دوشنبه 5 آذر 1403

لزوم تعریف رشته دانشگاهی برای رصد فعالیت‌های فرهنگی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
لزوم تعریف رشته دانشگاهی برای رصد فعالیت‌های فرهنگی

اصفهان - رئیس مرکز ملی نوآوری و خلاقیت اشراق گفت: هیچ‌گونه رصد و پایشی در زمینه فرهنگی در کشور نداریم و برای اجرای این امر ابتدای باید رشته دانشگاهی برای این حوزه تعریف شود.

اصفهان - رئیس مرکز ملی نوآوری و خلاقیت اشراق گفت: هیچ‌گونه رصد و پایشی در زمینه فرهنگی در کشور نداریم و برای اجرای این امر ابتدای باید رشته دانشگاهی برای این حوزه تعریف شود.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - مریم یاوری: ساختار فرهنگی کشور در بعد ستادی و برش‌های استانی مدتی است که رو به فرسایشی شدن رفته و به اعتقاد برخی از کارشناسان این ساختار نیازمند جراحی اساسی است.

آنچه از خروجی فعالیت‌های فرهنگی، ارتباطات و رسانه نیز برآورد می‌شود ضرورت این امر را دو چندان کرده و این در حالی است که هنوز شاهد اتفاقی جدی در این زمینه نبوده‌ایم و این بی تفاوتی تا جایی ادامه یافت که رهبر معظم انقلاب به این موضوع شخصا ورود کرده و برای تحقق آن برای برخی از نهادها اجرای مأموریت ویژه را مورد تاکید قرار دادند.

برای بررسی وضعیت موجود فعالیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی و زیربناهای این شورا در سطح ملی و برش استانی، گفت‌وگویی را با حجت الاسلام علی قطبی، رئیس مرکز ملی نوآوری و خلاقیت اشراق داشته‌ایم که متن آن را در ادامه می‌خوانید.

تحول در حوزه فرهنگ را نیازی اساسی می‌دانید یا خیر؟

تحول ضرورت دائمی است، نه کار نقطه‌ای و پروژه‌ای، بلکه یک پروسه و جریان دائمی است که طبیعتا اگر در هر کاری و به ویژه فرهنگ که جنس نرم دارد مورد توجه نباشد قطعا اقدامات دچار فرسایش و مردگی خواهند شد. در منظومه‌های بزرگ و کلان که ساختارها و رویه‌های اساسی را شکل می‌دهد بیشتر نیاز به تحول، رشد و رو به بهبود رفتن داریم.

تحول در ساختارهای فرهنگی همیشه باید در جریان باشد و باید به عنوان منطق اصلی و زیربنایی کار قرار گیرد؛ اگر به دنبال تحول و تعالی نباشیم از منظومه حرکت جامعه عقب خواهیم ماند و ضریب تأثیر و شتابی که باید داشته باشیم را از دست می‌دهیم.

در منظومه‌های کلان مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و ساختارهای بزرگ و رویه‌هایی که حاکم بر همه ابعاد و اجزای فرهنگ است و یک نوع جنبه‌های سیاستگذاری و راهبردی و راهنمایی دارد اگر تحول نفوذ نکند و متحول نشود بر روی همه فعالیت‌های سطح کشور سایه می‌اندازد و همه را دچار رکود و فرسایش می‌کند؛ از این رو تحول در این ساختار زیربنایی‌تر، عمیق‌تر و ضروری‌تر است و باید توجه بیشتری به تغییر و تحول در این شورا شکل بگیرد.

برخی اعتقاد دارند که میزهای عریض و طویل نهادهای فرهنگی کارایی ندارد و اعتبارات صرف افرادی می‌شود که دور این میزها می‌نشینند. در این زمینه چه دیدگاهی دارید؟

همانطور که رهبر معظم انقلاب تاکید دارند و در پیوست حکم خود برای شورای عالی انقلاب فرهنگی آورده‌اند، باید نهادهای فرادستی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی جنس قرارگاهی و چابک و وسط میدان را داشته باشند.

قرارگاه به منظومه‌ای گفته می‌شود که از سویی در حوزه رصد فعالیت دارد و وسط میدان است و از سوی دیگر خودش هدایتگر و راهنما است و افق‌های بلند پیش رو را برای مجامع فرهنگی روشن می‌کند از این رو این نهاد نباید ساختار عریض و طویل و سنگینی را داشته باشد چرا که کشاندن ساختار سنگین کار سختی است و درون خودش دوباره باید ساختار سازی کند برای نظارت بر خودش و پشتیبانی از خودش و پیشرفت کارهای خودش و از این رو در چنین شرایطی موانعی برای پیشرفت کار ایجاد می‌شود.

بنابراین شورای عالی انقلاب فرهنگی باید بیشتر هدایتگر و سیاستگذار باشد و از این رو باید ساختار چابک، منطقی و حکیمانه داشته باشد تا بتواند به وظایف اصلی‌اش رسیدگی کند.

تحولات فرهنگی در حوزه فرهنگ در سطح دنیا را چطور ارزیابی می‌کنید و آیا ما نیز سهمی از این تحولات داشته‌ایم؟

طی 40 سال اخیر در سطح فرهنگ در دنیا تحولاتی شکل گرفته و این تحولات به ما کمک می‌کند که دورنمای بهتری از جنبه‌های سیاستگذاری و شوراهای فرادستی داشته باشیم، باید توجه داشت که در سطح بین المللی عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی به شدت مردمی شده است و از ساختار هرم وارونه به دریاواری، هم‌سطحی و همسانی بین مردم تبدیل شده است یعنی همه مردم به ویژه نخبگان، تشکل‌ها و بخش‌های خصوصی تأثیر جدی در منظومه فرهنگ در عرصه‌های تولید، توزیع و حتی در عرصه فرهنگ مصرف دارند.

تحول ضرورت دائمی است، نه کار نقطه‌ای و پروژه‌ای، بلکه یک پروسه و جریان دائمی است که طبیعتا اگر در هر کاری و به ویژه فرهنگ که جنس نرم دارد مورد توجه نباشد قطعا اقدامات دچار فرسایش و مردگی خواهند شد

بخش خصوصی در حوزه فرهنگی پررنگ، همسطح و همسان است و ما باید به منطق تحول در حوزه فرهنگی با رویکرد و معماری دریاوارگی روی بیاوریم.

در گذشته این امر یک رأس داشت، یک نقطه بالا داشت که شوراهای بالادستی در بالا قرار می‌گرفت و تا می‌رسید به قاعده هرم که مردم هستند به سبک از بالا به پایین و دستوری بود؛ این امر در بسیاری از کشورها تحلیل رفته و به جمع سپاری، جمع باوری و جمع رسانی د ر عرصه فرهنگ، هنر، رسانه و ارتباطات رسیده است و همه مردم سهم مساوی در فرهنگ دارند و هر کس در حد توان خود قابلیت تأثیرگذاری دارد. در کشور نیز باید در سطح کلان این روند مورد توجه قرار گیرد تا بتوان نقش مردم را پررنگ‌تر کرد.

نقش خصوصی سازی در تحول ساختار شورای انقلاب فرهنگی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

این موضوع را با استفاده از یک مثال توضیح می‌دهم، شما باغی را در نظر بگیرید که انواع درختان میوه در آن کشت شده است، این باغ جوی‌های آبی را دارد که به صورت مساوی در نقاط مختلف آبرسانی می‌کند، در این بین یکی از درختان میوه بادام می‌دهد، یکی سیب، یکی گردو، یکی گلابی، یکی انجیر و... هر کدام بر اساس توانایی و هسته‌ای دارد میوه با کیفیت می‌دهد، ما نسبت شورای انقلاب فرهنگی را با مردم مانند آب و باغ می‌دانیم، شورای انقلالب فرهنگی همان آب است که باید به همه نگاه همسان داشته باشد و راهنمایی کلی به همه ابعاد و اجزای فرهنگ در جامعه داشته باشد اما هسته‌های مرکزی که تشکل‌های مردمی هستند و هر کدام در بخش‌هایی مانند سینما، تئاتر، کتاب، ادبیات، رسانه‌ها، موشن، انیمیشن و... رشد می‌کنند و آنچه باعث می‌شود که این هسته‌ها قدرتمند و ریشه دار شوند توانایی و قدرت خودشان است.

ما باید در حاکمیت فرصت برابر ایجاد کنیم برای همه و اجازه دهیم هر کسی هسته مرکزی خود را به رشد برساند، نباید مانع رشد شویم و با نگاه هم ترازی به همه خیر حاکمیت را برسانیم و در این بین هسته‌های مردمی با توجه به توان خود رشد می‌کنند. در این بین برخی جریان و فعالیت دائمی خواهند داشت و برخی کوتاه مدت بازدهی خواهند داشت.

ما نباید فعالیت‌های فرهنگی را دستکاری کنیم، بیشتر باید زمینه فراهم کنیم، فرصت برابر و شرایط مساوی ایجاد کنیم و قوت و ضعف را به توانایی افراد و تشکل‌ها واگذار کنیم یک فرد می‌تواند در هنر قامت پیدا کند و چهره بین المللی شود ما به این شخص باید فرصت دهیم؛ از سوی دیگر نیز افرادی را داریم که توانایی ندارند و ما سعی داریم او را به بالا بکشانیم و این در واقع تلف کردن انرژی و سرمایه است چرا که او جوهره ذاتی این کار را ندارد.

تصورم این است که دستکاری در فرهنگ درست نیست، باید فرصت دهیم مردم، نخبگان، تشکل‌ها و هسته‌های مردمی توان و قوت درونی خودشان را پرورش دهند، دیده و شنیده شوند و با این وضعیت باغی را در حوزه فرهنگ خواهیم داشت که فضایی متنوع از فعالیت‌های شاخص فرهنگی خواهد بود.

از سوی دیگر نباید سلیقه‌ای رفتار کنیم، دست چینی کردن آنچه که من در بعد مسئولیتم دوست دارم از فرهنگ کار اشتباهی است و باید فرصت دهیم هر فرد در حد توانی که دارد رشد کند و با این نگاه همه را دیدن، همه را توجه کردن و همه را در مدار رشد قرار دادن رویکرد دریاوار را ایجاد می‌کند و این امر در صورتی امکان پذیر خواهد بود که خود ساختار کوچک و نظارت و راهبردی درست را داشته باشیم.

برخی عملکرد دستگاه‌های فرهنگی را تأثیرگذار نمی‌دانند؟ در این زمینه چه دیدگاهی دارید؟

غالبا وقتی که ساختاری تعریف می‌شود و رویه‌ای بنیان‌گذاری می‌شود معمولا یا برای توسعه یک کار و یا درمان و پیشگیری از یک مساله است؛ ممکن است این ساختار در زمان خودش کار خوبی باشد اما بنا نیست که چون این ساختار امسال خوب و برای این دهه جواب داد بتوان گفت که برای همه ایام مناسب است، هر ساختاری ممکن است در زمان خودش بهترین ساختار بوده است اما می‌شود این ساختار را در یک دوره‌هایی بازبینی، بازطراحی و بازمهندسی کرد و این امر باید به تناسب نیاز انجام شود.

نباید فعالیت‌های فرهنگی را دستکاری کنیم، بیشتر باید زمینه فراهم کنیم، فرصت برابر و شرایط مساوی ایجاد کنیم و قوت و ضعف را به توانایی افراد و تشکل‌ها واگذار کنیم یک فرد می‌تواند در هنر قامت پیدا کند و چهره بین المللی شود ما به این شخص باید فرصت دهیم

از دیدگاه من تغییر به معنای این نیست که تاکنون عملکردها بد بوده است، البته ایراداتی هم ممکن است در ساختار پیدا شود که باید این ایرادات را برطرف کنیم، ساختارها هم در یک دوره‌هایی نیاز به طراحی و بازبینی دارد که این بازبینی ممکن است نیاز به حذف، ادغام و یا ایجاد ساختار جدید باشیم اما باید این ساختار حکیمانه و عاقلانه و به دور از هیجان و شتابزدگی ایجاد شود.

تا زمانی که ساختار روی ریل است و بازدهی دارد می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد اما زمانی که در این ساختار ضعف دیده شد باید بازطراحی شود.

ساختار برخی از نهادها در بازه زمانی تعریف شده و کوتاه مدت کارایی دارد، چه پیشنهادی برای شکل گیری این ساختارها دارید؟

ما برای کارایی ساختار نمی‌توانیم زمان تعیین کنیم، نمی‌توانیم بگوییم یک ساختار یک سال به درد می‌خورد یا 10 سال، اما باید شاخص کیفی بگذاریم و تعریف کنیم که این ساختار تا زمانی که به این شاخص‌ها برسد و محقق سازد ساختار خوبی دارد و هر زمانی که شاخص‌ها تنزل یافت کارایی این ساختار نیز تحلیل می‌رود.

دنیا در حال تحول است و از این رو ما باید ساختارهای حوزه فرهنگ و اجتماعی و حتی دیگر حوزه‌ها را سالی یکبار بازبینی کنیم، فعالیت‌ها را رصد کنیم، نقاط ضعف را شناسایی و آنها را بازمهندسی و اصلاح کنیم و در نهایت باید بگویم که چرخه عمر ساختار بسته به کارکرد و کیفیت کارکرد دارد.

موضوع رصد و پایش فعالیت‌های فرهنگی، رسانه و ارتباطات را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نبود رصد و پایش در حوزه فرهنگ یک نقطه ضعف اساسی است، این در حالی است که در دنیا رصد و پایش فعالیت‌های فرهنگی یک علم است و در کشور اینگونه نیست و با نگاه جامعه شناسی به این موضوع نگاه شده است و تعداد اندکی نیز آمار در این زمینه داریم.

رصد و پایش یک علم است و باید در درجه اول به این امر به عنوان یک رشته دانشگاهی نگاه شود و واحد دانشگاهی در دروس برای این بخش تعریف شود.

از سوی دیگر باید توجه داشت که متأسفانه برای پایش و رصد اطلاعات نیز داده‌هایی در اختیار نیست، معمولا داده‌ها یا باید بر اساس آمار پایشی باشد، یا آمار ثبتی و یا برآوردی که منطق علمی داشته باشد و در حوزه فرهنگ این داده‌ها را نداریم به گونه‌ای که اگر از مسئولان ارشاد در حوزه کتاب سوال کنید هنوز نمی‌دانند چه تعداد کتاب و در چه حوزه‌هایی منتشر می‌شود. آمار دقیقی از مخاطبان فیلم در سینما نداریم و این در حالی است که با توجه به فروش بلیط این اطلاعات ثبت می‌شود اما جمع بندی ندارد.

در حوزه موسیقی نیز همین گونه است و تنها آمار دانلود آهنگ‌ها را داریم و نمی‌دانیم چه تعداد هنرمند داریم و هر کدام چه تعداد اثر تولید کرده‌اند. در حوزه فیلم نیز همین گونه است.

آشفتگی آمار و اطلاعات در حوزه فرهنگ چالش جدی است و من فکر می‌کنم علت این امر نیز آن است که آمار را جانبی می‌بینیم و بیشتر دچار خطای تعمیم هستیم، یعنی اینکه آنچه من تشخیص می‌دهم را عمومیت می‌دهم، برای مثال چون من این آهنگ را دوست دارم پس همه جامعه دوست دارند، این خطای بزرگی است، ما باید بر اساس آمار نظریات و اندیشه‌ها را ببینیم و فضای حقیقی جامعه را بررسی کنیم و بر اساس آن برنامه‌ریزی کنیم.

البته بعید می‌دانم این امر به زودی‌ها محقق شود، باید فارغ التحصیل رشته‌های فرهنگی داشته باشیم، از تولید آمار گرفته تا تحلیل، برآورد و مدیریت آمار که باید تربیت شوند و در کنار مدیران کل استانی باشد تا به رصد و پایش در حوزه فرهنگ معنا دهیم.

مدل ارتباط ستادهای مرکزی با برش‌های استانی در حوزه فرهنگی را چطور پیشنهاد می‌دهید؟

دو مدل مدیریتی ساختاری و هم‌تراز و ماتریسی را داریم که در مدل ساختاری از بالا به پایین دستور صادر می‌شود و باید اجرا شود اما در مدل هم‌ترازی همه به یک چشم دیده می‌شود.

مدل هم ترازی در دنیا روی کار آمده و فضای مجازی منجر به تشدید و سرعت گرفتن این مدل شده است؛ اگر مدل ارتباط بین تشکل‌ها و کنشگران سبک همترازی داشته باشد موفقیت‌های خوبی را شاهد خواهیم بود.

باید در طرح و برنامه‌ها به مردم به عنوان نخبه نگاه شود نه اینکه ابلاغی انجام دهند و مردم را ملزم به اجرا بدانند و برای طرح و برنامه‌های فرهنگی و آموزشی نگاه منطقه‌ای داشته باشیم

در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید چنین شرایطی حاکم شود، اگر مدیری د شورای عالی انقلاب فرهنگی قصد تصمیم گیری و برنامه ریزی دارد باید از نظریات همه مردم استفاده کند و اگر دریافت نظر را به 100 نفر اعضای شورا و یا مدیران استانی منوط کند پاسخ نخواهد گرفت.

باید طرح پیشنهادی خود را با قرار دادن بر روی درگاه اطلاع رسانی در فاز اجتماعی وارد کند و به همه شهروندان کشور نیز فرصت اظهار نظر را بدهد تا برای بررسی طرح خود جمع سپاری و جمع اندیشی داشته باشد.

باید در طرح و برنامه‌ها به مردم به عنوان نخبه نگاه شود نه اینکه ابلاغی انجام دهند و مردم را ملزم به اجرا بدانند و برای طرح و برنامه‌های فرهنگی و آموزشی نگاه منطقه‌ای داشته باشیم و این در حالی است که همان دروسی که در بهترین نقاط شهری تهران با بهترین وضعیت اقتصادی در نظر گرفته شده است برای مناطق محروم نیز تدریس می‌شود و از سویی نیز در آموزش‌ها با مناطق جغرافیایی و آب و هوایی بی توجه هستیم و این در حالی است که نیاز اساسی است.