وقتی حواشی بر متن غالب میشوند
یک دوره دیگر از جشنواره پرطرفدار (خصوصا برای ایرانیان) فیلم کن تمام شد. مثل همیشه حضور سینماگران ایرانی در این جشنواره در بخشهای مختلف آن پررنگ بود. قصد ارائه آمار و گزارش از حضور سینماگران ایرانی را که به اندازه کافی در اخبار این ایام ذکر شد، ندارم. آنچه هدف این متن است نگاهی به حواشی این جشنواره است که پررنگتر از حضور سینماگران ایرانی در آن است. از پیش از شروع جشنواره رقابت سه سینماگر زن توجهات را به خود جلب کرد: زهرا امیرابراهیمی، گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی. دستاندرکاران فضای مجازی سریع کلیپهایی از این حضور ساختند و بر این نکته تاکید کردند که هر سه از این حضور همزمان خوشحالند و دوستاند و رقابتی اگر هست، ظاهری است. روز 2 خرداد (22 می) فیلم «عنکبوت مقدس» ساخته علی عباسی اکران شد. عکسهای فرش قرمز و لباس زهرا امیرابراهیمی توجهات را به خود جلب کرد و این جمله درآمد: «دارها تو را قالی کردند». یک سینماگر ایرانی هم ادعا کرد که علی عباسی سوژه فیلم او را دزدیده و چون دلار خرج کرده، توانسته فیلمش را بسازد و او مجبور به عقبنشینی شده است. جلسه مطبوعاتی این فیلم نیز واکنشهایی مبنی بر سیاسی بودن فیلم و محتوای ضدایرانی آن به دنبال داشت. روز 4 خرداد (24 می) اکران فیلم سعید روستایی، «برادران لیلا» بود. باز فرش قرمز فیلم واکنش به دنبال داشت؛ همه لباس ترانه علیدوستی را به سخره گرفتند. اما جلسه مطبوعاتی این فیلم اوج این حواشی بود. برشهایی از این جلسه که در شبکههای مجازی وایرال شد، نشان داد جلسه مطبوعاتی فیلم، بیشتر جلسه نقد و بررسی وضعیت ایران از منظر کسانی بوده است که در حال دست و پا زدن برای به دست آوردن جایگاهی، شاید جایزهای هستند. ترانه علیدوستی بیش از دیگران اظهارات نادرستی به زبان آورد: «در ایران از صبح در حال مبارزه هستیم، درباره لباسی که می پوشیم، موسیقی که در ماشین گوش می دهیم و...». وی به اظهارات در این جلسه اکتفا نکرد و در گفتگوهای دیگری نیز از وضعیت ایران شکایت کرد. خیلی هم محکم حرف میزد و هیچ تردیدی در بیانش نبود. پیمان معادی نیز اظهارات مشابهی داشت. سعید روستایی ادعا کرد که سازمان سینمایی تذکراتی مبنی بر سانسور فیلمش به او داده است و او ترجیح میدهد به جای اینکه فیلمش را سانسور کند، فیلم توقیف شود؛ بازارگرمی در راستای ایجاد اشتیاق برای دیدن فیلمش، ترفندی که دیگر خیلی نخنما شده است. انگار همگی از قبل و بر اساس برنامه از پیش تعیین شده در این جلسه حضور داشتند. هیچ یک جلسه را به سمت حرفه ای و درباره فیلم هدایت نکرد و کاملا فراموش کرده بودند که جلسه مطبوعاتی فیلم، یعنی حرف زدن درباره فیلم. بهانه نوشتن این مطلب بررسی صحت و سقم اظهارات آنها درباره وضعیت ایران نیست فقط ذکر این نکته است که اگر به نظر میرسد در شرایط کنونی باید درباره وضعیت ایران حرف زد، این حرف حتما سمت و سوی دیگری در یک جشنواره بینالمللی میداشت و حتما باید به موضوعات کلانتر اشاره میشد. به عبارتی میخواهم بگویم مشکلات اداره داخلی یک کشور (مشکلاتی که در همه کشورهای جهان وجود دارد)، به هیچ وجه توسط خبرنگارانی که فقط دارند وظیفه خود برای تهیه خبر و گزارش را انجام میدهند، حل نخواهد شد. آنها که درجشنوارهها حضور دارند اصولا دلشان به حال هیچ مردمی در هیچ جای جهان نمیتپد و صدای شما در جهان نخواهند شد و اگر شوند حتما در جهت اهداف خود از آن بهره خواهند برد. و اگر باور دارید که این خبرنگاران صدای شما خواهند شد، آیا بهتر نیست مشکلاتی عنوان شود که باید توجهات در عرصه جهانی به آن جلب شود؟ مثلا در این چند روز بسیاری از افراد در صفحات شخصی خود از اینکه چرا سینماگران ایرانی از تحریمها علیه ایران حرف نزدند، منتشر کردند. واقعا چرا سینماگران ایرانی از این حضور بینالمللی در جهت رفع مشکلاتی که ریشه آن در خارج از کشور است حرفی به زبان نیاوردند؟ میخواهم بپرسم آیا سینماگران ایرانی حاضر در دورههای مختلف جشنواره کن هیچ وقت پایشان را فراتر از محدوده جغرافیایی جشنواره کن بیرون گذاشتند و از حال و روز فرانسویها با خبر شدند تا بدانند همه کشورها دچار تبعیضاند؟ آیا هرگز پای درد دل سیاهپوستان فرانسوی نشستند که بدانند چقدر نژادپرستی در این کشور غوغا میکند؟ آیا هرگز سوار متروی پاریس شدند و فقرایی را که شبانه روز در ایستگاههای متروی پاریس، عروس شهرهای جهان زندگی میکنند، دیده اند تا بفهمند حال و روز کشوری مثل فرانسه هم اصلا خوب نیست و بدانند و باور کنند فرانسه هم فقیر خیابانخواب دارد؟ آیا فرانسویانی را که نگاه ناامیدشان را به دوردست دوختهاند، دیده اند و دلیل آن نگاه ناامید را پرسیده اند تا بدانند فقط ما ایرانیها نیستیم که چشم به آینده مبهم دوختهایم؟ آیا هرگز از جایگاه و اعتبار هنرمندان در این کشور سراغ گرفتهاند تا نگاهی به جایگاه خود نزد مردمانشان بیندازند؟ آیا از شیوه کمکها و حمایتهای هنرمندان فرانسوی از فقرا و بیماران خبر دارند؟ آیا میدانند سالهای سال است یک روز در سال در فرانسه جشن بزرگ چند ساعتهای (لز انفواغه) برگزار میشود که همه هنرمندان در آن نقش ایفا میکنند و تمام سود این برنامه حتی فروش دی وی دی آن برای فقرا خرج میشود تا بدانند این دولت فرانسه نیست که به فقرا کمک میکند؟ آیا میدانند که شماره پیامکی که برای کمکهای مردمی اعلام میشود غیرقابل شمارش و میزان کمکهای مردمی که به اعتبار هنرمندان به شماره حساب اعلام شده واریز میشود غیرقابل شمارش است؟ آیا کسی شنیده است که این کمکها سر از جای دیگری، مثلا حساب شخصی هنرمندان درآورد؟ شاید کمکها به دست نیازمندان نرسد اما هنرمندان همیشه به گونهای رفتار کردهاند که به جایگاه و اعتبار آنها صدمه وارد نشده است. آیا شنیدهاید که در فرانسه یک روز خاص برای جمعآوری کمکهای مردمی برای پژوهش بیماریهای خاص وجود دارد که همچنان هنرمندان، اعتبار آن هستند؟ آیا از جایگاه هنرمندان نزد مردم خبر دارند و میدانند هیچ وقت به اعتمادشان نزد مردم لطمه نخورده است؟
از اینکه در ایران چه اتفاقاتی رخ میدهد و هنرمندان چقدر اعتبار دارند و مردم چه میکنند نمیگویم، همه میدانیم. اینکه چندین و چند بار حضور هنرمندان در مشکلات حاد مردم از جمله سیل و زلزله چطور لوث شد و میزان بیاعتمادی را بالا برد و نتیجهای جز عکسهای سلفی نداشت، نمیگویم. اینها را گفتم فقط برای اینکه به سینماگران علاقمند به حضور در جشنوارهها و خصوصا کسانی که فکر میکنند گله و شکایت آنها از سرزمین مادری خود راه حل و چارهای در عرصههای جهانی دارد بگویم اگر میخواهید درد دل کنید جایی این کار را بکنید که خودشان درگیر مشکلات مشابه نباشند و حداقل راه حلی برای مشکلات درونی و داخلی خود پیدا کرده باشند. جایی این حرفها را بزنید که خودشان دستهای پنهان و آشکاردر به وجود آمدن مشکلات مختلف کشور نداشته باشند. اگر خواستید از مشکلات بگویید مشکلات کلان را که اتفاقا مسببانش در همان کشورها هستند، برشمارید. اینها را نمیگویید چون میدانید حضور شما و احتمالا موفقیتتان در این جشنوارهها را متزلزل خواهد کرد. آن حرفها را زدید چون بیش از هر کس باور دارید که این جشنوارهها سیاستزدهاند و هر چقدر میزان دوری و برائت از جمهوری اسلامی داشته باشد، شما در آن موفقترید. این حرفها را نزدید چون میدانید هدف شما چقدر نازل است. فرانسویها یک ضربالمثل دارند که میگوید: «رخت چرکهاتون را در حیاط خلوت بشورید». میدانید یعنی چه؟ یعنی از مشکلاتتان جلوی غریبهها حرف نزنید. اگر بارها و بارها پا در جایی گذاشته و میگذارید که کعبه آمال و آرزویتان است، اگر حضورتان را وابسته به نوعی واکنشهای غیرملی میدانید حداقل مثل آن زن اکراینی برهنه باشید که پیام پایان جنگ را با خود به فرش قرمز جشنواره کن برد. برهنگی آن زن، شریفتر از برهنگی افکار و رفتار شما بود.