چهارشنبه 1 مرداد 1404

موشک آمد و به دیوار کناری خورد / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / روایت شاهدان عینی از انفجار تجریش

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
موشک آمد و به دیوار کناری خورد / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / روایت شاهدان عینی از انفجار تجریش

اقتصادنیوز: خدا خواست من زنده موندم. همان روز یکی از سبزی‌فروش‌های چرخی اون دست خیابان شهید شد، یکی دیگه از دست‌فروش‌ها هم مجروح شده بود، بعداً شنیدیم از دنیا رفته است.

به گزارش اقتصادنیوز، «5 روایت از سرمایه‌های دفن شده زیر آوار جنگ 12 روزه» تیتر گزارش خبرنگار اقتصادنیوز از کسب و کارهای آسیب دیده در جنگ است که طی روزهای اخیر منتشر شد. در بخشی از این گزارش می خوانید؛

روز حادثه، صاحب مغازه در حال تخلیه گوشت بوده و از شاهدان عینی انفجار ماشین‌های پشت چراغ قرمز. او روایت می کند؛ «ماشین گوشت که رفت، انفجار شد. شیشه‌ها شکست و داخل مغازه ریخت. خیابان پر از آب شد، لوله ترکیده بود. چند ماشین آسیب دیدند، یکی هم افتاد داخل گودالی که وسط خیابان ایجاد شد.

خبر مرتبط 5 روایت از سرمایه‌های دفن شده زیر آوار جنگ 12 روزه / بیکاری، چک‌های بلاتکلیف و پدرانی که دست خالی به خانه می‌روند

اقتصادنیوز: در حمله 12 روزه اسرائیل به ایران، مغازه‌های زیادی خسارت دیدند، اما برخی از آن‌ها بیشترین آسیب را متحمل شدند. مثل چند مغازه درمیدان تجریش یا نارمک. شاهدان عینی می‌گویند در تجریش تنها یک ساختمان منفجر شد، اما انگار همه چیز در اطرافش هم منفجر شده است.

به سرعت زخمی‌ها و شهدا را جمع کردند و بردند بیمارستان شهدای تجریش. مغازه ما کمتر از روبه‌رویی‌ها آسیب دید، ولی شیشه‌ها شکست، قفسه‌های داروخانه ریخت، دکل برق هم دوتا بود یکی از آنها منفجر شد. بیشتر شهدا، عابران و موتورسوارهایی بودند که همان لحظه کنار محل انفجار بودند. نهادهای مختلف آمدند، اما وضعیت خسارت مغازه‌ها هنوز روشن نیست. ما هم شیشه‌هایمان را به خرج خودمان درست کردیم. هیچ‌کس هنوز نگفته چه می‌شود.

راوی دیگر این صحنه یک کفاش سیار است. تمام وسایل کارش همان‌جا کنار خیابان بود. مشغول جمع‌کردن بود که تکه‌ای از موشک آمد و به دیوار کنارش خورد، خودش پرت شده و بخش‌هایی از دیوار هم فرو ریخته، سمت چپ دنده‌هایش و پای چپ‌اش آسیب دیده اما باز هم سر همانجای قبلی می‌آید، برای کار و برای درآوردن یک لقمه نان. همه دارایی‌اش، یعنی همان کیف ابزار، دود شد و دیگر نیست و مجبور شده بخشی از آن را دوباره بخرد، کم حرف است خیلی از خودش نمی‌گوید فقط از دوستانش یاد می‌کند:«خدا خواست من زنده موندم. همان روز یکی از سبزی‌فروش‌های چرخی اون دست خیابان شهید شد، یکی دیگه از دست‌فروش‌ها هم مجروح شده بود، بعداً شنیدیم از دنیا رفته.»

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
موشک آمد و به دیوار کناری خورد / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / روایت شاهدان عینی از انفجار تجریش 2
موشک آمد و به دیوار کناری خورد / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / روایت شاهدان عینی از انفجار تجریش 3