دوشنبه 5 آذر 1403

نبرد نابرابر در دمای بالای 55 درجه!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نبرد نابرابر در دمای بالای 55 درجه!

عملیات بیت‌المقدس 7 با هدف گرفتن ابتکار عمل از ارتش عراق در حمله به خطوط پدافندی ایران، با طرح‌ریزی قرارگاه کربلای سپاه در 22 خرداد 1367، در محور شلمچه و پنج‌ضلعی درحالی اجرا شد که دمای هوا به بالای 55 درجه هم می رسید.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، عملیات بیت‌المقدس 7 با هدف گرفتن ابتکار عمل از ارتش عراق در حمله به خطوط پدافندی ایران، با طرح‌ریزی قرارگاه کربلای سپاه در 22 خرداد 1367، در محور شلمچه و پنج‌ضلعی اجرا شد.

یگان‌های سپاه توانستند اهداف موردنظر را تصرف کنند، ولی به دلیل آمادگی سپاه سوم ارتش عراق، کمبود نیرو، گرمای هوا، نداشتن قدرت تحرک کافی و پاتک سنگین دشمن، نتوانستند مناطق تصرف‌شده را حفظ کنند و به مواضع قبلی خود بازگشتند.

تنها نتیجه این عملیات، انهدام بخشی از نیروهای دشمن و نشان دادن اراده ایران برای ادامه عملیات در مناطقی بود که ارتش عراق دست به تهاجم می‌زد.

روایت سردار محمد نبی رودکی؛ فرمانده لشکر 19 فجر در دوران دفاع مقدس:

بعد از تصرف شلمچه توسط عراق، جلسات متعددی در قرارگاه کربلا و قرارگاه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه مرکزی خاتم گذاشته شد.

در جلسه‌ای که همه فرماندهان رده‌های مختلف حضور داشتند، تصمیم‌گیری شد که مناطق دیگر را مستحکم کنیم و آماده دفاع باشیم و طرحی هم برای بازپس‌گیری شلمچه بیاوریم.

این جلسات به رده‌های پایین‌تر هم کشیده شد. ستاد لشکرها با ستاد نیروی زمینی، سردار حیات مقدم، جلساتی داشتند و کمبودها و نیازمندی‌ها را برای انجام عملیات بیت‌المقدس 7 مطرح کردند. آن موقع آقای شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه بودند.

در جلسات نیروی زمینی سپاه، بحث‌های متفاوتی مطرح بود. چند نفر از فرمانده لشکرها اصلاً مخالف این بودند که در منطقه شلمچه و پنج‌ضلعی عملیات اجرا کنیم. این‌ها می‌گفتند ما شلمچه را رها کنیم، اگر غرب کانال پرورش ماهی مستقر شویم، آنجا به نحوی می‌توانیم با عراقی‌ها مقابله کنیم که منطقه شلمچه و نهر جاسم و نهر هسجان و جزیره بوارین را هم تأمین کنیم، فشار عراق هم کمتر خواهد بود.

اما قرارگاه معتقد بود که اگر در جناح ما در منطقه نهر هسجان و نهر دوعیجی و نهر جاسم عراقی‌ها باشند و ما آن‌ها را دور بزنیم و آن‌ها در جزیره بوارین باشند، هم عقبه ما و هم عقبه آن‌ها تهدید می‌شود؛ البته، چون عراقی‌ها می‌توانند از منطقه تنومه دوباره لشکرها و تیپ‌ها را بیاورند و عقبه ما را ببندند و نیروهایی هم که به غرب کانال پرورش ماهی رفتند، به مشکل برمی‌خورند، عقبه ما بیشتر مورد تهدید است.

در حین عملیات، این اتفاق افتاد. فردای عملیات، یعنی روز 24 خرداد که عراقی‌ها عقبه‌های ما را از کانال ده پلی معروف به کانال مقداد تهدید کردند، یگان‌های سمت راست ما به خاطر این تهدید، به عقب آمدند و ما آنجا مقاومت کردیم تا آن‌ها با تلفات کمتری به عقب بروند.

74 هزار ساعت مصاحبه از رزمندگان دفاع مقدس ثبت و ضبط شد

دو نظر متفاوت در رابطه با عملیات

در بحث‌های قرارگاهی بین فرماندهان دو نظر وجود داشت: بعضی فرماندهان به دلیل کمبود نیرو می‌گفتند ما باید دشمن را منهدم کنیم؛ بعضی هم می‌گفتند ما باید هم دشمن را منهدم کنیم و هم منطقه را به تصرف خود درآوریم.

در جمع‌بندی به این نتیجه رسیدیم که هم تصرف منطقه و هم ماندن در آنجا انجام شود. استدلال هم این بود که اگر شما آنجا را تصرف کنید و بمانید، مارش عملیات زده شد، تبلیغات کشوری انجام می‌شود و نیرو خواهد آمد. آنگاه می‌توانیم به سمت کانال زوجی برویم.

اجرای این عملیات در این تاریخ، دلیل دیگری هم داشت که تک جزیره مجنون را که دشمن روی آن تبلیغات می‌کرد، عقب بیندازیم.

آن چیزی که من از آن موقع یادم می‌آید این بود که اجرای عملیات بیت‌المقدس 7 همراه با تکلیف بود. سردار صفوی می‌گفت اجرای عملیات باعث می‌شود ما تک عراق به جزیره مجنون را به عقب بیندازیم.

آقای شمخانی و ستاد آن‌ها می‌گفتند ما باید برویم، این انهدام را انجام دهیم و آنجا بمانیم. فرماندهان عمل‌کننده هم دو نظر متفاوت (انهدام و بازگشت - انهدام و تصرف) داشتند، اما نهایتاً تصویب شد که از کانال پرورش ماهی برویم.

فالوده شیرازی!

فضا فضایی بود که عملیات رمضان که در تیرماه 1361 در منطقه شمال زید انجام شد، به یادمان می‌آمد. حالا در جنوب پاسگاه زید، عملیات شبیه رمضان را انجام می‌دادیم، منتها با موانع و استحکامات بیشتر و عمق کمتر، استعدادمان هم کمتر شده بود.

همه این شرایط، شرایط سختی بود و گرمای هوا هم که کولاک می‌کرد. هوای گرم بالای 55 درجه در آن روزها و رطوبت هوا هم در روزهای عملیات بالا بود.

علاوه بر آنکه خیلی از لشکرها به آبرسانی و تهیه انواع شربت‌هایی که در یگان وجود داشت، توجه ویژه داشتند، ما علاوه بر این‌ها، فالوده شیرازی را که در همان منطقه درست می‌کردند، به نیروها می‌رساندیم.

عملیات در این منطقه امتیازش این بود که ما عملیات کربلای 5 را در اینجا انجام داده بودیم و تجربه داشتیم. حتی لشکر 19 فجر دوبار در کربلای 4 و کربلای 5 اینجا عملیات کرده بود، اما از آن‌طرف مشکلاتی هم وجود داشت.

استعداد کم نیرو

ما باورمان نمی‌شد که به دلیل مشکلات پشتیبانی و استعداد نیرویی کم، بتوانیم منطقه را حفظ کنیم. در این عملیات ما صد گردان بودیم، درحالی‌که در این منطقه تا کانال زوجی ما برای کربلای 5، دویست و سی گردان در اختیار داشتیم و توانستیم تا نهر جاسم برویم، اما از غرب کانال پرورش ماهی و کانال زوجی عقب‌نشینی کردیم. حالا ما چگونه با صد گردان می‌توانستیم به کانال زوجی برسیم و با تمام ارتش عراق دوباره بجنگیم و جواب تانک‌ها را هم بدهیم، اما می‌خواستیم تکلیفی عمل کنیم.

عمل به تکلیف در نبرد نابرابر

در جلسات به ما می‌گفتند که مملکت احتیاج به این عملیات دارد و سپاه باید شلمچه را بازپس‌گیری کند؛ لذا باید تلاش بکنید و به خودتان تردید راه ندهید. نظر حضرت امام (ره) هم این بود که به دشمن مهلت ندهید. این جملاتی بود که بزرگان جنگ در جلسات می‌گفتند. ما هم با همان روحیه اطاعت‌پذیری عمل می‌کردیم و صحبت‌ها را به زیرمجموعه‌ها و رزمندگان انتقال می‌دادیم.

یگان‌های شرکت‌کننده در عملیات

یگان‌های شرکت‌کننده در این عملیات: لشکر 19 فجر، لشکر 27 روح‌الله کمیته و لشکر 52 قدس به فرماندهی آقای عبداللهی در جناح چپ، در جناح راست عملیات، لشکر 41 ثارالله، تیپ 33 المهدی (عج) و 18 الغدیر و در نقطه میانی، لشکر 25 کربلا، 27 محمد رسول‌الله (ص)، 8 نجف و چند یگان دیگر بودند.

ما در منطقه ده پلی پشت کانال ادب مستقر شدیم. تصمیم گرفته شد که طرحی اجرا بشود تا ما به غرب کانال پرورش ماهی برویم و منطقه پنج‌ضلعی و منطقه نهر جاسم و جزیره بوارین تا اروند را در مرحله دوم عملیات انجام بدهیم.

مأموریت لشکر 19 فجر

مأموریت ما این بود که جناح چپ عملیات را در منطقه کانال مقداد که به کانال ده پلی معروف بود، در مرحله اول تصرف کنیم. بعد روی کانال ادب بیاییم و از این‌طرف یگان‌های دیگر هم به ما متصل شوند. این مأموریت لشکر 19 در مرحله اول بود.

پاتک‌های عراقی‌ها هم در جناح چپ از جاده شلمچه متصور بود و در مرحله دوم، تصرف بخشی از جاده شلمچه بین نهر هسجان و نهر جاسم، مأموریت لشکر 19 فجر این بود که پشت نهر جاسم با یگان‌هایی مثل لشکر 8 نجف و 25 کربلا الحاق کنیم. ما در کربلای 5 هم پشت نهر جاسم بودیم و در واقع آنجا خط خودمان بود و باید دوباره تأمینش می‌کردیم.

شروع برق‌آسای عملیات

شب (1367/3/22) ساعت 10 همه یگان‌ها همزمان مانور را اجرا کردیم. تقریباً در ساعت‌های اولیه یگان‌ها خط را شکستند و یگان‌هایی که در شمال بودند، در غرب کانال پرورش ماهی، پاسگاه بوبیان، دژ اول و بعد دژ دوم و دژ شلمچه، داخل پنج‌ضلعی مستقرشده بودند.

از طرف کانال ادب، جاده شهید رضوی و میدان امام رضا (ع) در منطقه جلو، لشکر 19 فجر و 52 و روح‌الله، خط را شکستند و موفق شدیم گردان‌های بعدی را وارد کنیم و تا پل‌های ششم و هفتم روی کانال مقداد آمدیم.

نزدیکی‌های صبح بود که یگان‌های دیگر هم از این‌طرف به پنج‌ضلعی وارد شدند، اما هنوز الحاق انجام‌نشده بود. لشکر 25 کربلا یک مقدار در منطقه جبهه میانی پنج‌ضلعی گیرکرده بود. ما هم در مرحله اول، بعدازاین که خط را شکستیم، حرکتمان کند بود.

قرار شد یک گردان ما از سمت لشکر 25 کربلا عبور کند و به سمت بالای کانال بیاید که این کار را انجام دادیم و نهایتاً تا بعدازظهر روز بعد، الحاق را در منطقه پنج‌ضلعی با یگان‌های دیگر انجام دادیم و پنج‌ضلعی به‌طور کامل سقوط کرد و در شمال پنج‌ضلعی تا جزیره بوبیان، نیروهای ما به سمت کانال پرورش ماهی رفتند و با عراقی‌ها درگیر شدند.

(ساعت‌های اولیه عملیات خطوط شکست و یگان‌ها یک گام جلو رفتند و به فرض اینکه این پیشروی عمق پیدا خواهد کرد، قرارگاه کربلا در پنج‌ضلعی مستقر شد و آقای غلامپور و بعضی از فرمانده یگان‌ها و مسئولین جمع شدند. گفتند این پیشروی ادامه پیدا کند، اما متأسفانه این اتفاق رقم نخورد)

عقب‌نشینی

من و آقای مرتضی قربانی (صبح روز 24 خرداد) به سمت دژ مرزی رفتیم. روی جاده‌ای که از چهارراه به عقب می‌آمد، در محل آخرین پل کانال مقداد، قرارگاه کربلا تمام امکاناتش را در داخل سنگرها منهدم کرده بود. من با آقای مرتضی قربانی بالای سنگر ایستادیم و با عراقی‌ها درگیر شدیم. چند نیرو هم آنجا بودند، اما اغلب نیروها هم عقب‌نشینی می‌کردند.

ساعت حدود یک یا دو بعدازظهر، ما از آن بالا عراقی‌ها را می‌دیدیم که سیصد یا دویست متری ما بودند. به عراقی‌ها شلیک می‌کردیم. از پشت، تیر به بغل سنگر می‌خورد. به مرتضی گفتم بیا برویم، عراقی‌ها عقبه‌مان را می‌بندند.

آقای قربانی گفت نه من نمی‌آیم. گفتم دارند عقبه ما را می‌بندند، اگر بمانیم اسیر می‌شویم! گفت من نمی‌آیم. من اصرار کردم که باید بیایی ولی او ایستاده بود و تیراندازی می‌کرد، تا اینکه چند تیر بالای سنگر خورد.

یواش‌یواش سروکله تانک‌های عراقی هم پیدا شد. اگر تانک‌ها نزدیک می‌آمدند و به دویست - سیصدمتری آن نقطه‌ای که ما بودیم، می‌رسیدند، عقبه را کامل می‌بستند و دیگر کسی نمی‌توانست عقب برود. دیگر با سختی او را پایین آوردیم و از معرکه در رفتیم.