شنبه 3 آذر 1403

نگاهی به کتاب یک دست‌ها / وقتی یک دست هم صدا دارد!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نگاهی به کتاب یک دست‌ها / وقتی یک دست هم صدا دارد!

بعداز خواندن این کتاب می‌فهمیم غلط است که می‌گویند یک دست صدا ندارد؛ چرا، یک دست شیعیان صدا دارد و دل‌ها را تکان داده است. باز هم پی می‌بریم، تشیع ثروتمندترین اعتقاد بشری است.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار دین تسنیم، رمان یک دست‌ها در زمان متوکل عباسی می‌گذرد. روزگاری که شیعیان تحت نظارت شدید امنیتی بودند و مامورین حکومت هرگونه ملاقات با امام هادی (علیه السلام) را ممنوع کرده بودند. در این زمانه دانشمندی به نام ابن سکیت که از شیعیان و یاران باوفای امام هادی (علیه السلام) است. همراه با جوانی به نام آشر که از دوستانش است، مخفیانه به دیدار امام می روند و ماجرا ادامه پیدا می‌کند. این رمان که به زندگی و زمانه امام هادی (علیه السلام) در زمان متوکل عباسی می پردازد، برای مخاطب نوجوان و جوان نوشته شده است و آن ها را با یکی از بخش مهم تاریخ اسلام آشنا می کند. در ادامه یادداشتی بر این کتاب می‌خوانیم که زینب هادی درباره کتاب «یک دست‌ها» نوشته و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است:

اولین باری که سفر کربلا رفتم، هنوز آمریکایی‌ها توی عراق بودند و مرز عراق پر از سربازانشان بود. حضور آن اشغالگرها برایم غیرقابل تحمل بود. یادم افتاد این سرزمین انگار خالی از اشغالگر و دیکتاتور نبوده؛ از آمریکایی‌ها و صدام گرفته تا سال‌ها قبل، خلیفه‌های ستمگر عباسی. در خیال خودم به این فکر کردم اگر به این سربازها بگویند این‌هایی که دارند از مرز رد می‌شوند، ایرانی هستند؛ چه احساسی پیدا می‌کنند و اگر قدرت داشتند، چطور مانع زیارت اباعبدالله می‌شدند؟ یک آن رفتم به گذشته، به قرن‌ها قبل؛ به آن زمانی که خرج زیارت امام حسین، دادن یک دست بوده است. از خودم پرسیدم تا کجا و چقدر حاضرم علاقه‌ام را به امام حسین نشان بدهم؟ آیا حاضر می‌شدم یک دستم را از دست بدهم اما عوضش زیارت بروم؟

معنای «کتاب جدید» آوردن امام عصر (عج) در روایت امام باقر (ع)

و حالا بیشتر از ده سال بعد، کتاب یک‌دست‌ها به دستم رسیده است. کتابی که کم‌حجمی‌اش انگیزه شده تا یک‌روزه تمامش کنم و بدانم جریانش از چه قرار است. کتاب یک‌دست‌ها نوشته سید ناصر هاشمی مربوط می‌شود به دوران امام هادی علیه‌السلام و خلیفه غاصب وقت، متوکل عباسی؛ اما شخصیت اصلی داستان، دانشمندی است که محب امام هادی علیه‌السلام و از یاران و شیعیان ایشان است. به حکم تقیه مذهبش را پنهان کرده است. دانشمندی که شهرتش باعث می‌شود، خلیفه از او بخواهد که معلم فرزندانش باشد. داستان بیشتر در فضای قصر خلیفه و خانه این دانشمند که ابن‌سکیت نام دارد، می‌گذرد. خلیفه با اینکه از هیچ سختگیری به امام و شیعیانش دریغ نکرده اما از اینکه حب امام تا نزدیک گوشش و در قلب اطرافیانش نفوذ کرده، از مادر خودش تا کنیزک رقصانش، به‌خشم آمده است و به جای پذیرش حقیقت، دستور داده شدت سختگیری‌ها افزایش پیدا کند تا جایی که فرمان تخریب بارگاه امام حسین علیه‌السلام و قطع دست زائرانش را داده است. ابن‌سکیت شاهد این ماجراهاست و غصه‌هایی که می‌خورد و کمک‌هایی که به شیعیان می‌کند. و سرانجام روزی که مذهبش برای خلیفه آشکار می‌شود و چه زیبا در دفاع از حقیقت سخن می‌گوید و چه زیباتر هزینه این حقیقت‌گویی را می‌چشد.

تا کجا برای امام زمانمان هزینه می‌کنیم؟

بعداز خواندن این کتاب می‌فهمیم غلط است که می‌گویند یک دست صدا ندارد؛ چرا، یک دست شیعیان صدا دارد و دل‌ها را تکان داده است. باز هم پی می‌بریم، تشیع ثروتمندترین اعتقاد بشری است؛ چراکه حاضر نیست در قبال تمامی ثروت دنیا دست از محبتش به رسول الله و اهل‌بیتش بردارد. این را امام صادق علیه‌السلام به ما یادآوری کرده است.

بعداز خواندن کتاب از خودم می‌پرسم اگر این علما و اندک‌شیعیان مقاوم طول تاریخ وجود نداشتند و برای حفظ اعتقاد شیعه و ولایت اهل‌بیت هزینه‌هایی مثل لای دیوار گذاشته شدن، کتک خوردن بابت یا زهرا گفتن، قطع شدن دست و غیره را به‌خاطر مصلحت اندیشی عقل نمی‌دادند آیا هرگز این اعتقاد از بین رسانه‌های باطل و غالب طول تاریخ به دست ما می‌رسید؟ که امروز به‌راحتی و پرسروصدا راهپیمایی اربعین برگزار کنیم و برای بردن نام اباعبدالله هیاهو راه بیندازیم؟ و آیا من در این نقطه تاریخ حاضر هستم از خودم بگذرم تا اعتقاد شیعه نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه منتقل بشود؟

خواندن کتاب یک‌دست‌ها با حجم کم و داستانی بودنش گزینه مناسبی است برای خواندن در این روزها تا هر کداممان بعداز خواندنش از خودمان بپرسیم: با ادعای شیعه بودنی که داریم و اعتقادی که به این آیه قرآن «أَحَسِبَ النَاسُ أَن یترَ‌کوا أَن یقُولُوا آمَنَا وَهُم لَا یفتَنُونَ» داریم تا کجا حاضریم پای اعتقاداتمان بایستیم و هزینه بدهیم؟ حاضریم مثل آن پیرزن، نه یک دست که هر دو دستمان را در راه اماممان بدهیم و همچنان خوشحال باشیم؟ هزینه دادن پای امام عصر در دنیای امروزی چقدر و چطور است؟ آیا من هم می‌توانم زمانی که «فاذا مُحَصوا بالبلاء» می‌شوم جزء آن اندک‌دینداران باشم و دینم «لعق علی السنتهم» نباشد؟ می‌توانم وقتی حدیث «مَن سَمِعَ رَجُلاً ینَادِی یا لَلمُسلِمِینَ» را در دفاع از مردم مظلوم غزه می‌خوانم در ازای هزینه دادن بابتش هم مثل آن فرد یمنی خطاب به فلسطینی‌ها بگویم: شرمنده بودیم که فقط غزه بمباران می‌شد و ما بمباران نمی‌شدیم! حالا خیالمان راحت شد که در این عرصه نیز با مردم غزه پیوند خورده‌ایم.

کتاب «یک دست‌ها» را سید ناصر هاشمی نوشته و انتشارات جمکران آن را منتشر کرده است.