دوشنبه 5 آذر 1403

وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت

وحید نفر، که این شب‌ها با نقش صولت در سریال «بچه مهندس 4» در قاب تلویزیون دیده می‌شود می‌پرسد اگر دانشگاه، تحصیلات آکادمیک و خاک صحنه خوردن نمی‌تواند زمینه درخشیدن یک بازیگر توانمند را فراهم کند پس اساسا چرا باید این رنج را بر خود هموار کرد و از دیدن آن‌ها که از راه‌های نامعتبر، معتبر شده‌اند، دلسرد نشد؟! او می‌گوید این جاست که درد می‌کشد.

نرگس کیانی: وحید نفر، نویسنده، کارگردان، بازیگر، گوینده و صداپیشه بارها و بارها روی صحنه تئاتر در قامت شخصیت‌های گوناگون درخشیده است؛ از «هملت و دن‌کیشوت» تاجبخش فنائیان تا «دیده‌بان» محمدرضا خاکی، از «چشم به راه میرغضب» حسین کیانی تا «شیرهای خان‌باباسلطنه» ی افشین هاشمی و از «شیروانی داغ» و «شمعدانی‌ها» ی ایوب آقاخانی تا «بوقلمون» و «کلنل» و «دو روی روایت نادری» خیرالله تقیانی‌پور.

نفر برای بینندگان تلویزیون هم چهره‌ای آشناست و تاکنون با آثاری چون «نجوا» ی ابراهیم شیبانی، «نجلا» ی خیرالله تقیانی‌پور، «بیگانه‌ای با من است» احمد امینی و آرش معیریان و این شب‌ها با «بچه مهندس 4» احمد کاوری مهمان خانه‌هایشان است.

بازیگر فیلم‌های سینمایی «این‌جا بدون من» بهرام توکلی و «قندون جهیزیه» ی علی ملاقلی‌پور را اهالی سینما هم می‌شناسند.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با وحید نفر که از «بچه مهندس 4» و نقش صولت آغاز شد و به علت افتادن گاه‌وبیگاه بازیگران علی‌رغم توانایی‌هایشان در چرخه تکرار یک نقش، آن‌چه «انتخاب‌کنندگان بازیگر» موظف به انجامش هستند و انجام نمی‌دهند، ضعف فیلمنامه‌های آثار تصویری و غنج‌زدن دل این بازیگر تئاتر برای صحنه رسید.

اگر موافقید با «بچه مهندس 4» و نقش صولت شروع کنیم. چه‌طور به این سریال پیوستید؟

اواخر سریال «نجلا» بود و ما در دفتر آقای سعید سعدی، تهیه‌کننده آن سریال و همچنین تهیه‌کننده «بچه مهندس» بودیم. آن زمان ما در حال تصویربرداری «نجلا» بودیم و «بچه مهندس 4» هم در مرحله پیش‌تولید و انتخاب بازیگر قرار داشت و دوستان دستیار کارگردان و برنامه‌ریز «نجلا» که با «بچه مهندس 4» مشترک بودند هم حضور داشتند.

وحید نفر در نمایی از سریال «بچه مهندس 4»

حدود دو ماه از پایان تصویربرداری «نجلا» گذشت و پیش‌تولید «بچه مهندس 4» در حال پیش رفتن بود که برای بازی در نقشی منفی به آقای احمد کاوری، کارگردان کار پیشنهاد شدم. آشنایی من و آقای کاوری به تئاتر برمی‌گشت و اگرچه پیش نیامده بود که در نمایشی هم‌بازی باشیم اما هم ایشان به من لطف داشتند و نمایش‌هایم را دیده بودند و هم من افتخار داشتم که کارهای ایشان را ببینم.

آن زمان هنوز نقش صولت کامل نشده بود و آقای کاوری چشم‌اندازی از نقش به من داد و وارد «بچه مهندس 4» شدم.

اشاره کردید که برای بازی در نقشی منفی به احمد کاوری پیشنهاد داده شدید. در «نجلا» که مهر 99 از شبکه سه پخش شد نقش امجد (قاچاقچی - برادر منصور) و در «بیگانه‌ای با من است» که آذر 99 از شبکه دو روی آنتن رفت نقش هاشم (آدمکش - شریک سعید) را بر عهده داشتید و این بار در «بچه مهندس 4» نقش صولت (عضو تیم جاسوسان - کارمند سایه) را بازی می‌کنید.

می‌توان این‌طور برداشت کرد که علی‌رغم سابقه طولانی‌تان در تئاتر و نقش‌های متعدد و متفاوتی که از شما روی صحنه دیده‌ایم، ظاهرا اهالی تلویزیون به تکرار نقشی که بازیگر یک بار در ایفایش موفق بوده است بسنده می‌کنند و بی‌خبر از دیگر توانایی‌های او در خلق کاراکتری تازه، بارها و بارها همان همیشگی را از او می‌خواهند؟

اول باید به این نکته اشاره کنم که «یک‌جور بازی کردن» با «یک نقش را بازی کردن»، متفاوت است. بازیگری را می‌بینیم که خودخواسته تنها یکی از جنبه‌های شخصیتش را به نمایش می‌گذارد و تیپی را نشان می‌دهد که همواره برای دیدن همان به سراغش می‌روند از سوی دیگر به واسطه شرایط حاکم بر فضای دنیای تصویر، من بازیگر را در هر کار تازه‌ای برای نشان دادن همان توانایی‌هایی می‌خواهند که یک بار دیده‌اند و تصوری در مورد توانایی‌هایی که ندیده‌اند، ندارند.

به واسطه شرایط حاکم بر فضای دنیای تصویر، من بازیگر را در هر کار تازه‌ای برای نشان دادن همان توانایی‌هایی می‌خواهند که یک بار دیده‌اند و تصوری در مورد توانایی‌هایی که ندیده‌اند، ندارند

به شخصه ضدقهرمان‌ها برایم بسیار جذابند. این ضدقهرمان می‌تواند منفی باشد یا جنبه‌هایی مثبت برای جذب تماشاگر به خود داشته باشد. نقش امجد در «نجلا» قاچاقچی ساکن جنوب کشور بود و از طبقه‌ای می‌آمد که شکل و شمایل او را می‌ساخت. خلافکار «بیگانه‌ای با من است» نیز دارای طبقه‌ای خاص خود بود، اندیشه‌هایش با اندیشه‌های امجد فرق می‌کرد و جور دیگری پا در عرصه خلاف و سرپیچی از قوانین اجتماع گذاشته بود و اکنون صولت «بچه مهندس 4» جاسوسی است که طبقه اجتماعی‌اش با امجد و هاشم فرق می‌کند.

هر کدام از این نقش‌ها، از نظر من آنتاگونیست‌هایی متفاوت با یکدیگرند و معتقدم به عنوان یک بازیگر، اگر برای بازی در هر نقش، فارغ از این که مثبت است یا منفی، پرونده‌ای در ذهن خود داشته باشم، می‌توانم با هدایت کارگردان به گونه‌ای ایفایش کنم که باورپذیر و درست از کار دربیاید.

وحید نفر در نمایی از سریال «بیگانه‌ای با من است»

اشاره کردید که «به واسطه شرایط حاکم بر فضای دنیای تصویر، من بازیگر را در هر کار تازه‌ای برای نشان دادن همان توانایی‌هایی می‌خواهند که یک بار دیده‌اند و تصوری در مورد توانایی‌هایی که ندیده‌اند، ندارند»، آن‌چه این شرایط را شکل داده است، چیست؟ و در واقع چه اتفاقی می‌افتد که اهالی دنیای تصویر از توانایی‌ها و قابلیت‌های اهالی تئاتر بی‌خبرند و خواسته و ناخواسته آن‌ها را در چرخه تکرار می‌اندازند بی آن که بدانند این هنرمندان توانایی ساخت چه شخصیت‌های پرقدرت دیگری را هم دارند؟

به نظر من، ما از این لحاظ دچار فقریم. توضیح می‌دهم که منظورم چیست. اگر به تیتراژ سریال‌های خارجی دقت کنید، بعد از نام بازیگران، عنوان «انتخاب بازیگر» را می‌بینید. شخصی که تحقیق و آثار متفاوت را رصد می‌کند تا به پاسخ این سوال برسد که چه کسی با چه توانایی‌هایی برای چه نقشی از کجا انتخاب شود؟ آن که انتخاب می‌شود ممکن است تا به حال جلوی دوربین نرفته باشد و تنها روی صحنه تئاتر درخشیده باشد اما حائز نزدیک‌ترین ویژگی‌ها به شخصیتی است که انتخاب‌کننده بازیگر می‌خواهد.

وحید نفر در نمایی از سریال «نجلا»

متاسفانه این وظیفه مهم در تلویزیون و سینما و شبکه نمایش خانگی ما در دست دوستانی است که خود را تنها به کسانی محدود می‌کنند که از قبل می‌شناسند، کسانی که امتحان‌شان را پس داده‌اند. در نتیجه عزیزی که مسئولیت انتخاب بازیگر را بر عهده دارد با خود می‌گوید این بازیگر و این بازیگر به نقشی که می‌خواهیم نزدیکند و این نزدیکی و دوری را تنها براساس آن‌چه پیش‌تر از هر کدام از آن‌ها صرفا در دنیای تصویر دیده است می‌سنجد. البته که به عنوان مثال در مورد نمایش «لانچر 5» اتفاق خجسته‌ای رخ داد، کارگردانان و دستیار کارگردان‌هایی به تماشایش نشستند و بازیگران جوان این اثر را که با بازی‌های درخشانشان در انتظار ورود به سینما بودند برای تعدادی از پروژه‌های تصویری انتخاب کردند.

این مطالب را هم بخوانید:

 زندگی کاری‌ام را مدیون محسن قاضی مرادی‌ام

هنرمند یک شب واجب‌الحج است، یک شب مستحق

تئاتر از این دست بازیگران توانا بسیار دارد و این جاست که درد می‌کشم که اگر دانشگاه، تحصیلات آکادمیک و خاک صحنه خوردن نمی‌تواند زمینه درخشیدن یک بازیگر توانمند را فراهم کند و راه‌های ساده‌تری هم هست، پس اساسا چرا باید این رنج را بر خود هموار کرد؟! و از دیدن آن‌ها که از راه‌های نامعتبر، معتبر شده‌اند، دلسرد نشد؟! آیا کسی که در حال تحصیل آکادمیک، آموزش دیدن و رشد کردن طبق اصول است با دیدن چنین کسانی، که البته استثنائاتی هم در میان‌شان پیدا می‌شود که چون دیگران نباشند، ناامید نمی‌شود و میوه رنجش آن هنگام که باید چیده شود، بیهوده بر شاخه نمی‌ماند تا از دست برود؟

متاسفانه وظیفه مهم «انتخاب بازیگر» در تلویزیون و سینما و شبکه نمایش خانگی ما در دست دوستانی است که خود را تنها به کسانی محدود می‌کنند که از قبل می‌شناسند و امتحان‌شان را پس داده‌اند

پس در مجموع این گونه است که اگر کارگردان یا دستیار کارگردانی به تماشای نمایشی بنشیند، بازیگرانی که روی صحنه می‌درخشند از این شانس برخوردار می‌شوند که به پروژه‌های تصویری معرفی شوند و آینده کاری‌شان در قالبی حرفه‌ای در دنیای تصویر شکل بگیرد وگرنه در همان فضای تئاتر باقی می‌مانند. البته که اگر فضای تئاتر بتواند اهالی‌اش را برای گذران زندگی تامین کند، بسیاری از بازیگرانش ترجیح می‌دهند در همان فضا زندگی و تنفس کنند. چرا که من نیز چون آنان معتقدم که بازیگری تئاتر معنا و تعریفی متفاوت با بازیگری تصویر دارد و بسیار جذاب‌تر است.

در کنار ضعف سیستم انتخاب بازیگر برای آثار تصویری، می‌توان نقطه ضعف دیگر را به خصوص در مورد سریال‌های تلویزیون، ضعف فیلمنامه و بی‌پایه و اساس بودن چهارچوب آن دانست؟

این حرف را طبق یک تحقیق میدانی شخصی می‌زنم. هنرمندان بزرگ معمولا بیش از سه شاهکار در کارنامه ندارند و دیگر آثارشان تحت شعاع آن سه شاهکار خلق می‌شود. هرگاه فیلمنامه ضعیفی می‌بینم از خود می‌پرسم آیا نویسنده آن، هنرمندی است که دو، سه فیلمنامه خوب نوشته و باقی آثارش تحت شعاع آن چند کار خوبش است؟ آیا آجری بر آجر قبلی اضافه کرده یا همان شیوه نگارش را که در آن تواناست تکرار کرده است؟

نکته دیگر محدودیت و موانعی است که بر سر راه ساخت آثار تصویری قرار دارد. این نکته را بارها و بارها از دیگر همکارانم هم شنیده‌اید و از آن مطلعید که برای رساندن به موقع یک پروژه به ضبط و پخش و همین‌طور برای کاهش هزینه‌ها، تمرین قبل از جلوی دوربین رفتن است که قربانی می‌شود. نکته‌ای بسیار مهم که باید هنگام پیش‌تولید، زمانی که بازیگران اصلی در حال انتخاب شدن و متن در حال دورخوانی و شخصیت‌ها در حال شکل‌گیری‌اند، به آن پرداخت.

وحید نفر (ایستاده پشت صندلی) در صحنه‌ای از نمایش «شیرهای خان‌باباسلطنه»

اما آن‌چه اکنون ظاهرا تبدیل به روال شده، برخلاف این است. به این معنا که 4 یا 5 قسمت از متن را می‌نویسند و باقی آن حین فیلمبرداری آماده می‌شود تا به ضبط برسد. چنین کاری شاید روند فیلمبرداری را سرعت بخشد اما بدون شک مخل روند بازی‌گیری، انسجام بازی‌ها و تبادل حس و حال روحی میان بازیگران است.

هرچند مقابل دوربین ده‌ها ترفند وجود دارد که می‌شود این اختلالات را به کمک‌شان پنهان کرد اما به شخصه هنگامی که به گذشته نگاه می‌کنم و به عنوان مثال سکانس‌هایی از بازی‌ام را در سریال «نجوا» به کارگردانی ابراهیم شیبانی می‌بینم، به یاد می‌آورم که چون پیش از فیلمبرداری بارها و بارها تمرین می‌کردیم هنگامی که جلوی دوربین می‌رفتم آزاد و رها بودم و همه‌چیز برایم لذت‌بخش بود. این تجربه برای من در سریال «نجلا» هم تکرار شد و علاوه بر آن، آشنا بودنمان با یکدیگر به واسطه کارهای قبلی و شناخت حسی‌مان از هم به عنوان پارتنرهایی محترم در به وجود آمدنش نقش داشت.

وحید نفر در نمایی از سریال «نجوا» 

این‌ها نکاتی است که به نظر من باید از سوی گروه‌های تولیدکننده کارهای تصویری مورد بازنگری قرار بگیرد و در روند فعلی آن تجدید نظر شود.

یکی از پارتنرهای‌تان در «بچه مهندس 4»، بهنام شرفی دیگر بازیگر درخشان عرصه تئاتر است. تا آن‌جا که به خاطر می‌آورم سال 93 در نمایش «دیده‌بان» به کارگردانی دکتر محمدرضا خاکی در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر همبازی بودید. تجربه مشترک دیگری هم داشته‌اید؟

اولین تجربه همکاری من و بهنام شرفی به بازی در نمایش «فکر می‌کنی تو این خونه چه خبره؟» برداشتی آزاد از نمایشنامه «ول پن» اثر بن جانسون به نویسندگی و کارگردانی رهام مخدومی برمی‌گردد که در پانزدهمین جشنواره نمایش‌های آیینی - سنتی روی صحنه رفت و من در آن جا برای اولین بار با این بازیگر شیرین و توانای تئاتر آشنا شدم و دیدم که در کارش بسیار جدی، بسیار بااستعداد و بسیار سخت‌کوش است.

از راست: وحید نفر و بهنام شرفی در صحنه‌ای از نمایش «دیده‌بان»

سال 93 در «دیده‌بان» دکتر خاکی هم‌بازی بودیم و سال 94 در نمایش «دو روی روایت نادری» به نویسندگی خیرالله تقیانی‌پور و کارگردانی جواد نوری در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفتیم و دیگر قسمت نشد تا سریال «بچه مهندس 4».

سال 1396 با بازی در نمایش‌های «چل‌گیس» به کارگردانی حسین جمالی در تالار چهارسو، «کلنل» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و «هملت و دن‌کیشوت» به کارگردانی تاجبخش فناییان هر دو در تالار اصلی و «مرگ آسیدکاظم» به کارگردانی محمد محقق در تالار سایه به عنوان پرکارترین بازیگر نمایش‌های روی صحنه رفته در مجموعه تئاتر شهر معرفی شدید. این روزها که تعطیلی سالن‌های تئاتر هفته به هفته تمدید می‌شود و از هفته بعدتان بی‌خبرید، احساس‌تان چیست؟

به عنوان یک بازیگر، دلم برای روی صحنه رفتن غنج می‌زند و گلو و سینه‌ام انگار از این دوری متورم شده است. نه تنها حس و حال من که حس و حال همه اهالی تئاتر که تشنه صحنه‌اند، شبیه به ماهی از آب گرفته شده است اما از آن جایی که هر کدام‌مان تلاش می‌کنیم به هر طریقی شده است خود را به آب برسانیم کارهایی هم کرده‌ام.

اوایل اعلام رسمی ورود ویروس کرونا به ایران در زمستان 98 بود که من از آذر تا بهمن بازیگر نمایش «بوقلمون» به نویسندگی و کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور در تماشاخانه ایرانشهر بودم، دی و اسفند نمایش «آرزوهای یک موش کور» را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کارگردانی کردم و کمی قبل از آن هم نمایش «کاتالپسی» را در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه بردم.

تمرین قبل از جلوی دوربین رفتن، قربانی به موقع یک پروژه به ضبط و پخش و همین‌طور کاهش هزینه‌ها، شده است. نکته‌ای بسیار مهم که باید هنگام پیش‌تولید، زمانی که متن در حال دورخوانی و شخصیت‌ها در حال شکل‌گیری‌اند، به آن پرداخت

در سال 99 در مقام کارگردان فیلم نمایش‌هایی را که روی صحنه برده بودم برای جشنواره‌های مختلف فرستادم و میسر شد که علی‌رغم شرایط عجیب و غریب حاکم بر فضا به واسطه کرونا، با «کاتالپسی» در سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر روی صحنه برویم و خوشحالی دوستانم از این دوباره گرد هم جمع شدن‌مان برای اجرای تئاتر بسیار خوشایند بود.

اما واقعیتش این است که به عنوان بازیگر جرات نکردم بازی در کاری را بپذیرم چرا که همان‌طور که اشاره کردید تعطیلاتی که هفته به هفته تمدید می‌شود و شما را از هفته بعدتان بی‌خبر می‌گذارد اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. اتفاقی که از نظر من می‌توانست بسیار پیش از این رخ دهد انتقال تئاتر از گروه شغلی 3 به گروه 2 بود که اجرای نمایش را در شهرهای نارنجی بلامانع می‌کرد و اگر نه این قدر دیر و در فروردین 1400 که از همان ابتدا رخ می‌داد، شاهد این حجم از تعطیلی پی در پی نبودیم.

وحید نفر (رو به صحنه) در «چشم به راه میرغضب»

در حال حاضر از دو سو به این ماجرا نگاه می‌کنم. یکی از این سو که آیا پس از کرونا، با این فاجعه روبه‌رو خواهیم شد که تماشاگر دیگر به سالن‌های تئاتر نیاید؟ آیا آن پتانسیلی که وجود داشت، آن نیروی جوان و آن تجربه پیشکسوتان همچنان گرد هم می‌آیند تا تئاتر و فرهنگ و هنر جانی بگیرد؟ آیا سالن‌های خصوصی که به دشواری و با مرارت روی پای خود ایستاده بودند، می‌توانند دوباره کارشان را از سر بگیرند؟ سوی دیگری که از آن به ماجرا نگاه و بسیار به آن فکر می‌کنم اتفاقی است که بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد، هنر اروپا شکوفا شد و دوره طولانی تعطیلی فرهنگ و هنر با جنبشی به پایان رسید که از سراسر اروپا به سراسر جهان تسری پیدا کرد. کورسوی امید من این است که بعد از جمع شدن کرونا، شاهد چنین اتفاقی در کشورمان باشیم.

58259

کد خبر 1511428
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 2
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 3
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 4
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 5
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 6
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 7
وحید نفر از دردی که می‌کشد گفت 8