نامه انتقادی عبدالله گنجی به محمد خاتمی / از سخنانتان در برخی «جلسات غیرعلنی» شما مطلعام
فرهیختگان نوشت: فعال سیاسی اصولگرا تصریح کرد: همیشه برایم سؤال بوده است چرا خاتمی در عیان اینگونه نیست؟ ملاحظهاش چیست؟ از کدام هزینه میترسد. انتساب حداکثریاش به نظام برایش هزینه دارد؟ با انقلاب بودن خجالتآور است؟ مورد ملامت قرار میگیرد؟ اصلا به یک انقلاب یا جمهوری اسلامی دیگری باور دارد که ما نمی دانیم؟
عبدالله گنجی، فعال سیاسی اصولگرا و مدیر مسئول سابق روزنامه «جوان» در نامهای به سید محمدخاتمی نوشت:
من سه خاتمی میشناسم. اول خاتمی دهه60 و حتی 70، دوم خاتمیای که در بیان امام «فاضل» است و در بیان رهبری معظم انقلاب «خاتمی عزیز» و «خاتمی نجیب» است. سوم خاتمی بعداز 88 و نسبت آن با اندیشه سیاسی امام. اکنون نمیتوانم این سه را جمع کنم. میخواهم خاتمی قبل 1388 را با خاتمی صادرکننده بیانیه اخیر روبهرو کنم. میخواهم خاتمی را نه با شخصیت امام (که حتماً برای شما محترم است) که با خط و مبانی امام مواجه کنم. تا سال 1388 شما را منتسب به انصاف میدیدم اما احساس میکنم شما (نه الزاماً شخص شما) به مرحله دیگی که برای من نمیجوشد، رسیدهاید.
اینجانب مشکل ملاکهای اصلاحطلب (اندیشمندان شما) را گرفتار شدن در روش و نظریههای پست مدرن علوم انسانی غرب میدانم و مشکل روحانیون شما را در فاصله گرفتن از «اسلام فقاهتی» جستوجو میکنم. دومی همان چیزی است که باعث میشود روحانیون چپ در ذهن ما و اجتماع جز تعلق عاطفی به امام، نسبت دیگری از خود بروز ندهند و از همه صحیفه 21جلدی امام جز «میزان، رأی ملت است» نبینند و حتی نگویند این عبارات امام نیز در کانتکسی آمده است که امام میگوید این مردم اسلام را میخواهند. دوست ندارم خاتمی ای را بشناسم که شخصیت ژلهای داشته باشد.
بنده سخنرانی سومخرداد 1377 شما در نیروی زمینی سپاه را ستودهام، مواضع اصولی و دیرهنگام شما در 16 آذر 1383 را ستوده ام و در برپایی مراسم مذکور نقش اساسی داشتهام. اما گویی جو غالب محیط، جهتگیری آنی شما را معلوم میکند و بر هیچ فونداسیونی ننشستهاید. من از برخی جلسات شما قبل از 1388 (غیرعلنی) مطلع ام؛ سخنان ارزشی، علاقه به رهبری، تأکید بر اصول و...
اما همیشه برایم سؤال بوده است چرا خاتمی در عیان اینگونه نیست؟ ملاحظهاش چیست؟ از کدام هزینه میترسد. انتساب حداکثریاش به نظام برایش هزینه دارد؟ با انقلاب بودن خجالتآور است؟ مورد ملامت قرار میگیرد؟ اصلا به یک انقلاب یا جمهوری اسلامی دیگری باور دارد که ما نمی دانیم؟ مثلاً نگاهش به موسوی در جلسات محفلی چرا علناً عنوان نمیشود؟ مگر مصلحتی بالاتر از تولید سرمایه اجتماعی برای نظام برآمده از اندیشه امام میشناسد؟
من خاتمی ای را میشناسم که یک خروار مطلب علیه امریکای جهانخوار از او باقی مانده است. اما این سالها هزار و 800 تحریم را میبیند و هوا کردن توافق هسته ای را مینگرد اما از گل کمتر به امریکا نمیگوید و از حال جمهوری اسلامی که در محاصره هزار و 800 تحریم است کشوری با شریط کاملا معمولی را تصویر میکند تا بتواند به کاستی های آن حمله کند.
بعضی وقتها میپرسم آیا «روحانیون مبارز» یک نام به تاریخ پیوسته است؟ آیا همان کسانی هستند که حج خونین 1366 را برگزار و پیام امام برای حج آن سال را «منشور انقلاب» خواندند؟ یا امروز عنوان «مبارزه» در پسوندشان صرفاً مبارزه با جمهوری اسلامی است؟ فکر میکنم خط امام و نام امام صرفاً تابلوی معتبری است که به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشوید. یکی از اصلاحطلبانی که جنابعالی او را از سپاه به حوزه فرهنگ آوردید و اکنون در دشمنیاش با جمهوری خیلی صادق است، میگوید: به اصلاحطلبان گفتم شما که دنبال دموکراسی هستید، چه اصراری دارید که خط امامی باشید؟ چه نسبتی بین آیتالله خمینی و دموکراسی وجود دارد؟ و پاسخ میشنود که ارتباطی بین آیتالله خمینی و دموکراسی وجود ندارد اما این تابلو معتبر است.
بیشتر بخوانیم:
2121 کد خبر 1741936