروی جریان نداشت و دو کشور در باب مسائل محیط زیستی و تغییرات آب و هوایی و مقوله همهگیری نیازی متقابل نداشتند. وضعیت چین تقریباً برعکس است. با توسل به هرگونه استراتژی مبتنی بر مهار رقبا، ایالات متحده با این واقعیت محدود خواهد شد که چین در قیاس با آمریکا شریک تجاری بزرگ برای کشورهای زیادی است. اما این واقعیت که قیاس جنگ سرد به عنوان یک استراتژی معکوس است، امکان وقوع یک جنگ سرد جدید را رد نمی کند. بنابراین، مقایسه تاریخی مناسب برای لحظه کنونی سال 1945 نیست، بلکه سال 1914 است؛ بازه زمانی که همه قدرت های بزرگ انتظار داشتند جنگ کوتاه سوم بالکان رخ دهد، اما درگیر جنگ جهانی اول شدند؛ نبردی که چهار سال به طول انجامید و چهار امپراتوری را نابود کرد.
پکن را شیطان جلوه ندهید
رهبران سیاسی در اوایل دهه 1919 به قدرت فزاینده ناسیونالیسم توجه ای جدی نداشتند. امروز سیاستگذاران بهتر است اشتباه گذشته را تکرار نکنند. آنها باید نسبت به پیامدهای افزایش ناسیونالیسم در چین، ناسیونالیسم پوپولیستی در ایالات متحده و تعامل خطرناک میان این دو نیرو هوشیار باشند.
با توجه به ناشیانه بودن دیپلماسی چینی و سابقه درگیری بر سرتایوان، چشم انداز تشدید غیر عمدی تنش باید همه را نگران کند. چین تایوان را استان مرتد می داند. از زمان سفر ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا به چین در سال 1971، سیاست ایالات متحده برای جلوگیری از اعلام استقلال قانونی تایوان و استفاده چین از اهرم زور برای اتحاد دوباره این دو سرزمین، طراحی شده است.
برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که سیاست بازدارندگی مضاعف منسوخ شده به این دلیل که قدرت نظامی رو به افزایش چین ممکن است این کشور را وسوسه کند که از فرصت استفاده کرده و حمله را کلید بزند.
سایر تحلیلگران تردید دارند. آنها هشدار می دهند که تضمین های امنیتی آشکار ایالات متحده برای تایوان، چین را به اقدام نظامی تحریک خواهد کرد، نه این که این بازیگر را از توسل به این گزینه بازدارد. این گروه نگران این مقوله اند که بازدیدهای رسمی درسطوح بالا از این جزیره با سیاست چین واحد که آمریکا از دهه 1970 شناسایی کرده، ناسازگار باشد. حتی اگر چین از حمله تمام عیار خودداری کرده و صرفا سعی کند تا تایوان را با محاصره تحت فشار قرار دهد، تنها یک کشتی یا هواپیما که در آن جان افراد از دست برود، قادر است تنش ها را تشدید نماید. برای مثال، ایالات متحده با مسدود کردن دارایی های چین یا استناد به قانون تجارت با دشمن واکنش نشان دهد، این دو کشور می توانند به سرعت درگیر یک جنگ سرد واقعی یا حتی نبردی گرم شوند.
یک بازی جنگی که توسط مرکز مطعالت استراتژیک و بین الملل در واشنگتن برگزار شد، نشان می دهد که ایالات متحده ممکن است در چندین رقابت پیروز شود اما هزینه های هنگفتی بر هر دو طرف و اقتصاد جهانی تحمیل خواهد شد. بنابراین بهترین راه حل برای مسئله تایوان طولانی کردن وضعیت موجود است. کوین راد، نخست وزیر پیشین استرالیا استدلال کرده که هدف غرب نباید کسب پیروزی کامل بر چین باشد بلکه باید رقابت با این بازیگر را مدیریت شود. راهبرد صحیح آن است که از شیطان جلوه دادن چین جلوگیری شود و در عوض روابط در قاب همزیستی رقابتی چارچوب بندی گردد.
رقیب را دست کم نگیرید!
اگر چین در بلند مدت به سمت بهتر شدن پیش برود، این وضعیت به سادگی یک امتیاز غیر منتظره برای راهبردی خواهد بود که هدفش مدیریت روابط قدرت های بزرگ در عصر وابستگی های متقابل سنتی و همچنین اقتصادی و زیست محیطی است. یک استراتژی خوب باید مبتنی بر ارزیابی دقیق و خالص باشد. در حالی که دست کم گرفتن رقیب، موجب رضایت می شود، ترس بیش از اندازه هم ایجاد می کند، دو گزاره ای که هر یک می تواند زمینه را برای وقوع اشتباه محاسباتی هموار کند.
چین به دومین اقتصاد ملی در جهان تبدیل شده است. اما حتی اگر به نظر برسد که تولید ناخالص داخلی اش روزی از آمریکا هم فراتر رود، درآمد سرانه اش هنوز کم تر از یک چهارم ایالات متحده است و با بادهای مخالف اقتصادی، جمعیتی و سیاسی مواجه است. نه تنها جمعیت شاغل چین در سال 2015 به اوج خود رسیده، بلکه رشد بهره وری اقتصادی آن کند شده است. اگر ایالات متحده، ژاپن و اروپا سیاست های خود را هماهنگ کنند، همچنان بزرگ ترین بخش اقتصاد جهان را نمایندگی خواهند کرد و ظرفیت سازماندهی نظم بین الملل مبتنی بر قواعد را حفظ خواهند کرد که می تواند به شکل گیری رفتار چین کمک کند.
این اتحادهای طولانی مدت کلید مدیریت رشد چین هستند. در کوتاه مدت، با توجه به سیاست های قاطعنه تر «شی» از جمله اقدامات احمقانه مانند به پرواز درآوردن بالون، احتمالا باید زمان بیشتری برای رقابت در معامله صرف شود؛ اما اگر اتحادهای خودی را حفظ کنیم و از شیطانسازی ایدئولوژیک و تشبیهات گمراهکننده جنگ سرد اجتناب شود، میتوانیم موفق باشیم.
همچنین بخوانید