میدان سخت رقابت برای «عصر جدید2»/ چه کسی به ترکیب تیم برنده دست میزند؟
بر اساس شنیدهها برنامه رقیب عصر جدید بشدت با مشکلات تولید مواجه است و با اینکه سازندگان میخواستند قبل از عصر جدید نمایش داده شود و بازی جذب مخاطب را به نفع خودشان تمام کنند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - موفقیت برنامه «عصر جدید»، زمینه بروز پویش برنامهای موازی با عنوان پرشین گات تلنت (Persain Got Talent) در شبکه MBC persia را فراهم آورد تا فصل دوم برنامه «عصر جدید» را تحت الشعاع قرار دهد. حالا در آستانه فصل دوم عصر جدید شنیدهها حاکی از آن است که سازندگان این برنامه تصمیم دارند، برای رقابت با این برنامه، هیات داوران را متناسب با هیئت داوران مبتذل شبکه سعودی، لبریز از سلبریتی کنند تا مخاطبان این برنامه افزایش یابد و به نوعی در رقابت با آن شبکه، بازنده نباشند.
درباره هرگونه تغییر احتمالی تیم داوران موفق عصر جدید، پیش از هر تحلیل و گمانهزنی یا توصیه و هشداری باید به مسئله اشاره کرد که هیچ مربی با درایتی که الفبای مدیریت و راهبری را بداند، به ترکیب تیم برنده دست نمیزند. در شرایطی که داوران متنوع این برنامه و سناریوهای بین آنها در زمان اجرا، بخش عمده محبوبیت آنرا تثبیت کرده است، آیا دست زدن به این ترکیب برای رقابت با مسابقه استعدادیابی شبکه سعودی ضروری است؟ آیا با تخصص و تسلط رویا نونهالی نمیتوان به رقابت با رنگ و لعاب مهناز افشار رفت که قطعا بعد از چند برنامه، تامین کنندگان مالی سعودی را از چنین سرمایهگذاری نادرستی پشیمان خواهد کرد!؟
باید به این مهم دقت کرد که پرشین گات تلنت شبکه سعودی سبب می شود که عصر جدید بیشتر دیده شود و ارزش و عیار برنامه روندی صعودی به خود گیرد. سایت MBC زمان شروع برنامه را نیمه دوم ماه نوامبر اعلام کرده است. با گذر از تاریخ 24 آبان همچنان خبری از برنامه «پرشین گات تلنت» نیست. آبان، آذر و دی گذشت و همچنان این برنامه پخش نشد.
بر اساس شنیدهها این برنامه بشدت با مشکلات تولید مواجه است و با اینکه سازندگان میخواستند قبل از عصر جدید نمایش داده شود و بازی جذب مخاطب را به نفع خودشان تمام کنند، اما در مقابل عصر جدید نمیتوانند عرضه اندام کنند. پرشین گات تلنت، محکوم به شکست است و علت آن کاملا واضح و روشن است. این برنامه با هر امکانات و هزینهای که صرف آن شده، نمیتواند استعداد ویژه ای را معرفی کند. شاید داورهای سرشناسی را معرفی کند، اما کارزار یک برنامه استعدادیابی را حضور استعدادهای منحصر به فرد تثبیت میکند، که این امکان صرفا در داخل کشور فراهم است و جذابیت چند خواننده زن و یا رقاصه بیش از دو سه برنامه قابل هضم برای مخاطب نیست.
اتکا چنین برنامهای در بخشهایی است که میتواند استعدادهای تابوشکن را به برنامه بیاورد و عملکرد سعودیها فراتر از برنامههای استعدادیابی شبکه «من و تو» و نکس پرشین استار نخواهد رفت.
استعدادهای درجه یک در خارج از کشور به این برنامه نمیآیند و به سادگی میتوانند در برنامه قابل دسترسی مثل Britain's Got Talent حضور پیدا کنند یا به برنامه اصلی America's Got Talent بروند... کما اینکه چهرههای آسیایی و ایرانی حضور پررنگی در برنامه اصلی دارند.
نکته مهم این است که شبکه سوم سیما، یکی از پربینندهترین شبکههای فارسیزبان در سطح دنیاست و شبکه MBC در همین شرایط فعلی با پخش فیلمهای بشدت تکراری و بازیرنویس فارسی مخاطب چندانی ندارد و سریالهای آمریکایی چون با زیرنویس فارسی از این شبکه پخش میشوند، نمیتوانند مخاطبی برای این شبکه جذب کنند.
اما نکته حائز اهمیت درباره عصر جدید این است که حتی مجری هم در این برنامه محور نیست و نتوانسته محبوبیت ذاتی کسب کند و استخوانبندی برنامه کاملا متکی به داوران و استعدادهایی است که در آن حضور دارند.
در چنین شرایطی دست زدن به ترکیب برنده خطای راهبردی سازندگان است و در رقابت با نمونه فارسی، افزودن یک سلبریتی دیگر و یکدست کردن ترکیب داوران به این برنامه صدمه خواهد زد. در واقع ترکیب هیات داوران عصر جدید، مهمترین و مردمیترین هیات ژوری برنامههای استعدادیابی است.
این هیات ترکیب معقولانه ای است و اگر این ترکیب به جاده یکطرفه سلبریتیها تبدیل شود، برنامه با آسیبهای فراوانی مواجه خواهد شد. چون عامل پذیرش از سوی مخاطب مقولهای نیست که بتوان به صورت سرسری از آن عبور کرد. ساختار چنین برنامههای استعدادیابی در صورت موفقیت، در صورتی امتداد پیدا خواهد کرد که در بدو تاسیس و فعالیت به مخاطب پیشفرضهای جدیدی ارائه نکند.
ضمن اینکه کاملا مشهود است، تناسبی تدریجی میان داوران و برنامه شکل گرفته و هر سلبریتی یا چهره مشهوری در مقابل این استعدادها قرار بگیرد، زمان بسیاری باید صرف کند تا با منطق و نحوه برخورد با استعداد حاضر شده در این برنامه تطبیق پیدا کند، چه اینکه همین داوران هم بعد از گذشت چند برنامه رفته رفته با نحوه داوری استعدادها آشنا شدند و در یک سوم پایانی برنامه با داورانی مجرب روبرو بودیم که اعتماد کامل مخاطب و شرکتکنندگان را نیز با خود همراه کرده بودند. اگر ترکیب هیات داوران تغییر کند، سیر تدریجی تعامل شرکت کنندگان و مخاطب دچار مخاطراتی خواهد شد. چون شرکت کنندگان فصل دوم بر اساس پیشفرض و نحوه داوری داوران فصل اول در این برنامه شرکت میکنند.
به عنوان مثال شرکتکنندهای که برای نمایش استعداد موسیقیایی خود راهی برنامه میشود، خود را با نحوه داوری آریا عظیمینژاد تنظیم میکند، کما اینکه امین حیایی با موسیقی و آوازخوانی بشدت آشناست. مولفان حرکات ورزشی و موزون به سلیقه رویا نونهالی توجه میکنند. در این میان یک مهره مهم در میان داوران نقش اساسیتری ایفا میکند که نباید اثرگذاری او را نادیده گرفت. دکتر سید بشیر حسینی، یکی از داوران این برنامه که از اساتید دانشگاه است که نمونههای مشابه را با دقت رصد کرده و به عنوان معلم سوادرسانهای، تخصصی منحصر به فرد در شناسایی استعدادها پیدا کرده است. یعنی جایی که همه داوران به حرکات و تکنیک یک استعداد رای مثبت میدهند، و زمانی که آن استعداد صراحتا ابراز میکند که علاقهای به درس خواندن ندارد، در این نقطه هیئت داوران با یک دوراهی مواجه میشود. از یک سو مجری برای حفظ مصالح برنامه و رسانه ملی او را توصیه به درس خواندن میکند، اما دکتر سید بشیر حسینی با منطق و بهرهگیری از دانش خود، به درستی تشخیص میدهد که "استعداد" این شرکتکننده، درس خواندن نیست و نظام آموزشی کشور چنین استعدادهایی را خاموش میکند، بنابراین برخلاف انتظار، او را به پیگیری استعدادش و اولویت دادن به آن، توصیه میکند.
نکته حائز اهمیت این است که برنامههای استعداد محور داوران را با محدودیت یک یا دو فصل انتخاب نمیکنند. سایمون کاول (Simon Cowell) در نسخه اصلی امریکن گات تلنت (America's Got Talent ) از سال 2016، هایدی کلوم (Heidi Klum) از سال 2013، هاوی مندل (Howie Mandel) از سال 2010 داور برنامه اصلی هستند. در نسخه بریتانیایی بیجیتی (Britain's Got Talent) حضور و حیات حرفهای داوران به همین سیاق است.
داوران در سایر برنامههای استعدادیابی حداقل تا چهار فصل مشخص به بخشی از تشخص برنامه تبدیل میشوند. فرآیند کاشت، داشت، برداشت در مورد هیات داوران بسیار ضروری است. کاراکترهای هنری امین حیایی، بشیر حسینی، رویا نونهالی و آریا عظیمینژاد، مستقل از شخصیتهای هنری و آکادمیک، با حضور در فصل اول، شخصیت داوری این برنامه را به خود گرفتهاند و در فصل نخست مرحله آزمون و خطا را پشت سر گذاشتهاند. آنها حالا به جز رشته خود، به عنوان "داور" شناخته میشوند و اعتبار قضاوت استعدادها را دارند.
تغییر هیات داوران سبب میشود، افراد بعدی در این برنامه جایگاه خود را سست احساس کنند و آرای واقعی خود را ارائه نکنند. عدم اعطای امتیاز به استعدادها در این برنامه باید برای مردم عادی شود و در میان داوران عدم امتیاز دهی نباید آنان را به ضد قهرمان این برنامه تبدیل کند.
هیات داوران عصر جدید با سایر برنامه داوران برنامههای استعدادیابی مثل فوتبالیها، شبکوک، آقای گزارشگر، خنداننده شوء برنامه خندوانه بسیار متفاوت است. لذا هرگونه تغییر، این شبهه را تقویت میکند که عدم اعطای امتیاز از سوی برخی داوران به برخی استعدادها به تغییر آنان منجر شده است.
از قضا در این برنامه جایگاه مجری باید کمرنگ شود. کما اینکه در برنامههای مشابه America's Got Talent و Britain's Got Talent مجری آنچنان برجسته نیست. برخلاف جایگاه کمرنگ تری کروز، در این برنامه مجری یک جایگاه ثابت دارد، ریتم برنامه را مختل میکند و یک مجری اضافی پشت صحنه فعالیت میکند که فعالیتش شبیه مجری اصلی دو نمونه آمریکای و انگلیسی است.
اتکا به فرد و مجریمحوری به معضل برنامههای سیما بدل شده است. مثلا احسان علیخانی در برنامه عصر جدید از خانواده شهدا و رزمندگان دعوت میکند تا بار معنوی و حماسی برنامه را افزایش دهد، اما با یک پست اینستاگرامی و سوار شدن بر امواج شکلگرفته در شبکههای اجتماعی، از اعتراضات غیرمدنی و آشوبهای آبان 98 حمایت میکند.
بیشتر بخوانید:
*س_"احسان علیخانی" در دام سعید حجاریان_س*تمامی انتقاداتی که در قالب یک داستان توسط مجری برنامه عصر جدید درباره اعتراضاتی که منجر به یک آشوب مسلحانه بزرگ در سطح کشور شد و میرفت مقدمه یک جنگ خانمانسوز داخلی باشد، ارائه میشود، تبیین و توجیه اعتراض منجر به آشوب است. در این پست به صراحت مجری اصرار دارد، وضعیت اقتصادی مردم چندان مناسب نیست و چنین شرایط زمینه اعتراض باید فراهم شود. اما در گزارشی پیش از این روابط حسنه احسان علیخانی را با امیر شریعت، آقازاده محمد شریعتمداری وزیر تعاون رابطه حسنهای دارد با مستندات ارائه شد.
بیشتر بخوانید:
هادی رضوی چگونه با پول معلمان رؤیاهای پسر شریعتمداری را تعبیر کرد؟ + تصاویر
این داستانسرایی برای توجیه فقر و خشونت بیانتها در بطن جامعه از جانب او در حالی اتفاق میافتد که فقر، ابزار کار احسان علیخانی برای ساختن ماه عسل و فیلم سیاه "بدون تاریخ بدون امضا" (فیلمی که مردارخواری ایرانیان را به تصویر میکشد) است.
فقر مردم برای علیخانی یک بهانه برای برنامهسازی، مستندسازی و فیلمسازی است و با این افسانهسرایی درباره خشونت در بطن جامعه، احسان علیخانی با تاکتیک یکی به نعل و یکی به میخ به شورشیان صدای آبان گره میخورد. به همین علت سیمای ملی در ساختار برنامههایش باید چنین فعالان رسانهای را محدود کند. کاستن از نقش احسان علیخانی در برنامه عصر جدید، لطمهای به این برنامه نخواهد زد. کما اینکه در نسخه آمریکایی مجری نقش چندانی ندارد. او میتواند تهیه کننده خوبی باشد و کار را هدایت کند، میتواند همزمان رئیس هیئت داوران هم باشد و از جایگاهی بالاتر در روند داوری ها و انتخابها نیز تصمیمگیر باشد؛ اما علیخانی باید قبول کند در برنامه استعدادیابی، مجری با هیچ وصله و پینهای نمیچسبد و مخاطب را دلزده می کند؛ حتی اگر احسان علیخانی باشد.