چهارشنبه 7 آذر 1403

نگاه ایدئولوژیک یعنی آمریکازدگی حتی پس از مالباختگی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
نگاه ایدئولوژیک یعنی آمریکازدگی حتی پس از مالباختگی

یک توجیه‌کننده رویکرد اقتصادی سیاست‌زده دولت روحانی، ادعا کرد ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: مرتضی عزتی در ارزیابی شرایط اقتصادی به سایت عصر ایران گفته است: ایدئولوژی باید از اقتصاد جدا شود و این امر به‌راحتی قابل انجام است. چنانچه چین با این کار توانست اقتصادش را از بن‌بست نجات بدهد. یعنی تصمیم‌گیران نظام این کشور به این درک رسیدند که برای نجات «کمونیسم» باید ابزارهای علمی اقتصاد را به کار بگیرند تا اقتصادشان رشد کند و از قبل منافع اقتصادی در سطح جهانی و همین‌طور قدرت اقتصادی در سطح داخلی بتوانند جایگاه چین در دنیا را تثبیت کنند و در ادامه به سبب قدرت اقتصادی منافع سیاسی و... را به دست آورند.

ما هم در ایران باید به این درک اصلی و اساسی برسیم که قدرت سیاسی کشور ریشه در قدرت اقتصادی خواهد داشت و اگر دنبال ثبات سیاسی و اجتماعی هستیم، باید وضعیت شلخته را ترمیم و با تحقق آرامش اقتصادی آرامش را به افکار عمومی تزریق کنیم.

وی می‌گوید صاحبان نگاه ایدئولوژیک در کشور، یا درک چندانی از بایدها و نبایدهای علم اقتصاد ندارند و گرفتار توهمات شبه ایدئولوژیک هستند و یا اینکه آنچه به معنی ایدئولوژی را نشناخته و برداشتی غلط دارند. اگر غیر از این موارد باشد، احتمالا عامل خارجی و تخریب‌کننده به‌صورت عالمانه و عامدانه هستند.

یادآور می‌شود مرتضی عزتی، مهر 97 در دیدار شماری از کارشناسان اقتصادی با روحانی حضور داشت و پس از آن گفت: در این نشست نکات مختلفی مطرح شد که خیلی از نکات در این زمینه بودند که برخی از سیاست‌های دولت مناسب بوده است و برخی سیاست‌ها نیز می‌توانست مناسب‌تر باشد. به عنوان مثال در بحث بازار ارز یا سود بانکی، برخی نظراتی داشتند امان توضیحات و توجیهاتی هم رئیس‌جمهور داشتند که خیلی‌ها با نظر دولت و شیوه عملکرد دولت موافق‌تر بودند.

او همچنین اسفند 95 در واکنش به نامه انتقادی 40 اقتصاددان به روحانی نوشته بود: «این دولت به طور نسبی از همه دولت‌ها پس از انقلاب موفق‌تر بوده است.

غیر از اینکه تحریم را که دیگران موجب آن شدند بر طرف کرد و کشور را از فشار آن نجات داد، در این دولت، تورم 40 درصدی به 8 درصد کاهش یافت و رشد منفی 6 درصدی به بیش از مثبت 6 درصد افزایش یافت. یعنی 32 درصد تورم کاهش یافت و 12 درصد رشد بهبود پیدا کرد. رقم‌هایی که در هیچ دولتی تحقق نیافت.

وی افزوده بود: من هم منتقد سیاست‌های اقتصادی هستم، زیرا از نگاه من و بر پایه ضابطه‌های علمی اقتصاد، ظرفیت اقتصاد ایران رشد بیش از 15 درصدی است، ولی مهمترین علت اینکه ما به این ظرفیت نمی‌رسیم، شعارزدگی، علم ستیزی و تصمیم‌های غیرعلمی و بر پایه نظر شخصی در سطح کلان اقتصاد کشور است. تصمیم‌هایی که سال‌ها در اقتصاد کشور نفوذ کرده و رشد، رفاه، توسعه و پیشرفت کشور را فدای سیاست‌بازی و توهم‌های شعاری کرده است. پیشرفت اقتصاد نیازمند شعار نیست، نیازمند ابزار علمی آزمون شده است. دست‌کم اگر تاریخ و علم اقتصاد را نمی‌دانیم و یا مدعی پیروی از دین هستیم یا به توان عقلانی خود اعتقاد داریم، باید از تجربه امروز بشر استفاده کنیم. از تجربه شوروی و چین و کشورهای مشابه که با جایگزین کردن شعار و پیروی از آن به جای پیروی از سیاست‌های علمی، مردم و کشور خود را به فلاکت کشاندند، درس بیاموزیم. شوروی با پیروی از شعار و جنگ سرد از هم پاشید. چین با پیروی از ایده عدالت کمونیستی، مردم را به فقر و فلاکت رساند، به‌گونه‌ای که در دهه پایانی حکومت کمونیستی، سالانه میلیون‌ها نفر از گرسنگی می‌مردند و تنها با تغییر نگاه رهبران چین و به‌کارگیری سیاست‌های مبتنی بر علم اقتصاد، چین توانست رشد پایدار 40 ساله بالای 10 درصدی را تجربه کند و مردم خود را از فقر و فلاکت نجات دهد».

البته آقای عزتی پس از جابه‌جایی همه رکوردهای منفی اقتصادی توسط دولت مورد ستایش، سکوت اختیار کرده و شجاعت اعتراف به کج‌فهمی خود و همفکران سیاسی‌اش را نداشته است. اما باید از او پرسید آیا چین برای رشد اقتصادی، به آمریکا اعتماد کرد و امتیازهای یکطرفه مانند دولت روحانی داد، یا کوشید ظرفیت‌های داخلی و بین‌المللی اقتصادی در رقابت با غرب را احیا کند؟ آیا مثلا می‌شود سراغ گرفت که دولت چین حتی 8 ماه - و نه 8 سال - آرزواندیشانه مدیریت اقتصادی را رها کرده و به انتظار وعده‌های فریبنده آمریکا نشسته باشد؟

در عین حال باید از این مثلا کارشناس پرسید که آیا توهم «رونق اقتصادی به واسطه تعطیلی توانمندی‌های خود و جلب رضایت و اعتماد کدخدا»، یک نگاه ایدئولوژی یک متصلب هست یا نه؟ آیا عدم جبران اشتباهات حتی پس از آن که نتیجه اعتماد به غرب آشکار شد، نگاه متصلب و ایدئولوژیک و ناشی از نفوذزدگی محسوب می‌شود یا خیر؟ و آیا اساسا بی‌اعتمادی به آمریکا و غرب براساس تجارت متعدد تاریخی، رویکردی ایدئولوژیک است و یا اعتماد بلاوجه با وجود همه نقیض‌ها؟!