سه‌شنبه 6 آذر 1403

«مهمان کارون» به کتابفروشی‌ها آمد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«مهمان کارون» به کتابفروشی‌ها آمد

کتاب «مهمان کارون» نوشته محمد محمودی نورآبادی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد.

کتاب «مهمان کارون» نوشته محمد محمودی نورآبادی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «مهمان کارون» نوشته محمد محمودی نورآبادی با موضوع دفاع مقدس به‌تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این‌کتاب داستان پدر و پسری را روایت می کند که رابطه ای عاطفی و خاص بین شان برقرار است. جنگ در اوج است و شور عجیبی در کشور بر پاست. با لو رفتن عملیات کربلای چهار توسط ستون پنجم و آغاز عملیات کربلای پنج همه خانواده هایی که عزیزان شان در جبهه درگیر هستند نگران و مضطرب اوضاع را رصد می کنند. عباس و علیرضا بیش از اینکه پدر و پسر باشند دوست و رفیق بوده اند. علیرضا همیشه کمک کار پدر بوده است.

جنگ بین این دو رفیق فاصله انداخته و پدر، با وجود اینکه پسرش از شروع جنگ در جبهه بوده برای علیرضا بی تاب است. رؤیای شبانه پدر، او را بی تاب تر می کند. بی تابی که مثل خوره به جانش افتاده و فقط می خواهد برای یکبار هم که شده صورت زیبای پسر را ببیند و او را در آغوش کشد. عباس شیراز را به طرف اهواز ترک می کند. جای پسر را بلد نیست و به همین خاطر، ناچار است مقر به مقر و گردان به گردان دنبال دردانه اش بگردد...

رمان «مهمان کارون» روایت دلتنگی و شیدایی پدر و مادرهایی است که با تاسی از امام عاشقان حضرت اباعبدالله علیه السلام دردانه های خود را به مسلخ عشق فرستاده اند و زینب گونه صبوری را پیشه خود ساخته اند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

تیمم کردیم و قامت بستیم به نماز. شلمچه غرق در آتش بود. صدای انفجارها و گرد و غبار به قدری زیاد بود که گاهی بودن علیرضا را در نیم‌قدمی‌ام حس نمی‌کردم. از سجده رکعت اول که بلند شدم، تندتند رکعت دوم را شروع کردم. دستهایم را به حالت قنوت بالا گرفته بودم. همان لحظه بود که قنوت خواندن علیرضا را هم متوجه شدم. جالب بود که هر دو آیه 250 سوره بقره را می‌خواندیم. موج انفجارهای پی‌درپی، زمین را زیر پایمان می‌لرزاند. انگار یکی با پتک کوبید توی کله‌ام. چند لحظه‌ای گیج و منگ روی خاک‌های مرطوب دست می‌کشیدیم. خیلی زود داغی خون را از روی گونه طرف چپم حس کردم. پهلویم می‌سوخت. یادم به علیرضا افتاد...

این‌کتاب با 227 صفحه و قیمت 105 هزارتومان منتشر شده است.