شنبه 3 آذر 1403

نظر شهید همت درباره امکان رهایی حاج احمد متوسلیان از دست فالانژیست‌ها

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نظر شهید همت درباره امکان رهایی حاج احمد متوسلیان از دست فالانژیست‌ها

حاجی (شهید همت) گفت: هنوز هم معتقدم، اگر بعد از گرفتاری حاج احمد، اجازه یک عملیات محدود در لبنان را به ما می‌دادند، می‌توانستیم او و همراهانش را از چنگ فالانژیست‌ها آزاد کنیم، اما چه کنیم، نگذاشتند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، روز چهاردهم تیرماه با نام حاج احمد متوسلیان گره خورده است. حاج احمد متوسلیان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با شروع غائله ضدانقلاب در مناطق کردنشین، ازجمله کردستان، راهی آنجا شد و با اقدامات مؤثری که در برخورد با گروه‌های معارض انجام داد، به فرماندهی سپاه مریوان منصوب شد.

وی قبل از عملیات فتح المبین، تیپ 27 محمد رسول‌الله (ص) را تشکیل داد و پس از آزادسازی خرمشهر، در پی حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان، به سوریه رفت. اما در 14 تیرماه 1361، مزدوران اسرائیلی او را ربودند و تاکنون خبری از او به دست نیامده است.

به مناسبت سالروز ربوده شدن این فرمانده شهید بخشی از کتاب «کوهستان آتش» نوشته گلعلی بابایی را با هم می‌خوانیم که روایت مجتبی عسکری (جانشین وقت واحد بهداری رزمی لشکر 27) از حاج احمد متوسلیان است:

ماشین خاکی‌رنگ تویوتالندکروزر استیشن فرماندهی، همان بغل ستاد پارک بود و راننده داشت شیشه‌ها را پاک می‌کرد.

حاجی (شهید همت) به او گفت: صدبار به تو گفتم شیشه‌هایش را برق نینداز، داریم می‌زنیم به بیابان، هم زحمتت هدر می‌رود، هم اگر سمت خط برویم، با انعکاس نور خورشید روی شیشه‌ها، این ماشین را دیده‌بان‌های دشمن از شش فرسخی می‌بینند و به طرفش گلوله خمپاره روانه می‌کنند! زودتر آتیش کن برویم، که خیلی کار داریم.

راننده که اسمش یادم رفته، خندید و جلدی پرید پشت رل و استارت زد. آمدم در طرف شاگرد را برای حاجی بازکنم که آن را بست، مچ دستم را گرفت، دنبال خودش کشید، در عقب را باز کرد و باهم سوار شدیم.

از دروازه دژبانی پادگان که بیرون می‌زدیم، به راننده گفت: برو سمت پلدختر. بعد هم؛ همان‌طور که شانه‌به‌شانه همدیگر نشسته بودیم، سرش را به صورتم نزدیک کرد و با صدایی زیرتر از حد معمول و لحنی خودمانی گفت: خب، برادر مجتبی، من اوصاف تو را از حاج احمد (متوسلیان) و (رضا) چراغی و (محمدحسین) ممقانی زیاد شنیده بودم.

باآنکه می‌دانستی ما در بهداری لشکر چقدر به کادرهای قوی و باسابقه احتیاج داریم، باز برای آمدن از مریوان به لشکر، یک سال دست‌به‌دست کردی؟!

کتاب زندگینامه پدر امام خامنه‌ای به قلم مهدی قزلی رونمایی می‌شود

گفتم: نه به خدا؛ وقتی قرار شد بچه‌ها برای تشکیل تیپ از مریوان به جنوب بروند، این حاج احمد بود که ممقانی را انتخاب کرد و به من هم تکلیف شرعی کرد؛ بالای سر تشکیلات بهداری در مریوان بمانم. او به من ولایت داشت، نمی‌توانستم خلاف امرش رفتار کنم.

حاجی (شهید همت) با شنیدن اسم حاج احمد، یک آه سردی کشید و گفت: هنوز هم معتقدم، اگر بعد از گرفتاری حاج احمد، اجازه یک عملیات محدود در لبنان را به ما می‌دادند، می‌توانستیم او و همراهانش را از چنگ فالانژیست ها آزاد کنیم، اما چه کنیم، نگذاشتند.

چنددقیقه‌ای ساکت بود و از شیشه پنجره، با آن چشم‌های درشتش در سکوت به بیابان زل زده بود. استیشن حسابی روی دورافتاده بود و راننده داشت با سرعت بالای صد کیلومتر می گازید، که ناگهان حاجی به او تشر زد: مگر داری سر می بری؟! وسیله بیت‌المال است، نه مال من و پدرت؛ یواش‌تر.