دوشنبه 5 آذر 1403

«نرفتن» به بازار کتاب رفت

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
«نرفتن» به بازار کتاب رفت

رمان «نرفتن» نوشته سهیل دانش‌اشراقی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این کتاب در 280 صفحه و با قیمت 40هزار تومان توسط نشر نودا منتشر شده است.

در معرفی کتاب «نرفتن» و نویسنده‌اش عنوان شده است: سهیل دانش‌اشراقی، طراح صحنه و لباس سینما و تئاتر که این روزها طراحی صحنه و لباس فیلم «روزی روزگاری آبادن» به کارگردانی حمید آذرنگ را برعهده دارد، به‌تازگی رمان خود را منتشر کرده است. دانش‌اشراقی زبان نوشتاری این کتاب را به عمد، عامیانه انتخاب کرده چرا که معتقد است این زبان برای فهم روایتش مفید، لازم و تاثیرگذار خواهد بود.

دانش‌اشراقی طراحی صحنه و لباس را از سال 1395 با تئاترهای «لامبورگینی»، موزیکال «الیور توئیست»، «مرد بالشی»، «نفرین قحطی‌زدگان» و... آغاز کرد. از آثار او در سینما در سمت طراح صحنه می‌توان به فیلم‌های سینمایی «مسخره‌باز»، «روز صفر» و «روشن» اشاره کرد. او برای فیلم‌های «مسخره‌باز» و «روز صفر» نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد. همچنین او را عضو تیم طراحی کانسپت فیلم‌های خارجی‌ای همچون Krampus, Godzilla, The Ningyo, و... معرفی کرده‌اند.

دانش‌اشراقی همچنین در زمینه کاریکاتور جایزه‌هایی را دریافت کرده است.

در نوشته پشت جلد کتاب «نرفتن» آمده است: دستم به نرده کنار پله‌ها بود و آروم تو پله‌ها می‌چرخیدم تا به خونه عبد برسم. چقدر این پله‌ها عجیب بودن... پله‌ها جاییه برای فکر کردن و متمرکز شدن روی کاری که می‌خوای انجام بدی و بعضی وقتا هیچ وقت تموم نمی‌شن و پله‌های جادویی خونه عبد هم همیشه همین بود. کش می‌اومدن و ری می‌کردن و هرچی تلاش می‌کردی ازشون زودتر عبور کنی، دو تا دو تا هی بچه می‌کردن و زیاد می‌شدن. پله‌ها جون دارن و می‌فهمن و به هم حسودی می‌کنن. بعضی وقتا هم قدشون رو همچین می‌کشن بالا تا نتونی بری روی بعدی، یه جنگ با کسی که ازشون بالا می‌ره دارن و یه جنگ داخلی بین خودشون و همیشه منتظرن که بخوری زمین یا روشون سکته کنی و قلبت وایسه. و پله برقی‌ها هم که بدترن؟ اون‌ها خیلی موذی و بی سروصدا پشت هم حرکت می‌کنن و عین گله گرگ‌ها با هم شکار می‌کنن. فقط کافیه که حواست پرت شه و نوک پات بره لای یکی‌شون، اون وقت همه با هم متحد می‌شن و می‌کشنت اون لا و عین چرخ گوشت چرخت می‌کنن و تا مامور پله‌برقی سر برسه، هزار تیکه شدی و محو. پله‌ها هم بی‌سروصدا به کارشون ادامه می‌دن. از پله‌ها بدم میاد.

انتهای پیام