شنبه 1 شهریور 1404

میراث مردسالار / امتداد چرخه خشونت

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
میراث مردسالار / امتداد چرخه خشونت

در «خانه پدری» کیانوش عیاری، قتلی در زیرزمینِ خانه‌ای سنتی به‌جای پنهان ماندن، به شبحی موروثی بدل می‌شود؛ شبحی که نسل‌ها را در حصار ترس، دروغ و مردسالاری نگه می‌دارد. این فیلم، با بازنمایی گزنده قتل‌های ناموسی و سازوکار پنهانکاری، از پرسشی ساده اما هولناک می‌گوید: کدام حقیقت، آن‌قدر دردناک بود که یک دهه بر پرده تاریکی توقیف ماند؟

دختر با روبنده و چادری سیاه پا به خانه پدر می‌گذارد. پدر می‌گوید:«برو زیرزمین، کار قالی را تمام کن. مشتری همین حالا می‌رسد.»

دل دختر می‌لرزد. با تردید و نگرانی قدم به زیرزمین تاریک می‌گذارد. در گوشه‌ای از زیرزمین، جایی که اتاقکی نمور قرار دارد، چشمش به برادر کوچک‌ترش می‌افتد که با بیل مشغول کندن گودالی شبیه به قبر است. می‌ترسد، با صدایی لرزان می‌پرسد: «این چاله... برای من است؟ بابا می‌خواهد من را بکشد؟» پسر، بی‌اعتنا و خونسرد، سرش را بالا نمی‌آورد. فقط می‌گوید: «من چه می‌دونم... برو از خودش بپرس.»

تماشاگر هنوز از ماجرا سر درنیاورده، در دل هیجان فیلم فرو می‌رود. دختر با چشم‌هایی وحشت‌زده به اطراف نگاه می‌کند، انگار به دنبال روزنه‌ای برای نجات است. ناگهان می‌گریزد، خودش را به در خانه می‌رساند، اما دست‌های برادر او را می‌گیرد. لحظه‌ای بعد، پدر از راه می‌رسد و هر دو او را دوباره به زیرزمین می‌کشانند.

دختر تسلیم نمی‌شود. درهای زیرزمین را محکم می‌بندد. پدر ابتدا با فریب می‌کوشد او را وادار به باز کردن در کند، اما وقتی ناکام می‌ماند، در را می‌شکند و بر سر او فرود می‌آید. دختر دوباره می‌گریزد، ولی در زیرزمین کوچک خانه پدری، راهی برای فرار نیست. پدر او را بر زمین می‌کوبد. دختر تقلا می‌کند، فریاد می‌زند، دست و پا می‌زند. پدری که هیچ نشانی از مهر و عطوفت در سیمایش نیست، پس از چند بار تلاش، پارچه‌ای را روی صورت دختر می‌کشد. دختر از زیر پارچه جیغ می‌زند. پدر دست بر دهان او می‌فشارد و به پسر نوجوانش می‌گوید: «پای خواهرت را بگیر»... بعد با لحن دستوری می‌گوید: «بزن! خلاصش کن... گناه داره!»

پسر، بی‌اختیار، سنگی را از گوشه زیرزمین برمی‌دارد. برای چند ثانیه گیج و سرگردان می‌شود، با تردید، ضربه‌ای آرام فرود می‌آورد. پدر فریاد می‌زند: «محکم‌تر!»

این بار سنگ با قدرت بیشتری بر سر دختر فرود می‌آید. خون از زیر پارچه جاری می‌شود و بر کف سرد زیرزمین راه باز می‌کند. تقلاها فروکش می‌کند، فریادها خاموش می‌شود و سکوتی مرگبار فضای زیرزمین خانه را پر می‌کند.

کلب‌حسن با یاری پسرش محتشم، دخترش ملوک را کشته است. برای لحظه‌ای کوتاه اشک بر گونه‌اش می‌لغزد، اما خیلی زود به خود می‌آید. هر لحظه ممکن است کسی وارد شود، همسرش، دخترانش یا حتی مشتری‌ای که برای قالی رفو شده قرار بود بیاید. با شتاب خاک را بر جسد بی‌جان می‌ریزند، سنگ‌ها را دوباره سر جای خود می‌گذارد و سطح زمین را با سیمان می‌پوشاند. گور دختر در دل همان خانه جاودانه می‌شود.

این آغاز فیلم «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری است. روایتی سیاه از جنایتی که نه‌تنها جان یک دختر را می‌گیرد، بلکه زخمی تاریخی را بر روان یک خانواده و در مقیاسی وسیع‌تر، بر جامعه‌ای مردسالار و سنت‌زده حک می‌کند. فیلمی درباره قتل‌های ناموسی، خشونت خانگی و زن‌ستیزی است. موضوعاتی تلخ و فراگیر در ایران که ده سال تمام، همین اثر را در محاق توقیف نگه داشت.

اکنون که دوباره امکان تماشای «خانه پدری» در یک پلتفرم سینمایی فراهم شده است، جای این پرسش است که واقعا چرا یک فیلم اجتماعی که به بازتاب واقعیتی انکارناپذیر از جامعه پرداخته، باید یک دهه از نگاه مردم پنهان بماند و توقیف شود؟ کدام واقعیت این فیلم تا این حد برای نهادهای تصمیم‌گیرنده آزاردهنده بوده که اجازه اکرانش را نمی‌دادند؟

فیلم با یک قتل ناموسی آغاز می‌شود. قتلی سرشار از خشونت با چاشنی پنهانکاری عمیق. پنهانکاری که همچون سایه‌ای سیاه، نسل به نسل ادامه می‌یابد و زندگی همه اعضای یک خانواده را در حصار خود می‌گیرد.

«خانه پدری» داستان یک خانواده سنتی ایرانی را روایت می‌کند که در بستر چند دهه و در هر مقطع زمانی، درِ همان خانه گشوده می‌شود و می‌بینیم چندین سال گذشته، اما دوباره به همان زیرزمین و همان راز سر به مهر بازمی‌گردیم. با هر بار باز شدن در، بازیگران در قالب سنین و نسل‌های تازه ظاهر می‌شوند، اما خشونت و مردسالاری همچنان پابرجاست، حتی اگر کم‌رنگ شده باشد. انگار که یک میراث اکتسابی برای مردان خانواده است.

شخصیت «کلب‌حسن» (مهران رجبی) که آغازگر جنایت است، خلقیات خود را به پسرش «محتشم» منتقل می‌کند. شخصیتی که در جوانی با بازی ناصر هاشمی و در میانسالی با بازی مهدی هاشمی تصویر می‌شود. این روحیات بیمار، تنها به محتشم محدود نمی‌ماند و به پسران دیگر خانواده نیز سرایت می‌کند. در ادامه حتی «ناصر» با بازی شهاب حسینی، فرزند محتشم، وقتی مجبور می‌شود استخوان‌های عمه‌اش را از زیرزمین خانه بیرون بیاورد تا راز خانواده پیش از تخریب و بازسازی خانه برملا نشود، همان چرخه تکراری خشونت و پنهانکاری را بازآفرینی می‌کند.

«خانه پدری» تصویری است از چرخه موروثی خشونت، از سنت‌های پوسیده‌ای که نسل به نسل منتقل می‌شوند و از پنهانکاری‌هایی که حقیقت را زیر خروارها خاک و سنگ مدفون می‌کنند. شاید همین آینه‌گی تلخ و صریح، دلیلی بود که این فیلم برای سال‌ها در حاشیه توقیف ماند.

قتل‌های ناموسی؛ آینه‌ای از بحران جامعه و سیاست در ایران

اکنون به بهانه نمایش دوباره این فیلم در یک پلتفرم سینمایی، فرصتی به دست آمده تا به موضوع قتل‌های ناموسی در ایران بپردازیم که یکی از تلخ‌ترین و دردناک‌ترین مسائل اجتماعی کشور است. این قتل‌ها ریشه در ساختارهای سنتی، فرهنگی و حقوقی ایران دارند و معمولاً توسط اعضای خانواده پدر، برادر، همسر یا دیگر بستگان نزدیک علیه زنان و دختران انجام می‌شوند، با این ادعا که قربانی «ناموس خانواده» را لکه‌دار کرده است.

آمار رسمی و دقیق درباره قتل‌های ناموسی وجود ندارد، چون بسیاری از این پرونده‌ها در دسته‌بندی‌های «اختلاف خانوادگی» یا «قتل عمد» ثبت می‌شوند و عنوان «ناموسی» به آنها داده نمی‌شود. با این حال، پژوهش‌های مستقل و گزارش‌های پراکنده نشان می‌دهند که قتل‌های ناموسی سهم قابل توجهی از قتل‌های خانوادگی در ایران دارند، به‌ویژه در استان‌هایی مانند خوزستان، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، کردستان و هرمزگان.

این قتل‌ها که از سالیان دور تاکنون ادامه داشته‌اند، علاوه بر ابعاد فردی، ریشه‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی دارند و نشان‌دهنده ساختارهای نابرابر و پدرسالارانه‌ای هستند که همچنان بر زندگی زنان ایرانی سایه افکنده‌اند.

سنت و شایعه جان زنان را تهدید می‌کند

یکی از ریشه‌های اصلی قتل‌های ناموسی، ساختار پدرسالارانه‌ای است که کنترل بدن و رفتار زنان را حق مردان می‌داند و آن را بخشی از «ناموس» خانواده می‌شمارد. سنت‌های قبیله‌ای نیز نقش مهمی در تثبیت این باورها دارند. در برخی مناطق، قتل برای «پاک کردن ننگ» از خانواده به شکل قانونی یا اجتماعی مشروعیت می‌یابد. علاوه بر این فشار اجتماعی و شایعات نیز عامل مهم دیگری هستند؛ گاهی زنان بدون هیچ مدرک و اثباتی، تنها به دلیل شایعه یا گمانه‌زنی قربانی می‌شوند.

نقش قوانین نیز در این میان بسیار تعیین‌کننده است. قانون مجازات اسلامی در ماده 301، پدر یا جد پدری را در صورت قتل فرزند دختر از قصاص معاف می‌کند. این خلأ جدی حقوقی، زمینه را برای وقوع قتل‌های ناموسی فراهم می‌کند. مجازات‌های جایگزین مانند دیه یا چند سال حبس نیز معمولاً بازدارندگی کافی ندارند و نمی‌توانند چرخه خشونت را متوقف کنند.

اما در این میان یک مسئله مهم دیگر وجود دارد. این قتل‌ها نه فقط جان زنان را می‌گیرند، بلکه باعث ایجاد رعب و سکوت در جامعه زنان و تقویت چرخه خشونت خانگی می‌شوند. خانواده‌ها و حتی بعضی جوامع محلی به جای محکوم کردن قاتل، او را تحسین می‌کنند یا دست‌کم توجیه می‌کنند. می‌توانیم برای نمونه به ماجرای رومینا اشرفی (13 ساله، گیلان، 1399) که پدرش با داس او را کشت، اشاره کنیم که واکنش‌های بسیار زیادی را برانگیخت. یا قتل مونا حیدری (17 ساله، اهواز، 1400) به دست شوهرش که به‌دلیل شدت خشونت و انتشار تصاویر هولناک، بسیار تکان‌دهنده بود.

قتل‌های ناموسی به نمادی از تضاد میان جامعه مدرن، حکومت و سنت‌های مردسالار تبدیل شده‌اند. هر بار که پرونده‌ای مانند «رومینا» یا «مونا حیدری» رسانه‌ای می‌شود، خشم عمومی و درخواست اصلاحات قانونی و فرهنگی در جامعه ایجاد می‌گردد. با این حال مسئولان به جای پاسخ اصلاحی، معمولاً با سرکوب فعالان حقوق زنان و محدود کردن فضای رسانه‌ای واکنش نشان می‌دهند. اقدامی که به جای کاهش بحران، اعتماد عمومی را بیشتر به چالش می‌کشد.

صد البته که قتل‌های ناموسی در ایران صرفاً محصول سنت یا خانواده‌های خاص نیستند. ضعف جامعه مدنی و ناتوانی آن در حمایت از حقوق زنان نیز نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. سازمان‌های مردم‌نهاد که می‌توانند با آموزش و آگاهی‌بخشی جلوی این جنایت‌ها را بگیرند، اغلب تحت فشار هستند یا مجوز فعالیت مستقل دریافت نمی‌کنند، و این خلأ نهادی به تداوم چرخه خشونت دامن می‌زند.

زخم قتل‌های ناموسی نسل‌ها را درگیر می‌کند

فیلم «خانه پدری» یکی از آثار مهم و تأثیرگذار سینمای ایران است که با نگاهی جسورانه به سراغ موضوع حساس و واقعی قتل‌های ناموسی می‌رود. کیانوش عیاری در این فیلم نشان می‌دهد که مرگ یک زن به دلایل به‌اصطلاح «ناموسی»، تنها یک حادثه فردی یا خانوادگی نیست، بلکه تبدیل به یک زخم می‌شود که دهه‌ها ادامه می‌یابد و چندین نسل را درگیر خود می‌کند.

داستان فیلم در یک بازه هفتاد تا هشتاد ساله روایت می‌شود و ما می‌بینیم که چگونه یک جنایت پنهان، همچون سایه‌ای سنگین بر زندگی اعضای خانواده باقی می‌ماند. درواقع فیلم به ما یادآور می‌شود که قتل‌های ناموسی، نه‌تنها جان زنان را می‌گیرند، بلکه امکان زیست مدنی و اجتماعی سالم را نیز نابود می‌کنند.

نکته مهم «خانه پدری» این است که در گذر سال‌ها، زنان خانواده و نسل‌های بعدی اگر چه در برابر آن قتل، خاموش می‌مانند و آن را در محله و اطرافیان پخش نمی‌کنند، اما حداقل با صراحت این قتل را محکوم کرده و تلاش می‌کنند در برابر چرخه خشونت و پنهانکاری خانوادگی مقاومت نشان دهند.

فیلم همچنین تصویری عمیق از ساختار مردسالارانه جامعه ایرانی ارائه می‌دهد. ساختاری که با سنت‌های سخت‌گیرانه و قوانین تبعیض‌آمیز، خشونت علیه زنان را بازتولید می‌کند. عیاری به‌خوبی نشان می‌دهد که چنین نظام فکری و حقوقی نه‌تنها زنان، بلکه جوانان جامعه را نیز از خود دور می‌سازد و به‌مرور مشروعیت خود را از دست می‌دهد. «خانه پدری» به‌جای آنکه تنها قصه یک خانواده باشد، آینه‌ای از واقعیت اجتماعی است. واقعیتی تلخ که هشدار می‌دهد تا زمانی که چرخه خشونت و مردسالاری ادامه دارد، جامعه همواره زخمی و بی‌اعتماد باقی خواهد ماند.

زیرزمین خانه پدری؛ نماد سایه‌های مردسالاری بر نسل‌ها

زیرزمین خانه پدری می‌تواند نمادی از جامعه‌ای باشد که ظاهراً مردم‌سالار است، اما هر لحظه در آن ممکن است تلخی و خشونت رخ دهد. همین فضاست که سال‌ها بعد، «کلب معصومه» (با بازی نازنین فراهانی) وقتی حقیقت تلخ مرگ دخترش ملوک را درمی‌یابد، همان‌جا و در کنار مزار دخترش جان خود را از دست می‌دهد.

یا دختر دیگر محتشم، زمانی که به اجبار باید با مردی هم‌سن پدرش ازدواج کند، تریاک پدربزرگش را فرو می‌بلعد و تلاش می‌کند خودکشی کند، اما نجات می‌یابد. این زیرزمین کم‌کم به فضایی وهمناک و ترسناک بدل می‌شود. مکانی که در آن سنت‌ها و باورهای مردسالارانه، سایه خود را بر زندگی نسل‌ها گسترده‌اند.

کلب‌حسن، بزرگ خانواده بر این اعتقاد بود که لکه ننگ بی‌آبرویی دخترش تنها با مرگ پاک می‌شود. اما این ایده با گذشت نسل‌ها رنگ می‌بازد و با مقاومت و محکومیت زنان خانواده مواجه می‌شود. انگار نگاه زنان در برابر مردان قرار می‌گیرد و در طول چند نسل، تقابلی دائمی برای مبارزه با این تفکر شکل می‌گیرد.

زیرزمین خانه پدری، بیش از یک مکان به نمادی تبدیل می‌شود از خشونت مردسالارانه، رازهای دفن‌شده و تلاش زنان برای زنده نگه داشتن عدالت و حقیقت در برابر ظلم تاریخی خانواده و جامعه.

*روزنامه‌نگار

کد خبر 2106097