نمایش بی سوادی تاریخی سفیرِ انگلستان در ایران
«موضع گیری اخیر "سایمون شرکلیف" سفیر انگلستان در ایران، سه پیام عمده و محوری را به ملت و دولتمردان ایرانی منتقل می کند: شرکلیف سواد تاریخی محدودی دارد، وی همچنان در دوران توهمیِ بریتانیای کبیر زیست می کند، و در نهایت اینکه مواضع اخیر وی ذاتِ حقیقی سیاستمداران غربی و مخصوصا انگلیسی و نوعِ نگاه آن ها به کشورمان را به وضوح آشکار ساخت.»
به گزارش الف؛ اخیرا سفیر انگلستان در ایران، "سایمون شرکلیف"، موضع گیری عجیبی را در مورد ایران در جریان جلسه ای مشترک با اعضای اتاق بازرگانی فارس انجام داده است. شرکلیف در این جلسه گفته است: "به نظرِ منفی مردم ایران به انگلیس احترام می گذارم اما بدانید که مردم انگلیس هم همین حس را نسبت به ایران دارند."
وی در ادامه و در پاسخ به اعتراض حاضرین در جلسه به نقش مخرب دولت انگلستان در بر هم خوردنِ روابط تجاری دو کشور، همراهی آن با تحریم های آمریکا علیه ایران، و در عین حال اولویت دهیِ این کشور به غرضورزیهای سیاسی در مورد مسائل مرتبط با ایران به جای روابط اقتصادی، ادعا کرده که" 90 درصد از تقصیرها در حوزه کاهش روابط اقتصادی دو کشور به عهده طرفِ ایرانی است."
دراین راستا اینطور به نظر می رسد که این اظهار نظر شرکلیف را صرفا نباید طرحِ یک ایده ساده در نظر گرفت بلکه برعکس این موضع گیری در دلِ خود، ابعادی دارد که توجه به آن ها کاملا ضروری به نظر می رسد. در این چهارچوب، به طور خاص به سه نکته در این رابطه می توان اشاره می کرد.
1: شرکلیف سواد تاریخی محدودی دارد
یکی از ابتدایی ترین اصول در عرصه روابط بین الملل و مناسبات میان کشورها این نکته است که باید بدانیم روابط میان ملت ها و دولت ها، در محیط خلا شکل نمی گیرد. بلکه بر عکس، کشورها و ملت ها بر اساسِ سازه های ذهنی که از یکدیگر در ذهن دارند، نسبت به تنظیم روابط خود با دیگران اقدام می کنند و آن ها را دوست، دشمن و یا به مثابه بازیگرانی خنثی (نه دوست و نه دشمن) در نظر می گیرند. این مساله به طور خاص در قالبِ نظری در چهارچوب تئوری سازه انگاریِ روابط بین الملل، فرموله و تبیین شده است.
اگر از این منظر به روابط تاریخی ایران و انگلستان بنگریم، این نکته به وضوح آشکار می شود که این انگلستان بوده که در تاریخِ ایران همواره نقشی مخرب و منفی را ایفا کرده و تصویرِ یک استعمارگر فریبکار را از خود در اذهان افکار عمومی ملت ایران برساخته است. البته که وقایع تاریخی فراوانی نیز گواهی بر این مساله هستند.
کافی است در این رابطه به مواردی نظیر: نقش مخرب انگلیس در جداسازی افغانستان و بحرین از خاک ایران، ایجاد فرق ضاله در کشورمان و حمایت از آن ها، تحمیل قراردادهای استعماری به دولت های دست نشانده در کشورمان (قراردادهایی نظیر 1907 یا 1919 و یا رویترز)، ایفای نقش مخرب از سوی دولت انگلستان در چهارچوب کودتای 28 مردادماه سال 1332، و یا تحولات پس از انقلاب اسلامی نظیر حمایت انگلیس از گروه های تروریستی و خشونت طلب علیه کشورمان، تلاش جهت ایجاد منازعات داخلی در قالب وقایعی نظیر فتنه 88، تحرکات مشکوک و گسترده انگلیس با هدف جاسوسی و ایجاد ناآرامی در ایران و البته همراهی قابل توجه دولت انگلستان با جریان های رسانه ای و چهره های معاند با کشورمان و پناه دادن به آن ها، توجه کنیم.
در این چهارچوب، اساسا این انگلستان بوده که به صورت تاریخی با اقدامات و رویه های غیرقانونی خود، حقوق ملت ایران در مسائل و حوزه های گوناگون را تضییع کرده و موجب وارد آمدن خسارت و ظلم به این ملت شده است. در واقع در گامِ اول این انگلستان بوده که به تصویرسازی منفی از خود نزد افکار عمومی ایرانیان پرداخته است.
حال دراین فضا، مشخص نیست که چرا سفیر انگلیستان در ایران خود را در موقعیت طلبکار می داند و فکر میکند که در این معادله، ایرانیان نیز مقصر بوده اند؟ بهتر است وی جدای از تاریخ ظلم های استعماری بریتانیا در حق ملت ایران، رویه های نادرست و غیرقانونی کشورش در قبال دیگر کشورها نظیر هندوستان را نیز مرور کند تا شاید این مساله قدری به قوام و استحکامِ موضع گیری های آتی وی کمک کند.
2: شرکلیف همچنان در دوران خیالی برتیانیایِ کبیر زیست می کند
شاید یکی دیگر از پیام های موضع گیری بی پایه اخیر سفیر انگلستان در ایران این باشد که این دیپلمات به وضوح نشان می دهد که چطور سیاستمداران انگلیسی همچنان در مورد مسائل بین المللی و در قبال دیگر ملتها، با ذهنیتی زیست می کنند که خیلی وقت است تاریخ انقضای آن به سر آمده و اساسا ردی از آن دیگر باقی نمانده است.
دورانی که انگلستان خود را محق می دانست که از بالا به دیگران بنگرد و رهبران برتیانیایی نیز در همین چهارچوب اقدام به موضع گیری می کردند و خود را یگانه خیر عالم و بقیه جهان را مسوول نابسامانی ها عنوان می کردند. جالب اینکه در این فضا، افراد وابسته به آن ها نسخه ای نیز در اختیار دیگر ملت ها قرار می دادند: از سر تا پا انگلیسی شوید!
اینکه شرکلیف معتقد است مسوول بیش از 90 درصد از کاهش روابط تجاری ایران و انگلیس بر عهده طرف ایرانی است، با هیچ متر و ملاکی قابل فهم نیست. مگر همین انگلستان نبود که با کارزار فشار حداکثری غیرقانونی دولت ترامپ علیه ایران همراهی کرد و در اتحاد با این کشور بنا داشت کمر ملت و دولت ایران را بشکند؟ حال چه شده که سفیر انگلستان فقط بدون توجه به همین یک قلم که اساسا ذکر موارد دیگر را چندان لازم نمی سازد، اقدام به موضع گیری های اخیر خود کرده، امری است که حقیقتا قابل درک نمی باشد.
3: انگلستان همان انگلستانِ سابق است
یکی دیگر از پیام های موضع گیری های اخیر شرکلیف در رابطه با کشورمان به ملت و دولتمردان ایرانی این است که انگلستان، همچنان همان استعمارگرِ پیر است و هیچگاه نباید اشتباهات تاریخی را در مورد انگلیسی ها تکرار کرد.
یکچنین دولتی صرفا زبان قدرت را می فهمد و ایران برای پیشبرد دستورکارها و اهداف خود در رابطه با این دولت (دولت انگلستان) باید با همان منطقی رفتار کند که وقتی کشتی نفت کش ایرانی در تنگه جبل الطارق به صورت غیرقانونی توقیف می شود، ایران نیز در واکنش به آن، اقدام به توقیفِ متقابل نفت کش های انگلیسی میکند. در واقع، دیپلمات های انگلیسی برخلاف شعارهای دور و دراز خود در مورد ضرورت استفاده از دیپلماسی و مذاکره، زبانِ قدرت را بهتر می فهمند و وقتی با این زبان رو به رو می شوند، بیش از پیش افول هژمونی خود و ملکه را درک می کنند. در این میان هیچ بعید نیست که ایرانِ قدرتمند نیز سفیرِ فراموشکار را اندکی مشوش کرده باشد و او را به موضع گیری اخیرش واداشته باشد!