شنبه 10 آذر 1403

وقتی شهید شیرودی معرف یک شهید مدافع حرم می‌شود

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
وقتی شهید شیرودی معرف یک شهید مدافع حرم می‌شود

با افزایش تحرکات داعش اسماعیل دوست داشت به سوریه اعزام شود اما مسئولان سپاه با اعزامش مخالفت می‌کنن. او بارها ثبت نام کرد و توانست با خواهش و تمنا به سوریه برود.

زهرا خانزاده خواهر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده در گفت‌وگو با ایسنا درباره برادر شهیدش روایت می‌کند: اسماعیل در روستای زنگی «کلا دابو» شهرستان محمودآباد متولد شد و در سن 31 سالگی در 29 آذرماه 1394 همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری در منطقه حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و او یک فرزند 5 ساله به نام «نرگس» به یادگار مانده است.

وی افزود: برادرم نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمودآباد است. اسماعیل برای اینکه پاسدار شود به سپاه مراجعه کرده بود اما مسئول گزینش با درخوساتش موافقت نمی‌کند تا اینکه یک شب خلبان شهید شیرودی به خواب برادرم می‌آید. فردای آن روز مجدد به سپاه مراجعه می‌کند و مسئول گزینش هم خوابش را برای اسماعیل روایت می‌کند. در حقیقت شهید شیرودی در یک شب به خواب برادرم و مسئول گزینش سپاه آمده بود. اسماعیل ابتدا از پاسداران تیپ امامت چالوس بود و پس از آن از رزمندگان لشگر 25 کربلا مازندران می‌شود.

این خواهر شهید گفت: با افزایش تحرکات داعش، اسماعیل دوست داشت به سوریه اعزام شود اما مسئولان سپاه با اعزامش مخالفت می‌کنند. او بارها ثبت نام کرد و توانست با خواهش و تمنا به سوریه برود. پیش از رفتن او مادر و پدرم را برای اربعین سال 1394 راهی کربلا می‌کند اما روز اعزام نتوانست به بدرقه آنها بیاید به این دلیل که باید آزمایش DNA انجام می‌داد.

زهرا خانزاده با اشاره به آخرین وداع شهید اسماعیل خانزاده یادآور شد: هنگام وداع، نرگس پای برادرم را می‌گیرد تا نرود اما برای اینکه مهر پدری مانع اعزامش نشود او از نرگس خداحافظی نمی‌کند برای همین دخترش چند روز با او تلفنی صحبت نمی‌کرد همین ماجرا برادرم را بسیار ناراحت کرده بود. در نهایت نرگس با اسماعیل هم‌صحبت شده و باعث آرامش قلبی برارم می‌شود.

وی در پایان گفت: اسماعیل چند روز پیش از شهادت درب حیاط خانه خود را بزرگتر کرد. وقتی از او پرسید که چرا این کار را می‌کنی در حالی که خودرو خودت راحت از آن عبور می‌کند؟! گفت که آمبولانسی که پیکر من را می‌آورد از این در عبور نمی‌کند. اسماعیل به شهادت رسید و هیمن ماجرا اتفاق افتاد. اگر درب بزرگتر نمی‌شد آمبولانس نمی‌توانست پیکر او را به خانه بیاورد.

انتهای پیام