چهارشنبه 7 آذر 1403

هفت معنای عقلانیت در وجود حضرت خدیجه (س)/ خدیجه انتظار نبوت جدید را می کشید

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
هفت معنای عقلانیت در وجود حضرت خدیجه (س)/ خدیجه انتظار نبوت جدید را می کشید

خدیجه (س) از کتب آسمانی آگاه بوده و به علت کثرت اموال و املاک به ایشان ملکه بطحاء گفته می شد که بطحاء به مکه و اطراف آن می گفتند. از نظر عقل و زیرکی ایشان جایگاه بالایی داشته و به همین علت، قبل از اسلام به ایشان طاهره مبارکه و سیده و سرور زنان گفته می شد.

به گزارش خبرآنلاین به نقل از مبلغ،دکتر بخشعلی قنبری استادیار دانشگاه آزاد اسلامی در رشته ادیان و عرفان است و شناخت خوبی از ادیان پیش از اسلام دارد. مطلب زیر متن پیاده شده سخنرانی وی با موضوع «حضرت خدیجه نماد عقلانیت زن» در روزهای اخیر است که ایشان در آن با بر شمردن هفت معنا از عقلانیت، تجلی آنها در همسر بزرگوار پیامبر ص را بررسی نموده است.

در جهان اسلام، نقطه شروع عقلانیت زن در تراز انسان و مسلمان، با حضرت خدیجه (س) است. به این دلیل که در آن زمان، حدود سال 580 میلادی، در شبه جزیره عربستان زن خیلی جایگاهی ندارد، البته در سرزمین های دیگر، وضعیت اینگونه نبود و خیلی موقعیت بهتری دارد. مثلا در مسیحیت در قرن هفتم، شاهد به ظهور رسیدن بانوانی بسیار فرهیخته هستیم، هم زمان با آن در دین بودایی، شاهد به ظهور رسیدن زنان تراز اول هستیم. بنابراین در شرق و غرب عالم، وضعیت تا حدودی مطلوب بوده است. زن جایگاه خوبی داشته است. حتی در مناطق مختلف شبه جزیره عربستان، وضعیت یکسان نیست. در بعضی از مناطق آن زن بسیار وضعیت ناگواری داشته و در بعضی دیگر زن، ممدوح شعرا بوده است. البته از جایگاه بالایی برخوردار نبوده است و به همین اندازه که زن حق حیات دارد و می تواند زندگی کند و ممدوح شعراست، یعنی وضعیت خوبی به نسبت دیگر مناطق عربستان دارد. اما مثلا در مکه وضعیت به این شکل نبوده است، در بین یهودیان با توجه به اینکه یک سابقه خوبی در ارزش گذاری به زن داشته اند و معتقد بوده اند که بعضی پیامبران زن هم داشته اند، وضعیت مناسب تری داشته اند.

در ادیانی که در شبه جزیره وجود داشتند، از جمله زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان، زنان وضعیت خوبی داشته اند. اما در اطراف که نگاه می کنیم، وضعیت خوب نبوده است. اتفاقا پیامبر اسلام، در منطقه ای به ظهور می رسد که در آن منطقه، جایگاه زن اصلا مناسب نبوده و جایگاه ویژه ای نداشته است. پیامبر اگر در ایران یا یونان به ظهور می رسید، با سابقه درخشانی که در این مسئله داشتند، خیلی متفاوت می بود. مثلا در یونان، خدایان زن داشته اند. این نکته بسیار در جایگاه زن اثرگذار بوده است، به این دلیل که وقتی زن خدا می شود، موجب می شود که زن جایگاه ویژه ای در جامعه پیدا کند.

اما از قضا، حضرت خدیجه در جامعه ای زندگی می کند که آنجا زن هیچگونه جایگاهی نداشته است، حتی بت زن نداشته اند، اگر یک بت زن وجود داشت، خیلی وضعیت متفاوت می بود، چون بالاخره ممکن بود اگر بت زن داشتند متولیان آن، زن ها می شدند و به طبع، جایگاه زنان متفاوت می شد. این ها دست به دست هم داده و باعث می شود که وقتی میخواهیم از حضرت خدیجه سخن به میان آوریم، جایگاهش کاملا مشهود می شود که در آن زمانه و زمینه، وقتی شخصی مثل ایشان به ظهور می رسد، چقدر می تواند تأثیر گذار باشد. وقتی یک خانمی در جامعه ای از توفیقات زیادی برخوردار می شود، بقیه قوت قلب می گیرند. حضرت خدیجه، قوت قلب همه زنان می شود و این تاثیر شگرفی می تواند به وجود آورد، چرا که در قبیله ای که زن جایگاهی ندارد، خدا و بت زن وجود ندارد، زن فقط به عنوان کالا خرید و فروش می شود، یکباره خانمی می آید که از طراز عقلانیت بالایی برخوردار است و موجب تحول در جامعه عرب می شود.

شاید امروزه بگوییم خیلی از کشورها هستند که پادشاه یا رئیس جمهور یا شخصیت های مهمشان زن ها هستند، اما ملاک امروز نیست، باید به هزار و چهارصد و چهل و پنج سال پیش برگردیم و ببینیم آن زمان چه تحولی ایجاد شده است.

خدیجه (س) در سال 555 میلادی، به دنیا آمده است و در سال 619 میلادی هم از دنیا رفته است. پیامبر (ص) هم در سال 570 میلادی به دنیا آمده است و در سال 610 میلادی به پیامبری رسیده است. پس حضرت خدیجه، 9 سال در زمان پیامبری حضرت با ایشان زندگی کرده است و پیش از آن هم از سن 25 سالگی ایشان، با حضرت ازدواج کرده بودند. به این ترتیب ایشان در جامعه عرب، برای خود جایگاهی دارند. آن زمانی که پیامبر با ایشان ازدواج می کند، حضرت خدیجه چهل ساله بوده است.

درمورد مفهوم عقلانیت که در عنوان بحث آمده است، ابتدا باید بگوییم مراد از عقلانیت چیست؟ عقلانیت که گاهی به آن معقولیت هم می گویند، از اصطلاحاتی است که در جهان جدید بیشتر رواج پیدا کرده است. از زمان ارسطو به بعد، بحث عقلانیت بیشتر مورد استفاده از زمان ارسطو به بعد، بحث عقلانیت بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است، که ارسطو گفت انسان حیوان عاقل است. اما امروزه بیشتر به عنوان یک اصطلاح به کار می رود.

در این بحث، مراد ما از عقلانیت، کاربست عقل در به کارگیری همه ساحت های وجودی است. پیش فرض اصلی ما این است که همه انسان ها عاقل هستند. حال اگر انسان عقلش را در پنج ساحت وجودی خودش به کار ببرد و به عقل توجه جدی داشته باشد، می گوییم این انسان از عقلانیت برخوردار است.

عقلانیت به هفت معنا به کار می رود و معنای اول این است که عقلانیت، وصف باورهاست، یعنی مثلا وقتی می گوییم به چیزی اعتقاد داریم و آن اعتقاد هم معقول است. باوری را انتخاب کرده ایم که آن باور مورد تایید عقل است، آن وقت گفته می شود که این باور معقول است یا به عقلانیت باور رسیده ایم. بر اساس این می خواهیم ببینیم که آیا عقیده های حضرت خدیجه عقلانیست یا خیر؟

حضرت خدیجه انتظار نبوت جدید را می‌کشید

گفته می شود که ایشان از کتب آسمانی آگاه بوده است و به علت کثرت اموال و املاک به ایشان ملکه بطحاء گفته می شد، که بطحاء به مکه و اطراف آن گفته می شود. از نظر عقل و زیرکی گفته می شود که ایشان جایگاه بالایی داشته است، و به همین علت، قبل از اسلام به ایشان طاهره مبارکه و سیده و سرور زنان گفته می شود، و جالب این است که می گویند او از کسانی بود که انتظار نبوت جدید را می کشید و همیشه از ورقه بن نوفل و دیگر علمای دین حنیف، جویای نبوت جدید بود. از همین جهت، ایشان باورهای خود را به صفت عقل، متمایز می کرد. از این جهت در میان زنان جامعه خود، جزو اقران کم نظیر به شمار می آمده است و به فضیلت عقلانی و سایر شایستگی های عقلانی و عملی معروف بوده است و به همین دلیل برخی از زنان به او حسادت می کردند.

در معنای اول عقلانیت، وقتی می گوییم باور عقلانی باشد، عقلانی بودن باور به دو معنا به کار می رود، یکی اینکه به لحاظ ایجابی عقلانی باشد، یعنی مورد پسند عقل باشد و دیگری این است که منافی احکام عقلانی نباشد. یعنی ممکن است نتوان ثابت کرد که مورد پسند عقل است، اما در عین حال نمی شود ثابت کرد که عقل آن را رد کرده باشد.

حضرت خدیجه در سن پنجاه و پنج سالگی به پیامبر (ص) ایمان می آورد، این باور، باور عقلانی بوده است، چراکه اولاً ایشان علم و آگاهی دارد و دین حنیف و بزرگان و علمای جامعه خود را می شناسد و با آگاهی به پیامبر ایمان می آورد. در حالی که غالب مومنان به پیامبران، در ساحت های غیر از عقل ایمان می آورند. اول بر اساس پاره ای دیگر از ساحت ها ایمان می آورند و بعد ایمانشان را به تایید عقل هم می رسانند، منتها حضرت خدیجه ابتدا با ساحت عقل باورش را مدلل می کند، لذا ایمانش بسیار ویژه است و تا آخر عمر هیچگاه ایمانش کاسته نمی شود.

معنای دوم عقلانیت این است که افعال و رفتارها موصوف به عقلانیت شوند، مثلا گفته می شود رفتار کسی معقول و عقلانی است.

مدیریت تجاری خدیجه (س) به معنای دوم، عقلانی است. چون مدیریتی که انجام می دهد، مطابق با عقل است، آن هم در زمانه ای که دیگران حتی نمی دانند مدیریت به چه معناست و در برخورداری از عقلانیت در معنای دوم، ایشان سرآمد زنان و مردان است.

بخشش همه اموالش به پیامبر (ص) نیز، جزو همین عقلانیت است. مدیریت ایشان، محصول عقلانیتش بوده است.

عقلانیت در معنای سوم این است که ارزش ها به عقلانیت توصیف شوند، مثلا گفته می شود که آن ارزش، عقلانی یا معقول است. به این معنا، مومن بودن و اخلاقی بودن خدیجه (س)، دو مصداق از مصادیق ارزش های عقلانی او می باشند. یعنی ایشان به ارزش های اخلاقی کاملا پایبند بوده است و بعد از آن نیز در بحث ارزش های معنوی اینگونه بوده است. در عرب آن زمان، تعداد افرادی که انقدر توانمند باشند، انگشت شمار بوده اند. در بنی امیه زن هم‌طراز حضرت خدیجه وجود ندارد.

چهارمین نوع عقلانیت، عقلانیت نوعی می باشد. عقلانیت نوعی، مخصوص شخص نیست. عقلانی نوعی که اولین بار ارسطو آن را مطرح کرده است، این است که نوع انسان از قوه ای به نام عقل برخوردار است. اما ایا همین که عاقل باشیم، به معنای این است که از عقلمان استفاده خواهیم کرد؟ خیر. بسیاری از انسان ها یوده اند که هم‌عصر حضرت خدیجه بوده اند، اما از عقلشان استفاده ای نمی کرده اند. پس هرجا ثابت شود که یک موجود، انسان است، استعداد عقلانیت را دارد. لذا این معنای عقلانیت، خیلی موضوع بحث ما نیست.

پنجمین معنای عقلانیت، عقلانیت هنجاری است. مقصود از عقلانیت هتجار، آن عقلانیتی است که برخواسته از عقلانیت نوعی می باشد اما عاقل در این حوزه، آن عقلانیت نوعی را به کار می برد. حضرت خدیجه به معنای عقلانیت هنجاری، کاملا جزو عاقلان بوده است، چراکه تفاوت میان آن دو عقلانیت (نوعی و هنجاری) آن بود که عقلانیت نوعی وجود استعداد عقلی را می رساند اما عقلانیت هنجاری، تحقق آن استعداد را می رساند و زندگی خدیجه (س) موید رسیدن او یا حرکتش از عقلانیت نوعی به عقلانیت هنجاری است.

ما انسان های امروزی، مشکلی در برخورداری عقل نداریم، مشکلمان این است که آن عقل در مرحله نوعی باقی می ماند اگر کسی عقلانیت نوعی خود را به عقلانیت هنجاری پیوند زند، بسیار موفق خواهد بود.

حضرت خدیجه مولود جامعه عرب جاهلیت است. اگر در کتب بگردید، جز ایشان زنی را نخواهید دید که اینگونه از او سخن گفته شده باشد. این بزرگوار باید به یک زن مسلمان و بلکه غیر مسلمان، خوب درس دهد و زنان باید از او خوب درس بگیرند، چرا که او در زمانی که بقیه زنان آویزان دیگران شده اند و استقلال ندارند، او درس مستقل بودن و مدیر بودن را داده است. او استقلال داشته است در زمانی که زنان عرب همه آویزان مرد بوده اند و در نقطه مقابل، مردان آویزان ایشان بوده اند. حضرت خدیجه در نقش پیامبر ظاهر می شود و در این حد عظمت دارد. لذا ایشان از عقلانیت هنجاری، کاملا برخوردار بوده است.

ششمین معنای عقلانیت، عقلانیت وظیفه شناختی است. ما دست کم دو وظیفه را باید از یکدیگر متمایز کنیم، یکی وظایف اخلاقی و دیگری وظایف معنوی. وظایف اخلاقی که مشخص است. ما در حوزه رفتارمان یک وظیفه داریم که وظیفه اخلاقی است، در حوزه باور هم یک وظیفه داریم که به آن اخلاق باور گفته می شود. من ادعا نمی کنم که حضرت خدیجه اخلاق باور را همه جا و همیشه مورد نظر قرار میداد، اما می توانم این را بگویم که خدیجه (س)، حداقل اخلاق باور را دارا بوده است. ایشان در کنار داشتن اخلاق عقلانی، به لجاظ باور، کاری انجام می دهد که باورش را مدلل کند. یعنی باورش را عقلانی می کند، چون آگاهی دارد و باوری را نمی پذیرد که عقلش رد کرده باشد.

آخرین معنای عقلانیت، عقلانیت ابزاری است و به آن عقلانیتی گفته می شود که ابزاری برای رسیدن ما به اهدافمان می شود. در عقلانیت ابزاری، میتوانیم دو رویه داشته باشیم، یکی رویه درست است که یعنی از ابزار عقلانی اخلاقی، برای رسیدن به هدف استفاده کنیم، و رویه نادرست این است که از ابزار عقلانی با تبعیت از هدف استفاده کنیم تا به هدف برسیم، یعنی همان که می گوییم هدف وسیله را توجیه می کند.

خدیجه محمد امین را در کاروان تجاری خود استخدام کرد

حضرت خدیجه عقلانیت ابزاری بسیار خوبی داشته است، یعنی برای رسیدن به هدف، عقلانیت خود را به کار می برد و ابزارهای موجود را می سنجد تا از ابزارهای عقلانی اخلاقی به بهترین شیوه استفاده کند و به هدفش برسد. در آن زمان در مکه، بخشی از مردم از راه تجارت امرار معاش می کرده اند و خدیجه (س) هم چون از ثروتمندان مکه بوده است، تجارت می کرده و چندین شتر در دست کارگزاران او بوده است که در اطراف کشورهایی مثل شام و مصر و حبشه رفت آمد کرده و با آن ها داد و ستد می کردند. او از تمام امکانات استفاده می کند که سود لازم و درست و فراوان به دست آورد. همین شخص وقتی به گوشش می رسد که جوانی به نام محمد امین هست که به صداقت و امانت داری معروف است، چون هوشمند است و ابزار را بر اساس اخلاق انتخاب می کند، او را استخدام می کند و پیامبر را در کاروان تجاری خود در گروه های مربوط به داد و ستد به کار می گیرد. پیامبر در زمان جوانی در سفرهای تجاری برای حضرت خدیجه، سود بسیار به دست می آورد. این نشان می دهد که عقلانیت ابزاری ایشان بسیار سرشار یوده است.

خلاصه سخن اینکه، با هفت معنایی که از عقلانیت گفته شد، حضرت خدیجه به این هفت معنا، انسان عقلانی است و از این جهت جا دارد که ما از این انسان درس بگیریم.

حضرت خدیجه خودش پیشنهاد ازدواج به پیامبر را داد

ثروتمندان بسیاری از حضرت خدیجه خواستگاری کردند، اما به آنها جواب رد دادند و چون انسان عقلانی اخلاقی است، ازدواج با پیامبر را پذیرفت و حتی خودش پیشنهاد ازدواج را داد و عقدشان صورت گرفت. اینجا باز خدیجه (س) عقلانیت خود را به نمایش گذاشته است و با کارهایی که کرد، نام و یادش باقی مانده است و الگوی عقلانیت شده است. جا دارد که زن امروز از این بانو به خوبی درس بگیرد تا بتواند زندگی خود را به خوبی اداره کند و نتیجه خوب و ملموسی از حیات خود به دست آورد و اگر توانست به دیگران نیز خدمت کند.

2323

کد خبر 1749315
هفت معنای عقلانیت در وجود حضرت خدیجه (س)/ خدیجه انتظار نبوت جدید را می کشید 2