پنج‌شنبه 20 دی 1403

نجات 3 گروگان از صندوق عقب آردی با شیشه های دودی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
نجات 3 گروگان از صندوق عقب آردی با شیشه های دودی

وقتی پلیس به یک دستگاه خودروی پژو آردی که شیشه های آن دودی بود، مشکوک شد و راننده را دستگیر کرد، در صندوق عقب خودرو، با 3 پسر جوان که دست و پایشان بسته بود، مواجه و اسرار یک باند مخوف گروگانگیری، فاش شد.

به گزارش مشرق، تحقیقات برای دستگیری آردی سواران تبهکار از چندی قبل توسط ماموران پلیس آگاهی تهران آغاز شده بود. نخستین شاکی مردی جوان بود که تحت عنوان مسافر سوار خودروی آردی یشمی رنگ شده بود.

وی گفت: گمان کردم، راننده پژو مسافر کش است. به همین دلیل سوار شدم و راننده در بین راه، سه مرد دیگر را هم به عنوان مسافر سوار کرد. اما در حقیقت 3 مسافر قلابی با راننده همدست بودند تا با ربودن من، اموالم را به سرقت ببرند. متهمان شوکر و چاقو همراهشان بود و در بین راه تغییر مسیر دادند و مرا تهدید کردند تا پول، طلا، موبایل و کیفم را به سرقت ببرند. من اما مقاومت کردم اما یکی از آنها که چاقو به دست داشت، مرا زخمی کرد و اموالم را برداشت. سپس درحالیکه دچار خونریزی شدید شده بودم، دست و پایم را بستند و کنار بزرگراه رهایم کردند. من هم با داد و فریاد از مردم کمک خواستم که در نهایت یک راننده عبوری دلش به حالم سوخت و مرا به بیمارستان رساند.

دستگیری

هرچند ماموران راهی محل سرقت شدند و به بررسی دوربین های مداربسته پرداختند اما آردی سواران از پلاک سرقتی استفاده کرده بودند تا ردی از خودشان به جا نگذارند. با این حال اقدامات اطلاعاتی برای دستگیری سارقان ادامه داشت تا اینکه چند شکایت مشابه دیگر پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت که نشان می داد سرنشینان آردی یشمی رنگ، در پوشش مسافرکشی، طعمه هایش را ربوده و اموالشان را به سرقت می برند.

اعضای این گروه خشن، چنانچه با مقاومت طعمه های خود مواجه می شدند، آنها را با چاقو زخمی کرده و سپس دست و پایشان را بسته و کنار بزرگراه های تهران رهایشان می کردند. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه چند شب قبل ماموران پلیس در بلوار کشاورز به یک خودروی آردی یشمی رنگ که شیشه های آن دودی بود مشکوک شدند. وقتی شماره پلاک را بررسی کردند، متوجه سرقتی بودن آن شدند و در آن شرایط بود که به راننده دستور ایست دادند. او بدون توجه به اخطار پلیس، اقدام به فرار کرد اما عملیات تعقیب و گریز، در نهایت به دستگیری راننده آردی منجر شد.

اما این پایان ماجرا نبود چرا که ماموران در بازرسی از صندوق عقب خودرو، 3 مرد جوان را با دست و پای بسته پیدا کردند. آنها توسط راننده آردی و همدستانش گروگان گرفته شده بودند که پلیس، هر 3 گروگان را نجات داد. در ادامه نیز 3 متهم دیگر این گروه 4 نفره دستگیر شدند و در بازجویی ها به گروگانگیری های خونین و سرقت های خشن اقرار کردند. اعضای این گروه برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.

حرف شنوی کار دستم داد

سرکرده این گروه مخوف، 42 ساله است و سوابق زیادی در پرونده اش داد. او می گوید که یک خلافکار کهنه کار به او پیشنهاد سرقت و گروگانگیری های خشن داده و او هم قبول کرده است.

می دانی که پرونده ات سنگین تر شده است؟

اشتباه کردم. حماقت کردم. تا قبل از این فقط به جرم دله دزی دستگیر می شدم. مدتی هم در زندان می ماندم و بعد آزاد می شدم اما اینبار حرف شنوی کار دستم داد. فکر کنم حالا حالاها باید در زندان بمانم.

حرف شنوی کار دستت داد؟

چند روز بود که از زندان آزاد شده بودم و با دوستم به قهوه خانه ای در کرج رفتم. در آنجا مرد میانسالی را دیدم که از خلافکارهای قدیمی و کهنه کار بود. او گفت با دله دزدی پول خوبی گیرمان نمی آید. درواقع این همه خطر میکنیم برای هیچ. از ما خواست تا به دل آتش برویم و خلاف های سنگین انجام بدهیم. همین باعث شد تا تحت تاثیر مجرم سابقه دار قرار بگیرم و باند سرقت های خشن راه اندازی کنم اما به مجازات سنگینش فکر نکرده بودم.

تو که سابقه داری، به مجازات سنگین گروگانگیری فکر نکرده بودی؟

فکر نمی کردم، جرمی که مرتکب شده ایم گروگانگیری است. تصورمان این بود که سرقت می کنیم. از سوی دیگر طعمه های ما، افغانی بودند و فکر می کردیم شکایت نمی کنند چون مجوز قانونی برای زندگی در ایران را ندارند.

شگرد سرقت هایتان به چه شکل بود؟

به سراغ افغانی ها درر ساختمان در حال ساخت می رفتیم و خودمان را مامور معرفی می کردیم و می گفتیم شما مجوز ندارید یا مشکوک به سرقت یا قاچاق گوشی های سرقتی هستید. آنها هم از ترسشان هرچه پول و طلا داشتند به ما می دادند تا بی خیالشان شویم. بعضی از سوژه ها را هم در کنار خیابان شناسایی می کردیم و خودمان را مامور جا می زدیم. سپس دست و پایشان را می بستیم و داخل صندوق عقب قرار می دادیم تا به سمت محل زندگیشان برویم و هرچه دارند را بگیریم. می خواستیم حسابی بترسند و از ترس جانشان، هرچه پول، طلا یا دلار دارند را به ما بدهند.

اما سه مرد ایرانی هم از شما شکایت کرده اند؟

خیلی شبیه به افغانی ها بودند. ما فکر کردیم از اتباع هستند. سوارشان کردیم به عنوان مسافر و با تهدید چاقو خفتشان کردیم. هر 3نفر مقاومت کردند و ناچار شدیم با چاقو، ضرباتی به آنها بزنیم و بعد با دست و پای بسته رهایشان کنیم. درواقع خشونت زیادی به خرج دادیم.

اگر یکی از آنها جانش را از دست می داد که در برابر اتهام قتل قرار می گرفتید؟

خوشبختانه در این قسمت ماجرا، بخت با ما یار بود که آن 3 نفر زنده ماندند.