مستند «خسوف»؛ روایتی از تردیدهای یک طلبه
تهران - ایرنا - فیلم مستند «خسوف»، ساخته «محسن استادعلی» یکی از فیلمهای متفاوت در میان مستندهای منتخب سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر به گفته کارگردانش روایتی از زندگی یک طلبه جوان به دست میدهد که با تردیدی عذابآور و دوراهی پیچیده در زندگی روبروست.
محسن استادعلی دانشآموخته رشته کارگردانی از کانون سینماگران جوان و فارغالتحصیل سینما با گرایش تدوین است. وی با ساخت فیلمهایی چون سکوت، جایی برای زندگی، عادت میکنیم و زنانگی، موفق به دریافت جوایز متعددی از جمله جایزه بهترین کارگردانی مستند از جشنوراه فیلم فجر، جایزه بهترین مستند بلند از جشنواره سینما حقیقت و تندیس بهترین فیلم از جشن سینمای ایران شدهاست.
استادعلی در سیزدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت (سال جاری)، جایزه بهترین کارگردانی مستند بلند برای فیلم خسوف را به دست آورد و یکی از شانسها برای دریافت سیمرغ بلورین مستند در جشنواره فیلم فجر امسال است. خسوف داستان زندگی طلبه جوانی را از زبان خودش بیان میکند که در تردیدی دردناک بین راهی که باید برود (طلبگی) و راهی که دوست دارد برود (مستندسازی و سینما) گیر افتاده است؛ یک دو راهی که مدام روانش را میفرساید و به عقب میراندش. سایه این تردید بر زندگی شخصیاش هم افتاده و تلاش میکند راه درست را بیابد.
گفت وگوی خبرنگار ایرنا با این مستندساز را میخوانید.
چه چیزی باعث شد این سوژه را برای روایت فیلمتان انتخاب کنید؟
تردید و انتخاب در لحظههای خاص زندگی، همیشه دغدغه و تجربه همه ما انسانها در مقاطع مهم بوده است؛ اینکه بین درست و غلط، درست و درستتر، غلط و غلطتر و هزار انتخاب دیگر، راهی را برگزینی که با آن در مسیر دلخواهت قدم بگذاری. در ابتدا به عنوان نقطه شروع خلوت با خویش است که در این فیلم با توجه به موضوعش، بستر اساسی کشف و شهود شخصیت اصلی و دیگران است. پس تردید به عنوان یک اصل، مهمترین دلیل ورودم به این موضوع است. دلیل دیگر اینکه پایگاه روحانیت در جامعه امروز و نوع زندگی آنها در چنین بزنگاههایی و تصمیم قطعی برای چنین مواقعی، مسئلهای مهم در سالهایی است که ثبت آن برای ما از درجه بالایی برخوردار بود.
آیا این سوژه دغدغه شما بود یا صرف اتفاق با آن برخورد کردید؟
مسعود (بازیگر اصلی و راوی روایت) از دوستان قدیمی من است و مساله فیلم، برای سالهای زیادی دغدغه زندگی خودش بود. این تنهایی که در فیلم مشاهده میکنیم و واگویههایی که به کابوس میماند، در تمام طول پژوهش فیلم در خود شخصیت بروز داشت. اساسا چون شخصیت مسالهاش، دوگانگی خاص این قشر در چنین مقاطعی است، عینی کردنش سهل و ممتنع بود ولی ازآنجا که خانواده نیز در این مسیر دچار دوگانگی شدهاند، این اتفاق نمود دوچندان دارد.
پرداختن و پروراندن چنین موضوعات و سوژههایی همواره با حساسیتها و شاید بازدارندههایی مواجه است؛ تجربه شما در این مواجهه چه بود؟
ساخت چنین موضوعاتی که بستر مذهبی و ساحت حاکمیتی دارند، همیشه دشوار بوده است. چراکه یکجور بندبازی هولناکی است، هم احتمال افتادن در دام شعار و تکرار دارد و هم رفتن به سمت و سویی که احتمال عدم نمایش تا زمانی دیگر. حال اگر این موضوع در بستر فیلم مستند شکل گیرد که ماجرایش سخت و سختتر میشود. این امر مثل روز برای ما روشن بود و میدانستیم که چه چیزی میخواهیم و هدف فیلم چیست. سختیها نیز همیشه بوده و خواهد بود، مهم انگیزه انجام چنین کارهایی است که همه گروه بر به سرانجام رسیدن آن تأکید داشتند.
آیا راضی کردن نقش اول برای روایت سرگذشت و قصه زندگیاش دشوار بود و اینکه بعد از ساخت فیلم مشکلی با نمایش کل فیلم یا حساسیتی بر سر قسمتهایی خاص نداشت؟
این روند برای تمام فیلمهای مستندی که شخصیت محور اند، وجود دارد و به باوری، قانون نانوشته است. از زمان تصمیم برای ساخت تا اولین روز فیلمبرداری، روندی حدود سه سال طی شد. مساله در این فیلم شخصیت اصلی نیست، دیگر کاراکترها همچنین مشکلی را داشتند که طی زمان پژوهش و زندگی کردن با آنها به نتیجه رسید. پس از نمایش فیلم و به دلیل برخی تنگنظریها از سوی عدهای از یک طرف شخصیت فیلم با هجمه و از طرفی با تحسین روبرو شد؛ ولی همان اندک کجفهمیها (تأکید میکنم اندک کجفهمیها)، او را بسیار آزار داد که بهمرور با صحبت صاحبنظران بهقدر زیادی مرتفع شد.
مشکل شما به عنوان یک مستندساز چیست؟
کارگردانی فیلم مستند حرفهای است دشوار که با توجه به دسترس بودن دوربین، از سوی کسانی که این فضا را نمیشناسند، دچار بدفهمی شده و ازقضا و از سوی این گروه، ساختن مستند سهل و ورود به این کار ساده است. با چنین دیدگاهی هرکس، شغل دوم خود را مستندسازی میپندارد و هرجومرجی حاصل میشود که فرجامی در پی ندارد. اساس ساخت مستند بر شناختی شکل میگیرد که پژوهش نامیده میشود و این پژوهش نه به معنای کاری کتابخانهای که به معنای سیر زندگی در کنار شخصیتهاست که قوام مییابد و ازقضا همین پاشنه آشیل بسیاری از مستندهایی است که در اینگونه ساخته میشوند. به عبارتی جا انداختن چنین بحثهایی از حوصله این گفتوگو خارج است ولی نکته مهمی است که بهعنوان یک نقصان در این سالها گریبان گیر فضای مستند شده و تا تبیین نشود، انتهایی نیز نخواهد داشت.
استقبال از فیلم شما در جشنواره حقیقت بسیار خوب بود؛ تصور میکردید اینگونه باشد؟ و با توجه به این تجربه فکر میکنید در جشنواره فجر چه برخورد و مواجههای با فیلمتان میشود؟
جشنواره سینما حقیقت بهعنوان تنها جشنواره تخصصی حوزه مستند در ایران شناخته میشود و طبیعی است هرساله میزان استقبال مخاطبان بیشتر باشد. با توجه به حضور فیلمهای دیگر و فیلمهای دیگر همکاران در سالهای گذشته، میزان استقبال از همه آثار قابلتصور بود ولی سؤالی که همیشه و در این سالها ذهنم را مشغول کرده، این است که چه تعداد از این مخاطبان، بیننده اصلی سینمای مستند هستند؟
ازآنجا که هرساله این جشنواره به شکل رایگان فیلمها را نمایش میداد، بهدرستی نمیشد، تعداد تماشاگران را تمیز داد. امسال و سالهای آتی و با توجه به شیوه تازه سیاستگذاری، میتوان به موقعیت درستی در این خصوص رسید. درباره استقبال از جشنواره فجر داستان کمی متفاوت است، چراکه شرایط اکران در برابر فیلمهای داستانی فرق کرده و نمیتوان بهدرستی نظری داد ولی امیدوارم که نمایشهای مستند بهخوبی پیش رود.
چشمانداز شما برای سینمای مستند و در جشنواره فیلم فجر چیست؟
دو سال قبل، سه فیلم مستند در بخش سودای سیمرغ و در کنار سینمای داستانی حضور داشت، نتیجهاش این شد که آن سه فیلم را هرگز داوران ندیدند. سینمای مستند ما در جای خود و جای خوبی ایستاده است، فیلمهای معناگرایی که فرسنگها با فیلمهای کممسئله و بعضا بی مساله اکران فاصله دارند. اینکه قیاس یکگونه از فیلمسازی را بخواهیم در چارچوب یک جشنواره لحاظ کنیم، کمی کملطفی است. بدون شک طی سالیان آتی سینمای مستند حضور پررنگتری در فضاهای گستردهتر خواهد داشت و این به سود همه کسانی است که دغدغه فرهنگ و زیست این بوم را دارند.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*