ناامیدی، مخل دموکراسی است
باراک اوباما در وصف امید میگوید: "اگر دلاوریِ دستیابی به امید و جدیت مبارزه برای آن را داشته باشیم، روزگار بهتری در انتظار ماست". این خواسته در حیات سیاسیِ اوباما از چنان اهمیتی برخوردار بود که به آرمان حزب مبدل شد.
عصر ایران؛ مترجم: لیلا احمدی - پروفسور دیون جونیور استاد علوم سیاسی دانشگاه جورج تاون و استاد مدعو دانشگاه هاروارد است. او پژوهشگر ارشدِ مطالعات حکومتداری در مؤسسه بروکینز است و سالها به عنوان مفسر، روزنامهنگار و گزارشگر سیاسی قلم زده است. عنوان آخرین کتاب او «100%دموکراسی: گزینهای آماده برای رفراندوم جهانی» است. متن زیر مقالهای از پروفسور دیون جونیور است درباره ارزش امید در حیات سیاسی.
*****
امیدواری به قدری در خطابهها و اندرزها به کار میرود که استناد به آن میتواند مایه اکراه و دلزدگی گردد. این واژه میتواند در حکمِ عصایی نجاتبخش برای گذر از ناخرسندیها قلمداد شود یا جادوگری باشد که بشریت را از وحشت و هراسِ این سرزمینی به سرایی دلافروز و خواستنی برساند که در آن دیگر اثری از تلاش، انضباط و تعهد نباشد.
اما امید چیزی ورای اینهاست. محفلی مهیا و درخشان نیست. فضیلتی است که جویای آنیم. سر و کارش با واقعیت است و موانع را به جان میخرد. باراک اوباما در وصف امید میگوید: "اگر دلاوریِ دستیابی به امید و جدیت مبارزه برای آن را داشته باشیم، روزگار بهتری در انتظار ماست". این خواسته در حیات سیاسیِ اوباما از چنان اهمیتی برخوردار بود که به آرمان حزب مبدل شد.
هنگامیکه سارا پیلین نامزد معاونت ریاستجمهوریِ حزب جمهوریخواه از کارزار انتخاباتیِ میاندورهای 2020 خارج شد، جملهای به یادماندنی بر زبان آورد: "آخر این مقوله امیدبخشِ تغییر چگونه برای شما کار میکند؟"
واقعیت آن است که امید به ایمان و عشق میماند و منحصر به هیچ حزب و سیاستمدار خاصی نیست. نکته دیگر درباره امید این است که مقولهای عملی و شدنی است. آماندا ریپلی نویسنده و روزنامهنگار معروف دراینباره میگوید: "امید رکنی حیاتی برای شکوفایی و تعالیِ انسان است اما در خبرها به چشم نمیآید." این روزها امید در هوایی که نفس میکشیم وجود ندارد اما در ذهن آدمهای فکور یافت میشود.
سال گذشته دو کتاب، یکی به قلم نویسندهای اقتصاددان و دیگری به کوشش یکی از محققان حوزه الهیات، در باب امید منتشر شد. این کتابها نشان میدهند که امیدواری در سیاستگذاری و استقرار سیاستی نجیب و شایسته نقشی کانونی دارد.
کارول گراهام همکار من در مؤسسه بروکینز اقتصاددان است و او نیز به بررسیِ اهمیت مثبتاندیشی و امیدواری در زندگی پرداخته است. گراهام به این واقعیت اشاره میکند که "قدرت امید" در ساحتی که آن را "علم ملالتبار" مینامد، تب و تابی نامعمول ایجاد میکند. او فصل نخست کتاب را با این حقیقت آغاز میکند: "امید مفهومی است که در اقتصاد کمتر به آن پرداخته شده است".
گراهام بر این باور است که نباید اقتصاد عادی از امید باشد. امیدواری پیامدهای بیشماری دارد که اقتصاددانان در پی آنها هستند و جملگی ماحصل امیدند؛ پیامدهایی از قبیل تحرک صعودی، نیروی کار زبده و آموزشدیده، جامعه سالم و نیرومند و رشد اقتصادی. نقطه مقابل امید، ناامیدی است که مشکلی سترگ و قابل اندازهگیری است.
امروزه در ایالات متحده ناامیدی مانعی برای احیای بازارکار و بهرهوری محسوب میشود. فقدان امید میزان رفاه و طول عمر و سلامت خانواده و جامعه را به خطر میاندازد. گراهام در این باره مثال سادهای میزند: پرورش امید در پیشبرد سیاستهای آموزش مشاغل و تعلیم و تربیت اهمیت دارد چراکه "اگر مردم به آینده امیدوار نباشند اساساً به سیاستهای تعلیمی نیز توجه نمیکنند". به همین دلیل امید فقط باور به بهترشدنِ امور در آینده نیست، بلکه اعتماد به تواناییِ انجام کاری مشخص در آینده است. مسائل مربوط به رفاه و زندگی بهتر ذیل همین واژه به مباحث عمومی راه مییابند.
پژوهشگری به نام مورتی گزارشی اجتماعی درباب تنهایی، انزوا و عدم ارتباط در قالب بحران بهداشت عمومی منتشر کرده است. بحث مورتی این است که اقدامات دولت در حوزه حمل و نقل، احداث پارکها و کتابخانهها، تسهیلات کاری و فناوری به تقویت زیرساختهای فیزیکی و اجتماعی میانجامد. مدیریت اقتصادی هم قاعدتاً اهمیتی محوری دارد، با ابن حال از نقش امید نمیتوان غافل شد. امیدواری در سلامت شهروندان و توسعه اجتماعی نقشی برجسته دارد.
دوست من گراهام پیرو همین مطالب به پژوهش مشهور آنه کیس و انگس دیتون در خصوص "مرگهای ناشی از ناامیدی" در طبقه کارگر آمریکایی اشاره و تصریح میکند که خیلی از خودکشیها، بیماریهای مرتبط با مصرف الکل و اعتیاد به موادمخدر ناشی از فقدان امید در جامعه است. از دست دادن امید معمولاً متعاقبِ از دست دادن شغل، درآمد و انواع فروپاشیهای اجتماعی رخ میدهد. کیس و دیتون دریافتهاند که مرگ ناشی از ناامیدی در میان سفیدپوستانِ کمدرآمد بسیار رایج است.
سیاهپوستان آمریکایی شاید به دلیل تجربه طولانیِ تحمل بیعدالتی و تبعیض، انعطاف بیشتری از خود نشان میدهند. با این حال او خاطرنشان میکند که در سالهای اخیر نرخ خودکشی در میان سیاهپوستان جوان آمریکایی به شدت در حال افزایش بوده و مرگ و میر ناشی از مصرف بیش از حدِ مواد مخدر در میان مردان سیاهپوست افزایش یافته است. گراهام نتیجه میگیرد که بازگرداندن امید الزام و سیاستی اخلاقی است که باید در جوامع انسانی فارغ از نژاد و طبقه گسترش یابد.
مایکل لمب محققِ دانشگاه ویک فارست در کتاب "مشترکالمنافعِ امید: دیدگاهی تجدیدنظرطلبانه درباره اندیشه سیاسی سنت آگوستین" به اهمیت امید در سیاست امروز میپردازد. برخلاف تصور رایج از سنت آگوستین به مثابه اندیشمندی با تفکرات آنجهانی که بر "تاریکی و بدبینی" تأکید داشته، لمب شمایلی متقاعدکننده از متفکری ترسیم میکند که "به امیدی واقعگرایانه برای برقراریِ صورت بهتری از اجتماع - نه فقط در بهشت که بر زمین - بشارت میدهد".
آگوستین از منظر لمب اندیشمندی است که "محدودیتها و امکانات سیاست" را درک میکند - چراکه خردورزی ایجاب میکند همواره هر دوی اینها را درنظر داشته باشیم - و از این رو این فیلسوف سیاسی را "متحدی بسیار گرانقدر ولو دیگرگون در زمانه ما قلمداد میکند".
لمب نیز مانند گراهام "بر هزینه گزاف ناامیدی در سیاست اشاره دارد که به عقیده او میتواند شهروندان را به کنارهگیری از سیاست سوق دهد و جواز بیتفاوتی یا تقدیرگرایی را صادر کند". هشدار ارزشمند او به ما این است: "هرگاه نومیدی بدل به عادتی فسادآمیز گردد، میتواند مصایب اجتماعی و سیاسی را صدچندان سازد". اگر شهروندان بر اثر نومیدی، ضعیف، رنجور و سست گردند، دموکراسی هرگز نمیتواند کارساز باشد.
این مقاله را با عباراتی از ایوان کلیما در کتاب روح پراگ به پایان میبرم: "امید همیشه به آینده پیوند زده میشود. امید توانایی آدمی است برای تخیل در موقعیتی متفاوت از موقعیت کنونی. به راستی چه چیزی میتواند انسانیتر از امید باشد؟"
منبع: واشنگتن پست، 9 جولای 2023
کانال عصر ایران در تلگرام تماشاخانه