نودوششمین نقاب برداشته شد /«سطح» به کتابفروشیها آمد

رمان پلیسی «سطح» نوشته الیویه نورک با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.
رمان پلیسی «سطح» نوشته الیویه نورک با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان پلیسی «سطح» نوشته الیویه نورک بهتازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب نودوششمینعنوان از مجموعه «نقاب» است که اینناشر چاپ میکند.
الیویه نورک نویسنده اینکتاب، متولد سال 1975 است و پیش از ورود به پلیس آگاهی در ناحیه 93 شمال پاریس، در نهادهای انساندوستانه بینالمللی خدمت کرد. یکی از دورههای خدمت او مربوط به جنگ یوگسلاوی از سال 1994 تا 95 است. نورک پس از منتظرخدمتشدن در پلیس آگاهی پاریس، به نویسندگی رو آورد و چهار رمان و دو فیلمنامه در کارنامه خود ثبت کرده است. او با توجه به تجربیاتی که داشت، در حوزه رمان پلیسی و تریلر اجتماعی دست به قلم شد.
رمان «سطح» جدیدترین اثر منتشرشده از الیویه نورک است که سال 2020 منتشر شد و تا به حال به 10 زبان ترجمه و برنده چند جایزه ادبی شده است.
شروع داستان اینرمان از اینجاست که سروان نوئمی شاستن فرمانده یک واحد مبارزه با مواد مخدر در پاریس جراحت شدیدی برمیدارد، نیمی از صورت یکزن جوان بر اثر شلیک مستقیم گلوله بهشدت آسیب میبیند و آسیب روحی اینحوادث از دید مافوقهای سروان شاستن پنهان نمیماند. در نتیجه نوئمی را به یک منطقه خوش آب و هوای روستایی اعزام میکنند تا بیدردسر به ترمیم جراحتهای روحی و جسمی خود بپردازد. ماموریتی هم که به عهدهاش گذاشته میشود، این است که درباره لزوم ادامه کار یا تعطیلی تنها کلانتری منطقه گزارش بفرستد.
حضور سروان نوئمی شاستن در منطقه روستایی، باعث شکلگیری تحقیقات خطرناکی میشود که باعث میشوند یکراز بیستوپنجساله برملا شود. به اینترتیب منطقه روستایی بهظاهر امن و آرام، آنطور که مردم فکر میکردند، خیلی آرام نیست...
رمان «سطح» چهار بخش دارد که به اینترتیباند: «بخش اول: در وسط صورت»، «بخش دوم: در دل طبیعت»، «بخش سوم: در دل توفان» و «بخش چهارم: در وسط قلب». اینبخشها در مجموع 63 فصل و یکفرجام را در بر میگیرند.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
دست نوئمی اندکی به لرزش افتاد. انگار در دوردست زمینلرزهای بهوقوع پیوسته باشد. آدریل او را زمانی کنار زده بود که صورتش آسیب دیده بود. او را از تیمش زمانی دور کرده بود که نیاز مبرمی به حمایت آن داشت. با همان خشونتی که به رویش شلیک کرده بودند، به زندگیاش آسیب رسانده بود. او ناگهان به یاد آورد که حتی یکبار به سهان، مردی که به رویش شلیک کرده بود، فکر نکرده، ولی اغلب به آدریل نفرین فرستاده بود. این مردی که حتی امروز نمیتوانست برای دو ثانیه مستقیم به نیمرخ او نگاه کند.
شاید نوئمی تسلیم میشد، شاید نوئمی عفو میکرد. ولی "نو" انتقام را ترجیح میداد.
او به روی آدریل پرید و سرش را بین دستها گرفت.
«منو نگاه کن. منو خوب نگاه کن. من امروز اینجوری هستم.»
اینکتاب با 320 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 85 هزار تومان منتشر شده است.