شنبه 3 آذر 1403

نمی‌خواستم فیلمی برای جشنواره‌های خارجی بسازم

خبرگزاری اکو نیوز مشاهده در مرجع
نمی‌خواستم فیلمی برای جشنواره‌های خارجی بسازم
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، مجتبی اسماعیل‌زاده بلوچ، ازجمله کارگردانان جوانی است که با فیلم «زمرد» در چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران حضور دارد. او متولد 1362 در سبزوار و دانش‌آموخته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. این فیلم‌ساز در کنار ساخت فیلم کوتاه، تجربه تدوین و مستندسازی را هم در کارنامه کاری خود دارد. اسماعیل‌زاده بلوچ برای تدوین فیلم‌های «لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید»، «نیوزیف» و «موج کوتاه» موفق به کسب تندیس از جشن خانه سینما شده است. او همچنین برای فیلم‌نامه «عملیات 747» از جشنواره سما جایزه گرفته است. این فیلم‌ساز جوان تاکنون یک مستند به نام «شهر فرنگ ملی» ساخته است که سال 1387 نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین تدوین از جشن خانه سینمای مستند شد. تجربه دیگر اسماعیل‌زاده بلوچ، ساخت یک انیمیشن تجربی به نام «ماشین شیطان» است. او آخرین بار، سال گذشته به واسطه کارگردانی مستند بلند «شرق وحشی» در در بخش مسابقه فیلم‌های بلند جشنواره سینما حقیقت حضور داشت. در مجال پیش‌رو به بهانه حضور فیلم کوتاه «زمرد» در چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران به سراغ این سینماگر رفتیم و با او درباره کم و کیف ساخت این اثر به گفت‌وگو پرداختیم.

ایده فیلم از یک اتفاق فانتزی شکل گرفت

اسماعیل‌زاده بلوچ درباره ایده شکل‌گیری فیلم کوتاه «زمرد» گفت: ایده فیلم برآمده از یک اتفاق خیلی کوتاه، کمدی و فانتزی بود که سال‌ها پیش برای یکی از دوستانم رخ داد و من تصمیم گرفتم این ایده را به یک قصه تبدیل کنم. ماجرا از این قرار بود که دوست من به واسطه شرکت در یک مسابقه حل جدول، برنده کارتن محصولات متنوعی از یک شرکت تولید مواد غذایی شده بود. این اتفاق مرا به این فکر انداخت که می‌شود قصه جالبی از آن درآورد. کم‌کم به قصه آدمی رسیدم که صرفا از این راه به امرار معاش می‌پردازد.

به مرور زمان پس از بازنویسی‌های مکرر و متنوعی که روی فیلم‌نامه انجام دادم، به نسخه نهایی رسیدم. چند سال منتظر بودم تا فیلم، ساخته شود. این اتفاق با تاخیر رخ داد و سرانجام، امسال شاهد حضور «زمرد» در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران هستیم. با توجه به موضوعی که فیلم دارد، شاید از منظر مخاطبان قدری قدیمی به نظر برسد؛ زیرا در زمانی که باید ساخته می‌شد، امکان ساخت پیدا نکرد و چه‌بسا لازم بود چهار، پنج سال زودتر تولید شود.

ساخت فیلم به دلیل کمبود منابع مالی چهار سال عقب افتاد

او دلیل بروز تاخیر در ساخت این فیلم کوتاه را عدم حمایت و کمبود منابع مالی دانست و در این‌باره یادآور شد: ما به یک پیش‌تولید بسیار جدی نیاز داشتیم. بخش‌هایی که مربوط به برنامه‌های تلویزیونی بود، باید فیلم‌برداری و مونتاژ می‌شد. این یکی از فازهای کاری ما بود. مهم‌تر از آن، فضای زندگی زمرد بود. برایم بسیار مهم بود استانداردهایی که در فیلم‌نامه به آنها رسیده بودم را حتما در اجرا رعایت کنم. از این‌رو لازم بود که خانه زمرد به نوعی برای زندگی یک آدم کوتاه‌قامت مناسب‌سازی شود. به طور کلی فضای زندگی زمرد و اینکه بتوانیم چنین فضایی را به درستی بسازیم، برایم خیلی مهم بود.

این فیلم‌ساز ادامه داد: در طول سال‌های گذسته، چند بار به اشکال مختلف تلاش کردم که «زمرد» را بسازم اما متاسفانه هربار ناموفق بودم؛ زیرا فضای ایده‌آلی که برای زندگی زمرد مدنظرم بود، شکل نمی‌گرفت و فضاهای موجود، ربط چندانی به زمرد نداشت؛ زمرد باید در همان فضایی که درون فیلم‌نامه نوشته شده است، زندگی می‌کرد؛ یعنی جایی که سقفش برای یک آدم معمولی، کوتاه اما برای فردی با قد و قامت زمرد، مناسب است.

تغییر رویکرد انجمن سینمای جوان باعث شد «زمرد» ساخته شود

اسماعیل‌زاده بلوچ عنوان کرد: من این فیلم‌نامه را چهار، پنج سال پیش به انجمن سینمای جوان ارائه دادم. این‌طور که متوجه شدم، فیلم‌نامه در مرحله نخست بازخوانی امتیاز کامل را کسب نکرده بود و حدود سه سال هیچ خبری از فیلم نبود. تا اینکه پس از تغییرات رخ داده در انجمن سینمای جوان و رویکرد متفاوتی که در پیش گرفته شد، دریچه‌ای به روی فیلم‌هایی که فضایی غیر از رئالیسم اجتماعی دارند و به نوعی فانتزی محسوب می‌شوند، باز شد. این اتفاق برای دیگر ژانرها نیز رخ داد. فیلم من یک ملودرام فانتزی به شمار می‌آید، نه یک فانتزی به معنای مطلق کلمه؛ چراکه درامی جدی دارد. بر این اساس، فضایی در انجمن ایجاد شد تا چنین فیلم‌هایی ساخته شوند.

او درباره شرایط تولید فیلم کوتاه «زمرد» گفت: برای ساخت این فیلم، انجمن کمک محدودی به ما کرد و بخش دیگر هزینه‌ها را با کمک دوستان و سینا شعربافی که تهیه‌کنندگی کار را برعهده داشت، تامین کردیم و در نهایت، توانستیم فیلم را کم‌وبیش شبیه آنچه که مدنظرمان بود، بسازیم.

بسیاری از فیلم‌های کوتاه امروز، آثار بلندی هستند که کوتاه شده‌اند!

این فیلمساز درباره بازخوردهایی که تاکنون از مخاطبان فیلم گرفته است، گفت: اصولا دوستان و آشنایان یک کارگردان به او بازخورد منفی نمی‌دهند، معمولا از فیلمش تعریف می‌کنند و به او انرژی می‌دهند.

احساس می‌کنم که اکنون تعداد زیادی از فیلم‌های کوتاه ما به معنای حقیقی کلمه، فیلم کوتاه نیستند؛ بلکه فیلم‌های بلندی هستند که کوتاه شده‌اند. ذات فیلم کوتاه این‌گونه است که باید قصه در درون خود، جهان فیلم کوتاه را به همراه داشته باشد؛ مثل چیزی که ما در رمان و داستان‌های کوتاه می‌بینیم و می‌شناسیم. همانطور که داستان کوتاه به ایده‌ای متناسب با ذات خود نیاز دارد، فیلم کوتاه هم از این قاعده مستثنی نیست. برای من خیلی مهم بود فیلمی که می‌سازم، ایده‌ای متناسب با ذات فیلم کوتاه داشته باشد؛ با تمام معانی و ریزه‌کاری‌هایی که در ذهنم بود و می‌خواستم برای جهانی که قرار است به واسطه فیلم خلق شود، مدنظر قرار دهم. ما تلاش کردیم در فیلم، جهان خاصی را خلق کنیم؛ از این‌رو لازم بود ریزتراشه‌ها و ریزپردازنده‌ها را به درستی در جای خود قرار دهیم تا این جهان برای مخاطب فیلم، قابل فهم و پذیرش باشد.

در یک زندان شخصی گیر کرده‌ایم!

اسماعیل‌زاده بلوچ ادامه داد: بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتم، اصولا این‌گونه بود که یا با فیلم ارتباط برقرار کرده و به جهان اثر متصل شده بودند که از این گونه افراد، نظرات بسیار خوبی گرفتم و به نظر می‌رسید به آنچه که فیلم می‌خواهد تعریف کند، نزدیک شده بودند. ما قصه را تعریف می‌کنیم که به چیزی برسیم و هدف‌مان این نیست که صرفا یک فیلم بسازیم. شاید همه ما در یک زندان شخصی گیر کرده‌ایم و باید به یک بهانه‌ای از این زندان خارج شویم.

این چیزی بود که من تلاش کردم با زبانی خاص در فیلم مطرح کنم. این زندان برای زمرد، دربرگیرنده فضایی است که در فیلم می‌بینیم و ممکن است برای آدم‌های دیگر، متفاوت باشد. مثلا یکی از دوستانی که فیلم را دیده بود، مهندس کامپیوتر بود. او می‌گفت جهانی که زمرد به واسطه سیم‌کارت‌هایش و تماشای آن برنامه تلویزیونی درگیرش است را من با لپ‌تاپم تجربه می‌کنم؛ به نحوی که پس از تماشای فیلم، متوجه شدم که اسیر مانیتور لپ‌تاپم هستم و انگار پیش‌تر به این خودآگاهی نرسیده بودم. چنین بازخوردهایی برای من خیلی جذاب است؛ چراکه حس می‌کنم فیلم، تاثیری که باید را گذاشته و به آگاهی فردی منجر شده است.

«زمرد» باید چهار، پنج سال پیش ساخته می‌شد

این کارگردان، مطرح کرد: وقتی مخاطب در معرض یک قصه قرار می‌گیرد، به این نکته توجه می‌کند که آیا قصه به زندگی او و تجربه‌هایش ربطی دارد یا نه؟ آن دسته از مخاطبانی که چنین ربطی را در فیلم یافته بودند یا به طور کلی اشارات زیرمتن فیلم را (که نمی‌دانم تا چه اندازه قابل برداشت بوده و اصلا قابل اعتناست یا نه)، دریافت کرده بودند، بازخوردهای مثبتی داشتند. ما تلاش کردیم همه چیز به درستی در کنار هم قرار گیرد. مخاطبانی که زیرمتن‌ها و ارتباط آنها با یکدیگر را درک کرده و متوجه شده بودند که فیلمساز، عامدانه این عناصر را کنار هم چیده است و از چینش کنار هم قطعات، پازل‌ها، نمادها و نشانه‌هایی که به اشکال مختلف در فیلم وجود دارد، کوشیده به معنای بزرگ‌تری که مدنظر داشته، برسد، نگاه مثبتی نسبت به «زمرد» داشتند. این برای من خیلی جذاب و دوست‌داشتنی بود.

البته دوستانی هم بودند که با فیلم ارتباط برقرار نکردند و زمان فیلم، به نظرشان طولانی بود. به هر حال، ممکن است این پرسش برای مخاطب پیش بیاید که این فیلم چه ربطی به زندگی امروزش دارد؟ از همین‌روست که فکر می‌کنم شاید «زمرد» باید چهار، پنج سال پیش ساخته می‌شد.

حکایت آب قنات و آب حیات!

اسماعیل‌زاده بلوچ یادآور شد: در مقطعی که فیلم‌نامه نوشته شد و متاسفانه امکان ساخت نیافت، چنین زندگی‌هایی (زندگی شخصیت نقش اول فیلم) برای مخاطبان قابل فهم‌تر بود. به هر ترتیب، طی چند سال اخیر، اتفاقاتی در زندگی ما رخ داده که احساس می‌کنیم برخی چیزها به کلی معنای خود را از دست داده‌اند و دیگر کمتر کسی با آنها ارتباط برقرار می‌کند. مرحوم دکتر شریعتی جمله درخشانی دارد که می‌گوید «برای ملتی که آب قنات ندارد، صحبت از آب حیات، گزافه‌ای بیش نیست». مدل قصه‌گویی که در «زمرد» می‌بینیم، شاید از جنس آب حیاتی است که دکتر شریعتی می‌گوید و اکنون دیگر نیاز جامعه نیست. در حالی که به نظر من در نهایت، همه چیز به اصول انسانی بازمی‌گردد و باید همواره به آنها فکر کنیم. با وجود این، تغییرات اخیر جامعه باعث شد که فیلم‌هایی از جنس «زمرد» قدری بلاموضوع به نظر برسند.

نمی‌خواستم فیلمی بسازم که جشنواره‌های خارجی می‌پسندند

این فیلم‌ساز در بخش پایانی اظهارات خود خاطرنشان کرد: سال گذشته که برای ساخت «زمرد» اقدام کردیم و فیلم، در تیر و مرداد ساخته شد، احساس می‌کردم که اکنون جریان حاکم بر سینمایی که جشنواره‌ها از فیلمسازان ایرانی می‌خواهند، دربرگیرنده سینمای اجتماعی مربوط به طبقه متوسط است؛ یعنی ادامه کاری که اصغر فرهادی انجام داد. از همان زمان می‌دانستم که ممکن است این فیلم در بسیاری از جشنواره‌ها شانسی برای پذیرش نداشته باشد و آنچنان که باید دیده نشود؛ چراکه مورد نیاز و مطابق با سلیقه گردانندگان جشنواره‌ها نیست. در عین‌حال، یک چیز برایم مهم بود و امیدوارم راه را اشتباه نرفته باشم و آن، اینکه به نظرم فیلم کوتاه به طور ویژه، بستری است برای اینکه ما سعی کنیم شکل خودمان و شبیه آنچه که دوست داریم، فیلم بسازیم؛ نه شکل چیزی که روتین شده است و جشنواره‌ها از ما می‌خواهند. نه شبیه چیزی که باعث می‌شود جشنواره‌ها کارمان را بپسندند؛ آنها ما را می‌پسندند، چون موضوع فیلم‌مان همان چیزی است که می‌خواهند. ساخت فیلم‌هایی که معانی انسانی دارند و ابعاد فلسفی و عرفانی در فانتزی پیچیده شده است، دربرگیرنده زبان شخصی‌تری در سینماست.

البته منظورم این نیست تمامی فیلم‌هایی که دوست دارم بسازم، این‌گونه است. اما برایم مهم بود فیلمی بسازم که برخلاف جریانی که همه انتظار دارند، حرکت کند. فیلمی به معنای واقعی کلمه که در آن، سینما جریان داشته باشد. فیلم ما یعنی آن چیزی که هر روز در کوچه و خیابان نمی‌بینیم. این برایم من خیلی مهم بود که اگر می‌خواهم سینمایی خلق کنم، سینمایی باشد که در کوچه و خیابان وجود ندارد؛ بلکه در داستان‌ها باید دنبالش بگردیم. این، همان چیزی که کمک می‌کند سینمای ما از این فضای تخت، رخوت‌انگیز، جشنواره‌زده و جشنواره‌محور، خارج شود.