دوشنبه 5 آذر 1403

نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر | از روزی که بلوا نیست تا جلفی دیگر از پیمان قاسم خانی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر | از روزی که بلوا نیست تا جلفی دیگر از پیمان قاسم خانی

نقدهای منتقدان سینما به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر منتشر شد.

- اخبار فرهنگی -

به گزراش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نقدهای کوتاه منتقدین سینما به فیلم‌های پنجمین روز از جشنواره فیلم فجر منتشر شد. فیلم‌های اکران شده در سینمای رسانه‌ها در روز پنجم جشنواره فجر عبارتند از: مغز استخوان، روز بلوا و خوب، بد، جلف: ارتش سری

مغز استخوان

رضا درستکار: ایمان در مسلخ، فیلم در برزخ! گرفتاری آن‌جاست که به‌زور (و گرای انتقادکنندگان سینمایی) تصمیم گرفته‌ایم حتما قصه بگوییم، قصه‌ای مهیب هم بگوئیم! این‌که این قصه چه گره‌ای از کار جهان فرو بسته ما می‌گشاید، بماند! در حالی که قبل‌تر باید اساسا می‌دانستیم که برای چه و برای که داریم فیلم می‌سازیم!؟

توصیه: بعضی حرف‌های تی وی را باید دور ریخت!

مافی: مغز استخوان حمیدرضا قربانی تصویر یک بزنگاه اخلاقی است و می‌خواهد میان عشق مادر - فرزندی، عشق همسری و شرع تقابل ایجاد کند. هر کس موضعی می‌گیرد، اما فرض کنید پدری تنها شاهد قتل کردن پسرش باشد، اگر بگوید فرزندم می‌میرد، پس خونی پایمال می‌شود، تکلیف چیست؟ به نظرم فیلم موضع اخلاقی خود را نمی‌تواند روشن کند و به همین دلیل لنگ می‌زند گرچه کارگردان ادعای دیگری دارد.

سهیل کریمی: یک قصه کاملا ساده و دم دستی که به ضرب و زور دیالوگ کش می‌آید. یک جورهایی ادای دین خاص کارگردان و نویسنده به مبتلایان بیماری‌های خاص

جبارآذین: مغز استخوان فیلمی با نگرش مفهومی به موضوعی گرچه تکراری اما قابل توجه است و از منظر سینما از فیلم اول فیلمساز اندکی بیان پخته‌تر دارد این فیلمی متوسط اما بامحتوا است.

رامین کیانفر: مغز استخوان جزو فیلمهای جا مانده در سینمای اجتماعی است، فیلمی که سوژه داستانی‌اش را از یک مجموعه تلویزیونی با عنوان دیگری به ارث برده است و در اجرا هم با یک دستی و بدون خلاقیت بصری پیش رفته است.

تقی فهیم: استخوانی بی مغز! مغز استخوان هم از آن فیلم های تلف شده است. همه اثر مبتنی بر شگفت زدگی در موضوع است. فقط می خواهد با یک موضوع تازه گفته نشده، تماشاگر را مبهوت کند که البته می‌کند چون تا کنون به این قضیه پرداخته نشده است. حمید رضا قربانی نمی‌داند وقتی موضوع بکر فضیلت محسوب می‌شود که در محیط درام بسط پیدا کند. اما ضربه اساسی را پایان بندی به فیلم وارد می‌کند. فیلمساز طرحی درانداخته که نمی‌تواند جمعش کند، بنابراین وا می‌گذارد بر عهده تماشاگر. پایان باز برای خودش تعریف دارد، اینکه هر جا فیلم قابل جمع نیست، ولش کند به امان خدا که نشد پایان باز.

در مجموع فیلم با موضوع بیماری پسر بچه به گره‌هایی می‌خورد که هر چه جلو می رود بیشتر ثابت می‌کند که بدرد هیچ کس نمی‌خورد.

بهنام قاسمی: مغز استخوان قصه‌ای خوب با دو ماجرای موازی که هر کدام توان و قابلیت این را داشت تا خط اصلی داستان یک فیلم سینمایی باشد. کارگردان و نویسنده با سخاوت، ما را همزمان در دل هردوی این ماجرا می‌برد. اما چه حیف که در پایان فیلم توقع تماشاچی از این همه ماجرایی که دیده، برآورده نمی‌شود. مثل دونده ماراتنی که ناگهان در نزدیکی‌های خط پایان از نا رفته و روی زمین می‌افتد. پی نوشت: نویسنده فیلمنامه می‌گفت که پایان به جهت ممیزی تغییر کرد. به نظرم حتی با این حال، قصه فیلم لایق پایان بهتری بود...

روز بلوا:

الیاس نادران: امروز با دعوت دوستان اوج فیلم روز بلوا را دیدم. فیلمی اجتماعی که به مفاسد اقتصادی و موسسات مالی پرداخته بود. اینکه مسائل مردم روی پرده سینما نقش ببندد دلگرم کننده است. البته اگر غیرشخصی‌تر و معمایی‌تر بود؛ فیلم جذاب‌تری می‌شد!

حمید غفاریان: روز بلوا؛ برای خوشامد سفارش دهنده ها، اغراق در معصومیت نقش روحانی منجر به بلاهت وی شده / از قضا سرکنگبین صفرا فزوده...

رضا درستکار: تکنسین شدن چه آسان، فیلمساز شدن چه دشوار!

وقتی سرگرم کننده نیستیم، متعهد هم نیستیم! فیلمی چسبیده به «دهلیز» و «دارکوب» (و در تعظیم به رهنمودهای انتقادکنندگان فیلم، آن‌ها که می‌پرسند این فیلم چه می‌خواهد بگوید!؟) این فیلمی حتی دور از خلوص و حتی همان راه سینمایی خود فیلمساز، یعنی دور از سیانور است! پول گرفتن از نهادها، خوب / بد است! بله اولش راحت هر سال فیلم می‌سازی، خوب است! اما بد است چون راحت هر سال از جوهر سینمایی دور می‌شوی! توصیه: نگیر، نساز، و از سینما دور نشو!

سهیل کریمی: قصه دردها و هوارهای مردم اما... نمی‌دانم چرا توقعم را از بهروز شعیبی بالابرده بودم. تبدیل چندیادداشت اقتصادی / اجتماعی و بیانیه سیاسی به یک سناریوی سینمایی.

رضا ساکی: عماد، روحانی است. در آغاز فیلم لباده‌های رنگ‌به‌رنگ می‌پوشد و در پایان فیلم وقتی عمویش می‌گوید لباس‌های قدیمی‌ات را نگه داشته‌ام او را با قبا می‌بینیم.

جبارآذین: روز بلوا فیلمی زیر متوسط و تلاشی کم‌جان از یک سینماگر برای حرفه‌ای شدن در سینما به مدد اوج و دیگران است. آیا امثال شعیبی، مهدویان، ملکان و کارت بدون حمایت پول داران هم می‌توانند فیلم های خود را بسازند.

امیررضا مافی: روز بلوا نسخه سینمایی سریال پرده‌نشین است. با بازی‌های متوسط و قصه بی‌فرجام اما داغ امروز جامعه. قصه رانت‌خوران یقه‌بسته و مذهبی‌های اهل غفلت. اگر به مسئله‌ی «غفلت» و «تجمل» مسئولان و روحانیون، حساس باشیم، این فیلم دیدنی است.

بهنام قاسمی: روز بلوا قصه یک روحانی و خانواده‌اش. روحانی فیلم وقتی که متوجه می‌شود از یک جایی به بعد راه را اشتباه رفته، برای جبران اولین کاری که می‌کند لباس از تن در می‌آورد تا مثل مردم عادی شود. هر کسی در هر لباسی امکان اشتباه دارد. مهم این است که لباس‌ها باعث تبعیض نشود. پی نوشت: کاش همه ما یک جایی پیش یک آدم مطمئن لباس‌های قدیمی تمیزی داشتیم که وقتی لباس تنمان آلوده شد، لباس قدیمی را بیاورد و بگوید: بپوش، عوض شو...

تقی فهیم: بلوایی در کار نیست! فیلم روز بلوا را شاید بتوان یک شروع در نقد قدرت به حساب آورد، اما در قد و قواره یک فیلم خوش ساخت ظاهر نشده است.

چند سالی بود که برخی، از جمله من در صحبت ها و نوشته هایم مطرح می‌کردم که سینمای ما باید وارد نقد قدرت و خصوصا مفاسد اقتصادی و مناسبات باعث و بانی مشکلات مردم در پایین بشود. بهروز شعیبی در فیلم روز بلوا چنین رویکردی دارد و به درستی به هدف اشاره می‌کند و مفاسد کلان را متوجه کسانی می‌داند که یا در بالا هستند و یا به بالایی ها وصل هستند، اما... اما فیلم از منظر موضوعیت یک شروع محسوب می‌شود و از منظر ساختار سینمایی و فرم هنری، بیشتر تایم اثر در مقدمه و بیان روایت می‌شود. پرده سوم فیلم شده است که آنهم فصل آخر زیادی ودر ماقبل اختتامیه باید تمام می شد.

در واقع امر فیلم روز بلوا هنوز به دهلیز شعیبی هم نمی‌رسد و در پس فیلم های قبلی‌اش می‌ایستد. با تمام این احوال، فیلم همینکه در تم حرکتی رادیکال در افشای بالایی‌ها است، ارزشگذاری می‌شود.

علیرضا مجمع: روز بلوا حتی با وجود اوج جرات ندارد تا دل مفسده اقتصادی برود. فیلم هیچ اطلاعات تازه‌ای به مردم درگیر موسسه‌های اعتباری اختلاسگر نمی‌دهد. در حد همان ژورنالیسم شعاری باقی می‌ماند و در عوض خودسوزی می‌بینیم و یک مشت شعار کلامی بی معنی. فیلم ورژن بلند گزارش‌های 20:30 است.

خوب بد جلف:

سهیل کریمی: هجو به حق سینما و سیستم سینمایی ایران با طعم گیشه و اسانس جذابیت‌های زنانه. یک طنز سطحی و مختص این روزهای سینمای ایران و متأسفانه جلف، جلف، جلف. و در آخر خدا نکشد این پیمان قاسمخانی را...

جبارآذین: ارتش سری یک کمدی بازاری سرگرم کننده و کلیشه‌ای و بدون محتوا برای ملیاردر شدن و خالی کردن جیب تماشاگر است.

تقی فهیم: ناامیدی از این همه شلوغ بازی. طی چند روز گذشته در میان این همه فیلم‌های تلخ و غمباره که دیدیم، تماشای یک فیلم کمدی یا طنز و سرپا، انتظار زیادی نبود، لذا مشتاقانه به سالن رفتم. فیلم که شروع شد، هر چه جلو رفت، انتظارم به یاس تبدیل شد.

فیلم خوب بد جلف، ارتش سری، حداقل یک موقعیت کمدی ندارد، اما تا بخواهید لودگی و داد و بیداد دارد. پیمان قاسمخانی در دومین قسمت خوب بد جلف که با این فینال نشان می‌دهد قسمت سوم هم ساخته خواهد شد، به شدت ناامید کننده ظاهر شده و نهایت به کرسی نشستن سعی‌اش در ایراد کلمات تهوع‌آور و اشاره های سخیف برای خندادن تماشاگر است. البته همین رویکرد هم بسیار نازل و دم دستی اجرا شده است. زوج سام درخشانی و پیمان جمشیدی با اینکه خوب چفت شده‌اند و ظرفیت کمدی دارند، اما دراین قسمت ضمن اضافه شدن حامد کمیلی به آنها، شیمی لازم را بروز نمی‌دهند و در سطح متوقف می‌مانند. در یک کلام، خنداندنی در کار نیست مگر آنجایی که به شبه جوک‌ها و اعمال غیرمتعارف متوسل می‌شود.

نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز چهارم جشنواره فیلم فجر | از فیلم ترسناک هالیوودی که قبلا دیدیم تا پنهان شدن عوامل بمباران شیمیایی نقد توئیت منتقدان به فیلم های روز سوم جشنواره فجر | از مأمور امنیتی حیرت‌انگیز تا تقلید از سهراب شهید ثالث نقد توئیت منتقدان | از قهرمان آمریکایی تا اباحه‌سازی قمار

انتهای پیام /

نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر | از روزی که بلوا نیست تا جلفی دیگر از پیمان قاسم خانی 2
نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر | از روزی که بلوا نیست تا جلفی دیگر از پیمان قاسم خانی 3
نقد توئیت منتقدان به فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر | از روزی که بلوا نیست تا جلفی دیگر از پیمان قاسم خانی 4