"مرد بازنده" که برگ برنده مهدویان نشد
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، محمد حسین مهدویان از جمله کارگردانان جوان سینمای ایران است که فعالیتش در سینما را با فیلم ایستاده در غبار آغاز کرد. فیلمی در ژانر دفاع مقدس که روایتی مستند داستانی داشت و توانست نگاهها را به خود جلب کند.
مهدویان در ادامه به دنبال تجربیات دیگری رفت و قصهگویی را دستمایه آثار خود قرار داد تا جایی که تولید آثاری همچون ماجرای نیمروز، رد خون (با موضوع منافقین)، لاتاری و شیشلیک را کارگردانی کرد و با زخم کاری به شبکه نمایش خانگی آمد.
بررسی همه این آثار نشان میدهد که مهدویان به دنبال تجربهگرایی در سینما است کما اینکه او تلاش کرد با استفاده از بازیگرانی همچون رضا عطاران در شیشلیک اندکی به درونمایه طنز آنهم از نوع تلخ نزدیک شود که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سینمایی در این بخش موفق نبود.
حالا مهدویان به سراغ ژانر پلیسی رفته است. مرد بازنده روایتی پلیسی است که در کنار مشکلات زندگی درگیر پرونده قتلی میشود که به یک شبکه مفسد اقتصادی متصل است. او در این راه از بازیگران اصلی زخم کاری یعنی جواد عزتی و رعنا آزادی ور استفاده میکند و همین اتفاق، پاشنه آشیل کار مهدویان محسوب میشود چرا که مخاطب با دیدن این دو بازیگر در فیلم، با پس زمینه زخم کاری به تماشای مرد بازنده مینشیند و تلاشهای مهدویان برای رهایی از این نگاه با گریم متفاوت عزتی موفق نبوده است.
از طرفی دیگر مهدویان درباره شخصیتها اطلاعات کاملی به مخاطب نمیدهد. رسول یکی از این شخصیتها است که به عنوان کلیدیترین شخص محسوب میشود اما ما مناسبات وی را نمیدانیم. این روند درباره حسام هم صدق میکند و در عین حال چیدمان اطلاعاتی برای یافتن قاتل کاظمی و ارتباط آن با قتل شهاب باورپذیر نیست. به عبارتی مخاطب دقیقا نسبت حسام با پرونده را درک نمیکند. از طرفی نقش اردلان در این میانه مبهم است. ما نمیدانیم خانم وکیل را بالاخره چه کسی به شرکت معرفی کرده و نقش او با رابط سرکرده اصلی شبکه چیست چراکه اطلاعات ارائه شده از سوی فیلمساز یا ناقص است و یا باورپذیر نیست.
در عین حال تک روی پلیس و اشاره گنگ مهدویان به نفوذ قدرت در تعیین مسئول رسیدگی به پرونده، از ترس ممیزیها پلیس را الکن جلوه میدهد.
در کنار این نکات اما مهدویان تلاش میکند پلیسی را به تصویر بکشد که در پی حفظ بنیان خانواده است و در این راه تا حدودی موفق عمل میکند. پلیس در نقش پدر از کلیشههای رایج خارج شده و اختلاف او و فرزندانش در مسائل مختلف برای مخاطب باورپذیر است.
در بخش بازیها نیز جواد عزتی همچون کارهای اخیرش خوب است اما در دیگر بازیها، اتفاق ویژهای را نمیبینیم.
در مجموع مرد بازنده را میتوان ادامهای بر زخم کاری دید. همان پرونده اینبار در فضای دیگری متولد میشود و در نهایت به رغم تلاشها، اثر به ثمر نمیرسد. مرد بازنده نمیتواند برگ برنده فیلمساز در کارنامه کاریاش باشد و به نظر میرسد ریسک استفاده از عوامل ثابت در مرد بازنده، معکوس جواب داده است.