وقتی «تهران تبآلود» بود
حمیدرضا حسینی - پژوهشگر تهران قدیم - با انتشار کتاب «تهران تبآلود» مکانهای فراموششده جنبش مشروطه در تهران را معرفی کرده تا منابع تاریخ مشروطه به عنوان مکان - رویدادهای آن زمان در تاریخ ثبت شوند.
به گزارش ایسنا، کتاب «تهران تبآلود» نوشته حمیدرضا حسینی که همزمان با چهاردهم مهرماه، روز تهران منتشر شده، روایتی است از مکانهای فراموششده جنبش مشروطه در تهران. این کتاب بر آن نیست تا روایتی تازه و یافتههایی نو از مشروطیت ایران را معرفی کند، بلکه قصد دارد تا با آنچه در اصلیترین منابع تاریخ مشروطه آمده، از دریچهای متفاوت یعنی «مکان - رویدادها» به این جنبش نگاه کند.
اگرچه مکانهای تاریخی غالبا با ارزش معماری و هنریشان سنجیده میشوند، اما بسیاری از مکانها، حتی اگر از نظر معماری بیارزش باشند، به صرف داشتن «روایت» اهمیت دارند. چنین مکانهایی به این دلیل که رخدادهای مهمی در آنها نقش بسته یا منسوب به چهرههای نامدار تاریخی هستند، صاحب روایت و یادآور فرازهایی از تاریخ گذشته هستند.
به باور نویسنده «محدود کردن ارزش مکانهای تاریخی به جنبههای ظاهری و کالبدی آنها، باعث شده تا بخش مهمی از مکان - رویدادها تخریب یا با دگرگونیهای وسیع روبهرو شوند و بر اثر آن، بخشی از اسناد و شواهد تاریخی و عناصر هویتبخش شهری برای همیشه از میان برود.» در این میان، «تاریخپژوهان نیز با غفلت از ارزش و اهمیت مکان - رویدادها، ناخودآگاه راه را برای نابودی آنها بازگذاشتهاند؛ زیرا داستان مکانها در ظاهر آنها هویدا نیست، بلکه باید با پژوهشهای دامنهدار، از لابهلای طیف وسیعی از اسناد و مدارک تاریخی استخراج و تدوین شود.»
در این کتاب حسینی تلاش کرده تا به معرفی مکانهایی در شهر تهران بپردازد که در فاصله آبانماه 1284 تا مهرماه 1285 شمسی، یعنی از آغاز جنبش تا استقرار مجلس شورای ملی در عمارت بهارستان، شاهد نقش بستن مهمترین رویدادهای جنبش مشروطه بودهاند.
او در فصل نخست کتاب با عنوان «تهران و تهرانیان در هنگامه مشروطیت» وضعیت عمومی شهر تهران در ارتباط با جنبش را شرح میدهد و مسائلی از قبیل ساختار محلهای، مراکز ارتباطی، کانونهای سیاسی و اجتماعی، گروههای مرجع و میزان مشارکت تهرانیان در جنبش را بررسی میکند تا ارتباطی منطقی را میان محلهها و مکانها با رویدادهای سیاسی برقرار سازد.
سپس در 15 فصل بعدی کتاب به معرفی 38 مکان - رویداد مهم جنبش مشروطه در فاصله زمانی مورد نظر میپردازد که اکثر آنها تا امروز باقی ماندهاند.
نویسنده روایت داستانگونه کتاب را به شکلی سامان داده که خوانندگان (به ویژه آنهایی که آشنایی چندانی با جنبش مشروطیت ندارند)، علاوه بر آگاهی از سرگذشت مکان - رویدادها، داستان جنبش مشروطه را نیز مرور کنند.
کتاب تهران تبآلود توسط انتشارات روزنه در 216 صفحه به صورت مصور (شامل عکسهای مکان - رویدادهای مشروطه در گذشته و حال) منتشر شده است.
مجلس ملی در کاخ شاهی
فصل پانزدهم کتاب تهران تبآلود با عنوان «مجلس ملی در کاخ شاهی» به مراسم گشایش نخستین مجلس شورای ملی ایران در کاخ گلستان به تاریخ 14 مهرماه 1285 شمسی (روز تهران) اختصاص دارد. در بخشی از این فصل آمده است: «سرانجام نمایندگان مجلس شورای ملی انتخاب شدند و گاه گشایش مجلس فرارسید. روز جمعه، 12 مهرماه سال 1285ش /16 شعبان 1324ق، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، صدراعظم، دعوتنامهای را برای علما، شاهزادگان، امیران، وزیران، اعیان و اشراف و سفیران دولتهای خارجی فرستاد که در آن گفته شده بود "روز یکشنبه، هیجدهم شعبان [14 مهرماه] سه ساعت بغروب مانده در عمارت گلستان افتتاح مجلس شورای ملی خواهد شد."
مراسم در موعد مقرر با حضور شاه برگزار شد و برگزاری آن نیز کمابیش به شیوه مألوف مراسم سلام عام بود. این مراسم در اعیاد ملی و مذهبی، یعنی عید نوروز، عید میلاد پیامبر اسلام، عید مبعث، عید غدیر، عید فطر، عید قربان، عید میلاد حضرت حجت و نیز روز میلاد شاه برگزار میشد که البته مفصلترینشان در عید نوروز بود.... با این حال، برگزاری سلام عام برای افتتاح مجلس شورای ملی، نه تنها به خودی خود رویدادی بیسابقه بود، بلکه با ترتیباتی بیسابقه نیز همراه شد. مهمتر از همه اینکه علاوه بر علما و وزیران و امیران و سفیران و اعیان و اشراف، «مبعوثان ملت» نیز در مراسم حضور داشتند. بین این مبعوثان، افرادی چون شاهزاده اسدالله میرزا، امجدالسلطان، صنیعالدوله یا صدیق حضرت بودند که شاید در حالت معمول نیز به چنین مراسمی راه مییافتند، اما حضور افرادی در رده آقا سید مصطفی سمسار و آقا مشهدی باقر بقال و حاجی علیاکبر پلوپز که از قضا اکثریت مجلس را شامل میشدند، امر خارقالعادهای بود که تنها با خیزش ملت رقم خورد و بسا که اعیان و درباریان را خوش نمیآمد.
این را میتوان از خبر روزنامه دولتی ایران فهمید که از حضور مدعوین یا عنوانهای پرطمطرقی مانند «شاهزادگان کرام و وزرا و امرای فخام و علمای اعلام و سفرای کبار» نام میبرد، اما از نمایندگان مجلس با لحن خشک و خالی «مبعوثین ملت» یاد میکند. البته در شرایطی که ناظمالاسلام مشروطهخواه نیز این گروه از نمایندگان را «مردمان جاهل و بیتربیت» میخواند، لحن روزنامه ایران نمیتواند مورد گلایه قرار گیرد. به هر روی، حتی آن دسته از علمایی که در مراسم حضور داشتند، از جنم روحانیان درباری نظیر خاندان امامجمعه نبودند. گزارش شده است که دستکم «هفده نفر مجتهد مسلم لازمالاتباع زهاد عباد» در مجلس حضور داشتند. جالب اینکه وقتی صدای موزیک بلند شد، ایشان نه مجلس را ترک گفتند و نه اعتراضی کردند؛ چرا که آن موزیک، تعظیم شعائرالله را باعث بود...
عکسی از مراسم یادشده در اختیار داریم که نشان میدهد مظفرالدینشاه مقابل پنجره تالاری رو به باغ گلستان نشسته و جماعتی نیز روبهروی او در فضای باز ایستادهاند. شخصی که ممکن است نظامالملک باشد، کنار پنجره رو به شاه ایستاده و از روی کاغذ چیزی را میخواند. کنار شاه، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، صدراعظم ایستاده است و در درگاه پنجره، رو به شاه و پشت به باغ نیز دو نفر از آقایان علماء نشستهاند که قطعا یکی از آنان سید محمد طباطبایی است. این پنجره شباهت زیادی به پنجرههای تالار برلیان دارد و این گمان را قوت میبخشد که شاه، علما، رجال طراز اول و خطیبالممالک داخل تالار برلیان و سایر مدعوین در فضای باز روبروی این تالار ایستاده بودند؛ زیرا تالار برلیان، تالار نسبتا کوچکی بود که گنجایش همه حاضران را نداشت. دولتآبادی نیز تصریح دارد که صندلی شاه را وسط «اتاق برلیان» رو به باغ گذاشته بودند. همچنین، سید محمد طباطبایی که روبروی شاه نشسته بود، در یادداشتهای خود تصریح دارد که مراسم سلام در اتاق برلیان برگزار شد.
ترتیب مراسم بدینشکل بود که ابتدا خطیبالممالک خطبه معمول مراسم سلام را قرائت کرد. سپس شاه با صدایی ضعیف و لرزان گفت که ده سال است، آرزوی چنین روزی را داشته و در حالی که دستانش دچار رعشه شدید بود، پاکت حاوی نطق خود را از صدراعظم گرفت و بدست نظامالملک داد تا بخواند. شاه در خطابه خود، روز افتتاح مجلس شورای ملی را «میمون و مبارک» خوانده و مجلس را جایی دانسته بود که «رشتههای امور دولتی و مملکتی را بهم مربوط و متصل میدارد و علایق مابین دولت و ملت را متین و محکم میسازد» سپس گفته بود: «بر انتخاب شدگان است که تکالیف خود را چنانکه منظور نظر دولت و ملت است، انجام بدهند» و خطابه خود را با این جمله به پایان برده بود که «دست خدا همراه شما؛ بروید مسئولیتی را که برعهده گرفتهاید با صداقت و درستی انجام بدهید و بفضل قادر متعال و توجه ما مستظهر و امیدوار باشید.» پس از خطابه شاه، دسته موزیک نظام شروع به نواختن کرد و مراسم پایان پذیرفت.»
انتهای پیام