هشدارهایی که به نفعتان است جدی بگیرید
مساله ادبیات در رسانه مساله تازهای نیست و همواره سالها بر روی آن بحث بوده است. از زمانی که اولین رسانههای چاپی در ایران شروع به کار کردند، مثل عصر قاجار و بعد رادیو و تلویزیون، همیشه این بحث بوده که ادبیاتی که در رسانهها به کار میرود، چگونه باید باشد.
شیوهی صحیح نگارش این روزها گمگشته ادبیات رسانههاست؛ بر این اساس چه رسانههای مکتوب و چه شبکههای رادیو و تلویزیونی اغلب راهبردهایی مشخص برای نگارش زبان فارسی نداشته و به ضرورت تدوین معیارهای شاخص برای درستنویسی و بیان کلمات و واژگان نرسیدهاند. این روزها وضعیت نظم و نثر زبان فارسی در رسانهها نابهنجار است و هشدارهای استادان ارتباطات درباره ادبیات خبر هم چندان جدی گرفته نمیشود.
آنچه در ادامه میخوانید تعدادی از گفتوگوهای استادهای ارتباطات با خبرنگار بخش رسانه ایسنا است که درباره وضعیت ادبیات خبر در رسانههای کشورمان عنوان شده است:
قبح اشتباه در رسانهها ریخته شده است
علیاکبر قاضیزاده استاد روزنامهنگاری با اعتقاد بر اینکه یکی از سختگیریهایش در عرصهی کار، همیشه احترام به زبان مرجع در جامعه است، ادامه میدهد: با بیبند و بار نوشتن در رسانه اصلا موافق نیستم. از آن گذشته به نظر من فضای مجازی و این گروههای اجتماعی، ادبیات، نگارش و رسمالخطی را به کار میبرند که کاملا مخرب و بسیار خطرناک است.
این استاد روزنامهنگاری درباره ادبیات امروز رسانهها، همچنین صداوسیما، با اعتقاد بر اینکه زبان صداوسیما در مقایسه با خیلی از رسانههای دیگر (غیر از رسانههای اینترنتی) زبان سلامتی است، در عین حال مطرح میکند: عیب کار در صداوسیما آنجاست که هر اشتباهی در آن مرجع میشود، به ویژه اینکه اگر دو یا سه بار تکرار شود و خطر این است.
وی ادامه میدهد: از خیلی سال قبل از اوایل دهه 60 شاهد بودیم که بر سر درستنویسی و درستگویی در رادیو و تلویزیون تاکید میشد. اما اشتباهی بزرگ هم میشود؛ برای مثال فردی در یکی از شبکهها کلمه «صبغه» را به جای «سابقه» به کار میبرد! این به سرعت در رسانه جا افتاد. علت آن هم این بود که آن گوینده محترم یک صبغهای در جایی شنیده بود. در حالی که صبغه با صاد و غین نوشته میشود و به معنی منش و طرز تفکر است و هیچ ربطی به سابقه ندارد.
قاضیزاده دربارهی ادبیات فعلی مطبوعات میگوید: در ارتباط با ادبیات روزنامهها باید دید چه کسانی بالای سر آنها هستند، اسم نمیبرم. یادم است زمانی سنت خوبی به راه افتاده بود، زمانی که مطبوعات و خبرگزاریها به این میزان پرتعداد نبود. هم در ایرنا و هم در روزنامهها هر رسانهای برای خودش یک واژهنامه داشت. انتشاراتیهای معتبر هنوز هم دارند که بر اساس آن کتابهایشان را ویرایش میکنند. دفترچههای فشرده کوچکی هستند که من هنوز دو سه نمونه از آن را دارم که بر نگارش درست تاکید داشت. این راهنما را دست هر خبرنگار دبیر و سردبیری که میآمد، میدادند و از او میخواستند که همین را رعایت کند. اینها کار آدمهای فهمیدهای مثل ابوالحسن نجفی و برخی دیگر بود که فارسی را میفهمیدند و درخواست میکردند یک واژهنامه به هر رسانهای داده شود تا به عنوان اصل باشد. ولی مشکل ما امروزه صدا و سیما و روزنامهها و خبرگزاریها نیست. مشکل ما این است که جامعهی ما جامعهی بیسواد و بیسوادپسندی شده است. هیچ دانشجو و رونامهنگاری احساس کوچکی نمیکند که سقط را با غین بنویسد و خیلی نگران هم نمیشود؛ در حالی که اگر ما در خبر و گزارشی کلمهای را اشتباه مینوشتیم کل تحریریه را صدا میکردند که به ما بخندند اما حالا قبح این اشتباهات ریخته شده است. مشکل این است که ما و نسل ما بچههایی در مدارس و خانههایمان تربیت نکردیم که مبنای زبان ملی خودشان را بشناسند. واژهای به نام «دوستت دارم» داریم که خیلی پیشپا افتاده است. اکثر بچههای الان «دوست دارم» مینویسند و به جای دو تا «ت» یک «ت» میگذارند؛ یعنی فارسی ما در حال آسیب دیدن است آن هم به دلیل نسل ما. ما نباید بچهها را از خواندن و یاد گرفتن دور میکردیم.
این چه خبری است!؟
گیتا علیآبادی استاد دانشگاه و رئیس دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها هم میگوید: خیلی اوقات در روزنامهها میبینیم که تیتر و لید در خبرها ناهماهنگ هستند و معلوم نیست مطلبی که ارائه شده در قالب چه سبکی است؛ در حالی که اگر این چهارچوبها رعایت شود تا حد زیادی مشکلات نگارشی هم حل میشود.
وی دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی (زبان مرجع) در رسانهها، معتقد است: از آنجا که در نگارش خبر کمی سلیقه دخالت میکند و سلیقهی کسانی که ویراستاری میکنند، متفاوت است، برخی از این موارد به سلیقه کسی برمیگردد که ویراستاری یک نشریه را انجام میدهد.
وی با بیان اینکه در مطبوعات بیش از فضای مجازی اصول نگارش رعایت میشود، توضیح میدهد: در فضای مجازی به دلیل اینکه خبر ماندگار نیست، زود از بین میرود و ممکن است که خیلی کمتر دیده شود و کسانی هم که میبینند، شاید خیلی پایبند به رعایت اصول نباشند، ممکن است که هر واژه و کلامی را چه غلط و چه درست استفاده کنند که سریعتر متن تمام و منتشر شود. شاید به دلیل این سرعت عمل است که سعی میکنند از واژههای دمدستی استفاده کنند و دنبال واژهی مناسب نیستند که چه چیزی را میتوانند جایگزین کنند. اما از نظر ادبیات باید بسیار رعایت صورت بگیرد؛ چرا که به هر حال جزو مسئولیتهای اخلاقی است که یک روزنامهنگار باید ادبیات را به درستی رعایت کند. در اینکه چه مینویسد، در مورد چه کسی مینویسد، آیا کلامش میتواند بعدها مسئله حقوقی در پی داشته باشد، واژههایی که واقعا استفاده میکند، آن معنایی که میتواند در ذهن مخاطب داشته باشد را، رعایت کرده یا نه. همهی اینها تا حد زیادی به نحوه نگارش، دیدگاه نویسنده و اینکه واقعا تا چه حد این نگارش را رعایت میکند، برمیگردد.
علیآبادی با اشاره به وضعیت درستنویسی و رعایت شیوه نگارش صحیح ادبیات فارسی در رسانهها با اعتقاد بر اینکه از سالهای دور این بخش با مشکل مواجه بوده است، توضیح میدهد: در تاریخ ایران از این دست مسائل بوده است. در سالهای اواخر دههی 30 که نشریاتی چاپ میشدند و رسانهها به این شکل نبودند، ما شنیدیم و دیدیم که مطرح میشد، چرا نگارش ادبیات رعایت نمیشود و هر کسی روزنامهای دارد و هر چه دلش میخواهد، مینویسد. حتی میتواند توهینآمیز باشد. میتواند از واژههای سخیفی استفاده کرده باشد. این است که گاهی دورههایی میگذرد و موقعیتهایی پیش میآید که شاید مشابه هم باشند. البته این مساله تا حد زیادی به کسانی برمیگردد که مسئولیت نشریه و نگاهی به وضعیت جامعه دارند.
وی با تایید اینکه قبح اشتباهات در رسانهها ریخته شده است، معتقد است: ویراستاری اصولا سلیقهای است. در حوزه دستور زبان هم تا حدی سلیقهای است و این سلیقهای بودن باعث شده که این تنوع نگارش در نشریات و رسانهها تا حدی پیش بیاید و نمیشود جلوی آن را هم گرفت؛ چرا که گاهی نگاه ادبی نسبت به موضوع از جنبهی یک ادیب است که نگاهش به ویراستاری با یک روزنامهنگار فرق کند. به همین دلیل است که درسی با عنوان شیوه نگارش فارسی در دانشگاهها برای رونامهنگاران در مطبوعات وجود دارد. برای اینکه خوانندای که مطلب را میخواند برایش قابل هضم باشد و راحت آن را درک کند و یا مثلا نوشتن اعداد در رسانهها که عنوان میشود به گونهای بنویسید که خرد باشد و در خواندن راحت باشد. اینها شیوههایی است که برای رسانهها وضع شده است و به کار برده میشود. پیش از این هر رسانهای سعی میکرد شیوهنامه و رسمالخطی داشته باشد چه برای نگارش چه برای رعایت اخلاق رسانهای؛ اینکه چه مطالبی مناسب است مطرح شود و چه مطالبی مناسب نیست و به جامعه و ذهن و افکار عمومی آسیب میزند. این شیوهنامهها را خود نشریات و رسانهها دارند.
علیآبادی در پاسخ به اینکه آیا بهتر نیست شیوهنامه و رسمالخط کلی برای همهی رسانهها وضع شود؟ اظهار میکند: فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژههایی در زبان جایگزین میکند که تا جا بیفتد و قابل استفاده شود، خیلی زمانبر است. ممکن است که یک دهه طول بکشد که واژهای جا بیفتد، اگر این اتفاق بیفتد خیلی خوب است اما چون بحث ویراستاری سلیقهای است، همین سلیقهای نگاه کردن به واژگان و کلمات فارسی باعث میشود این کار به تاخیر بیفتد، بنابراین هر رسانهای خودش شیوهنامه میدهد.
این استاد دانشگاه در ادامه دربارهی وضعیت تنظیم خبر در رسانهها نیز اظهار میکند: وقتی خبر تهیه میشود باید دقت زیادی روی آن صورت بگیرد. به نظر میآید در حوزهی نگارش یک سری چارچوبهایی وجود دارد و یک مقداری به این شکل متداول شده که دوستان معتقدند شیوههای قدیمی و کهنه وجود دارد و باید به شیوههای جدید روی آورد، در حالی که باید چارچوبها را رعایت کرد. خیلی اوقات در روزنامهها می بینیم که تیتر و لید در خبرها ناهماهنگ هستند و معلوم نیست مطلبی که ارائه شده در قالب چه سبکی ارائه شده است؛ در حالیکه اگر این چهارچوبها رعایت شود تا حد زیادی بعضی مشکلات نگارشی هم حل میشود. اینکه در تیتر تکرار نداشته باشیم، در لید از مواردی استفاده کنیم که خیلی خلاصه و چکیده باشد و مهمترین بخش مطلب. ولی باز هم میبینیم که مشکل وجود دارد و برخی دوستان درک نکردند که این چه خبری است!؟ ما نمیدانیم آن خبر را مقدمه، لید یا چه چیزی حساب کنیم.
رسانهها به سمت ادبیات کوچه بازاری رفتهاند
بیژن نفیسی روزنامهنگار باسابقه نیز دربارهی ادبیات رایج در رسانههای کشور هشدار میدهد: با وجود شبکههای اجتماعی، کار رسانهها خیلی سختتر شده است. رسانهها در حال رفتن به سمت عامیانه حرف زدن و فرهنگ کوچه هستند و بازگرداندن آنها به زبان مرجع کار دشواری است.
او دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی (زبان مرجع) در رسانهها، معتقد است: مساله ادبیات در رسانه مساله تازهای نیست و همواره سالها بر روی آن بحث بوده است. از زمانی که اولین رسانههای چاپی در ایران شروع به کار کردند، مثل عصر قاجار و بعد رادیو و تلویزیون، همیشه این بحث بوده که ادبیاتی که در رسانهها به کار می رود، چگونه باید باشد.
این روزنامهنگار پیشکسوت ادامه میدهد: پیش از این رسانهها از اساتیدی دعوت میکردند که بیایند و خط مشی این گفتارها و نوشتارها را مشخص کنند. سالها پیش گروههای ویراستاری تشکیل میشد که اخبار همه یکدست باشد. حتی ایسنا جزوهای را آماده کرد که رسمالخط چگونه باشد و چگونه رعایت شود. اینها تلاشهایی بود که سالهای سال در این زمینه انجام میشد. منتهی ما دو مقوله در بحث رسانه داریم؛ در خبرنویسی و گزارشنویسی سبک خاصی داریم مثل هرم وارونه و امثال آن که رسانهها روی آن عمل میکنند و در واقع همان شیوههای سبک نگارشی است. اما بحثی که ما مد نظر داریم، استفاده از واژههاست؛ اینکه برای مثال جملهها باید فعل و فاعل داشته باشند؛ در این مباحث معتقدیم تیتر باید فعل و فاعل داشته باشد اما خیلی از تیترهایی که میبینیم فعل ندارد، در حالی که اگر فعل نداشته باشد، تیتر حالت شعاری پیدا میکند و آن قاطعیت را نشان نمیدهد؛ البته مقداری روی این قضیه سلیقهها و نظرهای مختلفی وجود دارد. ضمن اینکه رسانه به طرز عجیبی تحت تاثیر فضای مجازی قرار گرفته است و فضای مجازی هم هیچکدام از این قید و بندها را رعایت نمیکند. در حقیقت عینا زبان محاوره و آن چیزی که در سطح جامعه میبینیم، مکتوب و یا به صورت ضبطی از طریق رسانهها در اختیار مردم قرار داده میشود؛ در حالی که کار رسانه به این سادگی نیست.
این مدرس دانشگاه در ادامه صحبتهایش میگوید: به هر حال در رسانههای رسمی ما، جایی که میخواهیم از آن طریق شرایط را بهگونهای منطبق کنیم که اثر خودش را در کل جامعه بگذارد، مثل رادیو، تلویزیون، مطبوعات و خبرگزاریهای رسمی کشور، حدالامکان باید از ضوابط و واژههایی استفاده کنیم که در سطح جامعه قابل درک و فهم است. لغتنامه و مترادفی که برای برخی واژههای دشوار معرفی شده است به این دلیل است که متن برای خواننده و شنونده و در مجموع مخاطب، قابل درک و فهم باشد. این یکی از مشکلاتی است که در کار رسانه داریم و بعضا از اصطلاحات غیرمعمولی استفاده میکنند که برای مخاطب قابل فهم نیست.
این روزنامهنگار پیشکسوت در ادامه اظهار میکند: اگر هر رسانهای برای خود خط و ربطی تعیین کند باز هم تفاوتی ایجاد میشود. شاید از طریق یک فرهنگستان و متولی که بتواند رسمالخط مشخصی را تعیین کند، میتوانیم استفاده درستتری از این قضایا داشته باشیم. پیشرفت دنیای امروز به قدری سریع است که شما نمیتوانید برای اصطلاحات آن معادلسازی کنید. این هم یکی از مشکلات است که ما با آن مواجه هستیم. اینکه دستور زبان را چگونه رعایت کنیم. همهی اینها مساله است و ما باید دستورالعمل یکدستی داشته باشیم که الان در رسانهها وجود ندارد و هر کدام از رسانهها تشخیص خودشان را دارند. برای نمونه در خبری که آقای رئیس جمهور و یا یکی از وزرا صحبتی کردهاند، هر کدام از رسانهها با شیوه متفاوت آن را تنظیم کردهاند؛ به عنوان مثال نقطه ویرگولها مشخص نیستند و هر رسانهای به شیوهی خودش خبر نقل قول را نگارش کرده است و دستورالعمل مشخص مدونی در این زمینه وجود ندارد.
بیژن نفیسی سپس یادآور میشود: شیوههای نگارش که این روزها گمگشتهی ادبیات رسانههاست، پیش از این در دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه خوانده شده است، اما بعد در عمل میبینیم که سیستمهای دانشگاهیمان زیاد به این قضیه توجهی نمیکنند. شما حتی میبینید غیر از دانشکده ادبیات فارسی که تخصصی است، حتی در رشته رسانه که بسیار مرتبط با ادبیات فارسی است، هیچ واحدی در دانشگاه در زمینه درستنویسی عملا نمیبینیم. حتی در دورههای کارشناسی و یا پایینتر دستورالعمل مشخص و کتابی در زمینه درستنویسی در دانشگاهها نمیبینیم.
وی با تایید اینکه قبح اشتباهات در رسانهها ریخته شده است، میگوید: جدیدا کتابی از نویسنده فارسیزبان ما چاپ شده که مشخصه آن این است که تعمدا اقدام به غلطنویسی کرده است و این کتاب در جامعه پرفروش شده است. اکثر واژههای کلیدی در این کتاب عمدا غلط نوشته شده است. این کتاب اجازه چاپ داشته و از آن استقبال هم شده است. وقتی ما چنین بدعتهایی میگذاریم قبح این اشتباهات هم ریخته می شود. البته در کشور فرانسه هم کتابی بدون مبنی و نتیجه و بی سرو ته نوشته شده بود. یک سری لغات غیر متداول و سخت را به کار برده بود که به عنوان یک کتاب روشنفکرانه طرفداران زیادی هم پیدا کرده بود. بعد نقدی روی آن نوشته بود مبنی بر اینکه جامعه درکش به این صورت پایین آمده و فکر میکند اگر چیزی را نمیفهمد، خیلی روشنفکرانه است. یکسری باورها به این صورت در حال شکلگیری است که اگر جایی یکسری لغات سخت به کار ببریم نشاندهنده سواد ماست؛ در حالی که هنر این است که ما بتوانیم این ادبیات را به لغات ساده و قابل فهم تبدیل کنیم تا همه بفهمند. راز ماندگاری حافظ و سعدی هم در همین است. در عین حال کتابهای همزمان با دورههای سعدی و حافظ را هم داریم که پیچیده و سخت است و شما متوجه آن نمیشوید.
نفیسی در پایان میگوید: نیاز هست با کمک خود رسانهها، متولی برای این کار شکل بگیرد که بنیاد یک دستورالعمل و رسمالخط کلی به ترویج گذاشته شود آن هم توسط کسانی که صلاحیت آن را دارند. بر این اساس دستورالعملی تدوین شود و در اختیار رسانهها گذاشته شود که ما به تدریج پایه منظمی را بگذاریم که در چند سال بعد نتیجه مطلوبی از آن بگیریم. کما اینکه با وجود شبکههای اجتماعی کار ما خیلی سختتر شده است. رسانهها به سمت عامیانه حرف زدن و فرهنگ کوچه رفتهاند.
دنبال مقصر اصلی نگردید، همه مقصرند
داود نعمتی انارکی عضو هیات علمی دانشگاه صداوسیما هم معتقد است: یکی از عوامل اصلی وضعیت این روزهای زبان فارسی، رسانهها بوده و همواره سهم مهمی در این امر داشتهاند. چه رسانههای مکتوب و چه رادیو و تلویزیون راهبردهایی برای نحوه نگارش و بیان زبان فارسی نداشته و به ضرورت تدوین معیارهای شاخص برای درستنویسی و بیان کلمات و واژگان نرسیدهاند.
این عضو هیات علمی دانشگاه صداوسیما دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی به عنوان زبان مرجع در رسانهها، با اعتقاد بر اینکه در این سالهای اخیر هم در دانشگاهها و مدارس و هم در رسانهها با نوع خاصی از بیتوجهی به زبان فارسی مواجه بودهایم، اظهار میکند: به اعتقاد من در وضعیت به وجود آمده همه به نوعی مقصرند، دنبال مقصر خاص و واحد نباید باشیم، اگر به اصل موضوع توجه کنیم، متوجه میشویم که سهم همه نهادها از نظام آموزشی گرفته تا نظام خانواده، نظام اداری و نهاد رسانه در وضعیت پیش آمده نسبت به زبان فارسی آشکار است و باید پذیرفت که در این ارتباط کوتاهی کردهایم.
وی در عین حال یادآور میشود: به اعتقاد من حتی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز کوتاهی کرده است و بیشک بهتر از اینها میتوانست در مقابله با وضعیت پیشآمده اثرگذار باشد.
نعمتی انارکی با اعتقاد بر اینکه رسانهها سهم زیادی در پدید آمدن این وضعیت دارند، اظهار میکند: یکی از عوامل اصلی وضعیت این روزهای زبان فارسی، رسانهها بودهاند و سهم مهمی داشتهاند. چه رسانههای مکتوب و چه رادیو و تلویزیون راهبردهایی برای نحوه نگارش و بیان زبان فارسی نداشتهاند و به ضرورت تدوین معیارهای شاخص برای درستنویسی و بیان کلمات و واژگان نرسیدهاند. اخیرا در صداوسیما رییس ستاد حفظ و ترویج زبان و ادب فارسی منصوب شده است که این اتفاق نشان میدهد رسانه ملی نیز به تازگی به اهمیت این موضوع پی برده است. هرچند که بیتوجهی رسانهها اثرات نامطلوب خود را گذاشته است؛ اما هر اقدامی برای حفظ کیان زبان و ادبیات فارسی میتواند منجر به کاهش آسیبها شود.
این عضو هیات علمی دانشگاه صداوسیما سپس چنین میگوید: من معتقدم چندگانگی که در استفاده نادرست از زبان فارسی در رسانهها وجود دارد، بر پدید آمدن این وضعیت نابهنجار اثرگذار بوده است. آنچه که ملموس است اینکه رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری هر یک روشی خاص برای نگارش زبان فارسی دارند و همین چندگانگی نگارش باعث شده که اشتباهات فاحش در متنهای رسانهای که یا در رسانههای مکتوب به چاپ میرسند و یا توسط گویندگان و مجریان برنامههای رادیویی و تلویزیونی خوانده میشوند، وجود داشته باشد. علت چنین وضعیتی را باید در کماطلاعی یا کمتوجهی نویسنده و یا رسانه در صحیح نوشتن و صحیح گفتن دید.
نعمتی انارکی با بیان اینکه اگر نگاه حرفهای در نگارش متون رسانهای مورد توجه باشد، هر متنی قابلیت انتشار پیدا نخواهد کرد، از دوران خبرنگاری و خبر روایتی دارد و در این زمینه یادآور می شود: خاطرم هست که در دوران دانشجویی وقتی با مطبوعات همکاری میکردم و خبر و گزارش تهیه میکردم تا منتشر شود، بارها شاهد بودم که متن تهیه شده من و بسیاری دیگر از روزنامهنگاران مبتدی توسط سردبیران باتجربه و خبره پاره میشد و به قول معروف سر از سطل آشغال درمیآورد و ما مجبور بودیم که در نوشتن متن با توجه به اصول نگارش توجه بیشتری کنیم تا به دوبارهکاری مجبور نشویم، آیا اکنون این سختگیریها وجود دارد؟ ظاهرا در حال حاضر بنا به دلایل مختلف خبرنگاران، گزارشگران، دبیران، سردبیران و نویسندگان کمتر مشتاق و علاقهمند رعایت اصول نگارش هستند؛ البته امیدوارم این حرف من موجب ناراحتی نشود، اما به نظر میرسد که چندان هم از واقعیت دور نیست.
وی کماطلاعی نسبت به اصول نگارش و ویرایش متن، دقت را فدای سرعت کردن و کم دقتی در نگارش را دلیل ادبیات نادرست در رسانهها عنوان میکند و توضیح میدهد: باید بپذیریم کسی که وارد حرفه تولید پیام در رسانه میشود باید از تسلط کافی به زبان فارسی برخوردار باشد، مسألهای که در رسانههای ما توجه چندانی به آن نشده است.
نعمتی انارکی با بیان اینکه رسانههای مختلف در به وجود آوردن این وضعیت نامطلوب نقش داشتهاند، اظهار میکند: با این وجود نقش و تاثیر رادیو و تلویزیون در اصلاح این وضعیت بیشتر از رسانههای دیگر است. در واقع اثرگذاری این دو رسانه بر زبان گفتاری مردم است. نویسندگان برنامههای مختلف این دو رسانه، مجریان، گویندگان و کارشناسان آن باید در حفظ ساختار زبان گفتاری دقت لازم را انجام دهند. زبان فارسی اگر در متن و کلام ما اصلاح نشود و همین روند را طی کند به وضعیتی میرسد که دیگر نمیتوان انتظار داشت زبان فارسی همانی باشد که در شاهکارهای ادبی ما استفاده شده است و کمکم زبان رسمی کشور دچار تغییراتی خواهد شد که با زبان اصلی فارسی فاصلهای عمیق دارد.
وی ادامه میدهد: در دیگر کشورها نیز زبان و ادبیات آنها دچار آسیبهایی شده است اما نکتهای که اهمیت دارد، این است که مدیران رسانهای آنها اجازه ورود تغییرات محاورهای را به زبان رسانه نمیدهند. تحقیقی که چند سال پیش در ارتباط با زبان رسانه و نزدیکی آن با زبان معیارشان درخصوص برخی از کشورها از جمله انگلیس و آمریکا انجام دادم، نشان داد که آنها اجازه ورود زبان کوچه و بازاری را به رسانه چه در زبان گفتاری و چه در متن نمی دهند، یعنی تلاش میکنند که زبان جامعه را از آسیبهای تغییرات کوچه بازاری دور نگه دارند. یکی از سردبیران ارشد BBC که در اواخر دهه 80 برای یک دوره آموزشی در دانشگاه صداوسیما حضور داشت، عنوان می کرد که سردبیران و خبرنگاران BBC موظف هستند تا نسبت به نگارش متون خود بر اساس دستورالعمل زبان معیارشان عمل کنند و حتی باید با ویراستاری متن نیز بهخوبی آشنا باشند تا بتوانند متن خود را ویرایش کنند تا از خطای کمتری برخوردار باشد. چنین اعمال سیاستی تا چه اندازه در رسانههای ما جایگاه دارد؟ همه افرادی که در رسانهها کار میکنند باید دستی در ادبیات داشته باشند، آیین نگارش و دستور زبان فارسی بدانند و با سبکهای نگارشی آشنا باشند.
وی در پاسخ به اینکه نقش روزنامهنگاری آنلاین و رسانههای اجتماعی را در پدید آمدن این وضعیت با توجه به این که عمر زیادی از فعالیت آنها نگذشته، تا چه اندازه میدانید؟ اظهارمیکند: روزنامهنگاری آنلاین و به ویژه رسانههای اجتماعی از وضعیتی نامناسبتر در ارتباط با رعایت اصول زبان فارسی برخوردارند، در روزنامهنگاری آنلاین میگویند که پایینتر از سطح سواد خواننده بنویسید و یا اینکه متن باید به گفتار نزدیک باشد، با این وجود باید گفت که تمام این موارد به این معنی نیست که اصول نگارش زبان رعایت نشود. در فضای مجازی شاهدیم که زبان پالایش شدهای وجود ندارد و هرکس با توجه به شناخت محدود خود از زبان فارسی اقدام به نگارش متن میکند که اکثرا با اشتباهات فاحش همراه هستند.
این مدرس دانشگاه صداوسیما در پایان در پاسخ به اینکه آیا بهتر نیست رسمالخط واحدی برای رسانهها درخصوص زبان فارسی تهیه و ابلاغ شود تا از آسیب بیشتر به زبان فارسی جلوگیری شود؟ اظهار میکند: برای زبان معیار با توجه به نظم و نثر بودنش و با توجه با اصول نگارش و گفتار باید دستورالعمل مشخصی تهیه و به رسانهها ابلاغ شود تا ملاک قرار گیرد، در غیر این صورت و استمرار وضعیت موجود آسیبهای زیادی را در حوزه زبان شاهد خواهیم بود.
رسانهها نسبت به ادبیات فارسی بیاعتنا شدهاند
مینو بدیعی روزنامهنگار باسابقه نیز دربارهی ادبیات رایج در رسانههای کشور، معتقد است: وضعیت نظم و نثر زبان فارسی در رسانههای مکتوب و غیرمکتوب، رسانههای تصویری و شنیداری، سایتها و پایگاههای خبری بسیار نابهنجار است، همچنین مهمترین مساله که به باور او بیشتر در شبکههای اجتماعی هم دیده میشود، نبود زبان پالایششده دستور زبان فارسی و داشتن رسم الخط معین است.
او دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی (زبان مرجع) در رسانهها اظهار می کند: من از گذشته نه چندان دور شروع میکنم؛ گذشتهای که فکر میکنم همه دانشجویان رشته علوم ارتباطات و روزنامهنگاری و سایر دانشجویانی که میخواستند دستی در ادبیات داشته باشند، از ابتدا چه در دانشگاه و چه مدارس آیین نگارش میآموختند، دستور زبان فارسی یاد میگرفتند و در عین حال ضمن مرور ادبیات کهن و کلاسیک زبان فارسی، ادبیات معاصر را هم به شکل صحیح میآموختند. در آن زمان آیین نگارش یکی از دروس اولیه دانشجویان ارتباطات و روزنامهنگاری در دانشگاهها بود و حداقل به مساله نوع نگارش، رعایت دستور زبان فارسی و غلط ننوشتن تاکید زیادی میشد.
این روزنامهنگار تصریح میکند: امروز بیاعتنایی خاصی نسبت به نگارش ادبیات فارسی در رسانهها به وجود آمده و بیشترین بیتوجهیها در این زمینه دیده میشود؛ به عنوان مثال در مورد گزارشنویسی ما بنا را بر این داشتیم که گزارشنویسی نثر خاص خودش را میخواهد؛ نثری که با مقالهنویسی متفاوت است؛ با نثر خبرنویسی هم متفاوت است و این آموزش داده میشد. در گزارشنویسی که در دانشکده در دوره لیسانس میآموختیم، اول از گزارشنویسی نوع نگارش ابوالفضل بیهقی شروع میکردیم تا به ادبیات معاصر میرسیدیم. درواقع ادبیات بیهقی پیش زمینهای برای تسلط کامل دانشجویان به مسالهی ادبیات و زبان فارسی بود. اما حالا در سطح دانشگاهها اگر هم چنین کارهایی انجام شود، آنچه که در خروجی رسانهها میبینیم در حد زیادی به باد میرود.
بدیعی بیان میکند: به غیر از چند روزنامه رسمی و رسانههای شناختهشده، در رسانهها، در اکثر موارد به آیین نگارش ادبیات فارسی کمتوجهی میشود. دستور زبان فارسی در گذشتههای نه چندان دور در کنار زبان و ادبیات فارسی در مدارس تدریس میشد و یا انشاء که پیشزمینه نوشتن بود، به عنوان یکی از دروس مهم در دبستان مطرح بود. در دوره متوسطه قدیم مساله نوشتن انشاء بسیار مهم بود به این دلیل که دانشآموز علاوه بر اینکه بتوانند ادبیات کلاسیک را خوب یاد بگیرد، در کنار آن دستور زبان و ادبیات فارسی را هم میآموختند. الان میبینیم که این بسیار کم رعایت میشود، در حالی که وقتی زبان انگلیسی، زبان دوم را میبینیم پی به این میبریم که چه میزان به گرامر و اصول نگارششان چه از نظر املایی و چه انشایی اهمیت میدهند. اما زبان فارسی که زبان کهن ماست بیش از هزار سال است که قدمت دارد اما به این زبان کاملا بیتوجهی میشود.
این روزنامهنگار با بیان اینکه زبان محاوره این روزها وارد زبان رسانه شده است، توضیح میدهد: زبان محاوره و شکسته صرفا برای دیالوگ به کار میرود نه اینکه نوشتهای که جنبه توصیفی دارد را به زبان محاوره بنویسیم. زمانی که ما وارد دفتر روزنامه میشدیم، روزنامهها خودشان یک رسمالخط مشخصی داشتند.
او همچنین نقش شبکههای اجتماعی بر روی نگارش و ادبیات در رسانهها را بیتاثیرنمی داند و می گوید: هر رسانه امروز باید رسمالخط داشته باشد و طبق آن آیین نگارش فارسی را رعایت کند. ما متاسفانه برخی نگارشهای غلط را نه تنها در رسانهها، بلکه از زبان مقامات هم میشنویم و اینها در حقیقت پالایش نشده است.
بدیعی در پایان میگوید: در سالهای نه چندان دور تمام رسانهها رسمالخطی را برای نگارش در نظر میگرفتند، در حالی که باز هم باید یک سیستم واحدی وجود داشته باشد که توسط استادان زبان و ادبیات فارسی در اختیار تمام رسانهها قرار بگیرد. همچنین دورههای مختلف آموزش زبان و ادبیات فارسی برای کارکنان رسانهها باید برگزار شود. بهویژه برای خبرنگاران و مترجمان و گزارشگران. این شیوه باید بهرزو شود. باید به نقش ویراستاران و دبیران و سردبیران گروهها هم توجه بیشتری کرد و آدمهای متخصص این رشتهها را به کار گرفت. اگر خبرنگار اشتباهاتی میکند این کار دبیران گروهها و ویرستارهاست که این اشتباهات را تصحیح کنند.
رشد عوامزدگی رسانهای! / آسانخواهی و سادهطلبی
حسن بهشتیپور کارشناس رسانه و مدیر پیشین شبکه العالم هم دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی (زبان مرجع) در رسانهها اظهار میکند: تمایل برای مطالعهی ادبیات فارسی و متون عمیق و دقیق متاسفانه در رسانهها کم شده و از طرفی تمایل برای کوتاهنویسی و عامیانهنویسی باعث شده است یک نوع عوامزدگی مطبوعاتی و رسانهای در ایران رشد کند.
حسن بهشتیپور دربارهی وضعیت این روزهای ادبیات فارسی (زبان مرجع) در رسانهها اظهار میکند: یک بحث این است که متولی زبان و ادبیات فارسی یعنی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی آنطور که باید و شاید به جایگاه خودش توجه ندارد و در عمل تمایل چندانی به مداخله در این بازار آشفته ندارد و وزن و جایگاهش در اندازهای نیست که در این زمینه راهگشا باشد. اما از بعد رسانه، به موازات تکثری که رسانهها دارند و پیش از این محدود بودند، در دو دهه اخیر شاهد جهش زیادی در تکثر رسانهای در ایران هستیم. به ویژه در پنج سال گذشته که با آمدن اپیلیکیشنهای مختلف و آمدن شبکههای اجتماعی که بعضا مورد استقبال قرار گرفته است، چنان حرکت توفندهای ایجاد شده است که اصولا مهار آن کار بسیار دشواری است. از طرفی تمایل برای مطالعه ادبیات فارسی و متون عمیق و دقیق متاسفانه در رسانهها کم شده است. تمایل برای کوتاهنویسی و عامیانهنویسی باعث شده است یک نوع عوامزدگی مطبوعاتی و رسانهای در ایران رشد کند.
مدیر پیشین شبکهی العالم دلیل این اتفاق را اینگونه عنوان می کند: یک دلیل این است که متولیان خود رسانهها انگیزههای کافی را نداشتهاند که با این حرکت مقابله کنند و از طرفی مشتریانی که خوانندگان روزنامهها، شنوندگان رادیو، ببینندگان تلویزیون یا خوانندگان سایتها و شبکههای اجتماعی هستند، دغدغهشان بیشتر حفظ میراث مشترک ما ایرانیان که زبانمان هست نبوده بلکه عمدتا تحت تاثیر مسائل سیاسی و اجتماعی موجود قرار گرفتهاند و در نهایت وضعیت به این شکل درآمده است و حتی در مواردی میبینیم که در شبکههای اجتماعی و حتی در ارتباط پیامکی افراد از الفبای فارسی استفاده نمیشود. باید به این توجه داشته باشیم که ریشه همهی این اتفاقات به تولید ادبیاتی که درخشان باشد برمیگردد. متاسفانه ادبیات تولید میشود ولی تولید ادبیات درخشان به معنای اینکه بتواند طیف وسیعی از افراد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و بتواند موجی ایجاد کند، نبوده است. ما تولید ادبیات درخشان و گسترده، کم داریم و این خود موجب میشود در این زمینه رسانهها هم با چالش جدی مواجه شوند؛ چرا که ابتدا باید ادبیات تولید شود و بعد خواننده پیدا کند و آن واژگان را به کار گیرد. منتها آسانخواهی و سادهطلبی ما را وادار کرده است به جای مطالعات وسیع و گسترده از ادبیات عامیانه استفاده کنیم.
بهشتیپور با بیان اینکه ادبیات فارسی در رسانهها تحت تاثیر واژههای وارداتی قرار گرفته است، میگوید: ما باید در این زمینه مقاومت کنیم و تلاش کنیم که به ادبیاتمان عمق ببخشیم و در برابر آن متعهد باشیم؛ چرا که زبان مشترک همهی ما ایرانیان است. در ارتباط با ادبیات خبر در رسانهها، در ابتدا صاحبان رسانه باید مجهز به سواد رسانهای و سواد ادبیات فارسی باشند و به همکاران خود در رسانهها فشار بیاورند که در نوشتار مراعات کنند و دورهای را برای افراد بگذارند که متعهد به ساختارهای زبان فارسی باشند.
وی با اشاره به ورود ادبیات وارداتی به ادبیات خبر در رسانهها، یادآور میشود: بخشی از اشکالاتی که در ادبیات خبر میبینیم که به نوعی در آن ادبیات وارداتی را شاهدیم، به مترجمانی برمیگردد یک نوع اعجاز زبانی به وجود آوردهاند. واقعیت این است که همکاران مترجم در این زمینه مقصر نیستند، بخشی از این مسئله هم به خود دبیران خبر و نویسندگان خبر برمیگردد که مشرف به زبان ادبیات فارسی نیستند و ما میبینیم که همچنان جای فعل و فاعل در خبر به درستی استفاده نشده است. در حالیکه کوتاه نویسی که در رسانه خیلی مهم است که تبدیل به جملات ناقص نشود. گاهی اوقات باید فکر کنی تا متوجه شوی منظور نویسنده چه چیزی است. به عنوان مثال ساختار «در پی حمله به فلان جا...» را ما از فرانسویها گرفتهایم. یا مثلا «در طی» یا «برعلیه» عباراتی است که به غلط در رسانهها به کار برده میشود. «حیاط خلوت» با «ت» دونقطه نوشته میشود در حالیکه معنی آن در روابط بین الملل منطقه نفوذ کشور مورد است. ما بارها و بارها مفهوم استراتژیک را به کار میبریم بدون اینکه به عقبهی آن پی ببریم. ما واژههایی چون کنفرانس و سمینار یا کنگره، میزگرد و... را در ادبیات فارسی اشتباه به کار می بریم. در حالی که شما در سمینار شرکت میکنید انتظار ندارید قطعنامهای صادر شود و تصمیمی گرفته شود. اما ما در خبرها میبینیم که درست به این اصطلاحات پرداخته نمیشود. فرق بین گفتگو و مذاکره را نمیدانیم که هر کدام دستور کار و هدف جداگانهای دارند. این اشتباهات در رسانهها فراوان مرسوم است به دلیل اینکه اطلاعات کافی نسبت به آن وجود ندارد و از طرفی رسمالخط مشخصی برای به کار بردن این واژهها و اصطلاحات وجود ندارد.
بهشتیپور در بخش پایانی گفتوگوی خود، میگوید: واقعا باید یک فرهنگستان فارسی رسانه تشکیل شود که بعد از وحدت نظر شاید به جایی برسیم. متاسفانه این اتفاق برای پذیرش عمومی هم سخت است. اگر اقدامی صورت بگیرد که برخی کلمات و اصطلاحات راحتتر نوشته شوند و از طرفی خزانه لغات افزایش پیدا کنند که نسل جوان با آن راحتتر ارتباط برقرار کنند، برای یکدست شدن ادبیات رسانهای اتفاق بهتری خواهد افتاد. متاسفانه به دلیل تکثر رسانه آموزشها ناکافی است.
انتهای پیام