وقتی غیرت را با نشان دادن روابط انسانی تقلیل می دهیم
سینمایی «بنفشه آفریقایی» در حال عادی سازی روابطی در نهاد خانواده است که نه تنها در قالب دین و مذهب جایگاهی ندارد، بلکه در عرف جامعه نیز ناپسند جلوه می کند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سینمای هر کشوری به یک خصیصه و ویژگی در جهان معروف است.
به عنوان مثال سینمای هالیوود بیشتر سعی بر به نمایش گذاشتن قدرت نظامی آمریکا دارد، بالیوود از عشق می گوید و فیلم هایش را در قالبی غیرقابل باور ارائه می دهد که در زبان عام حتی به سینمای چاخان معروف است و اصلاح چاخان هندی تقریبا به گوش همه ما آشنا است؛ سینمای فرانسه هم که به دنبال نشان دادن تمدن و ایدوئولوژی است و بهتر است بگوییم فضای روشن فکری کشورشان را به تصویر می کشند اما سینمای ایران کجای قصه جا دارد و آن را به چه خصلتی می شناسند؟ ایران سینمایی انسانی دارد، یعنی هیچ کجای دنیا به اندازه ی ایران به روابط انسانی در آثار سینمایشان نمی پردازد و این یک امتیاز بزرگ است که سینمای ما را برای مردم دیگر کشورها جذاب کرده است. اما نکته ای که وجود دارد این است که همین سینمای انسانی هم دیگر به آن رنگ و بوی گذشته نمانده است و متاسفانه برخی از فیلمسازان آن را به بیراهه و افول اخلاقی برده اند و به سمت و سوی انحطاط اخلاقی و انسانی سوق داده اند. فیلم سینمایی بنفشه آفریقایی یک نمونه بارز و قابل بحث در این خصوص است که به وضوح این انحطاط اخلاقی را می توان در آن مشاهده کرد. گرچه این فیلم در سال 97 ساخته شده و چند ماهی از اکران آنلاین آن می گذرد اما جا دارد که به آن بپردازیم و اندکی آن را به نقد بکشیم. فیلم در مورد زن میانسال حدودا 60 ساله ای است که 20 سال قبل از همسر اولش جدا شده و اکنون همسر دیگری دارد که گویا دوست همسر سابق آن زن بوده است. رضا بابک که نقش همسر سابق فاطمه معتمدآریا را در این فیلم بازی می کند توسط فرزندانش به خانه سالمندان سپرده شده است و حال خوشی ندارد، معتمدآریا که از این موضوع خبردار می شود به سراغ او می رود و از خانه سالمندان بیرونش می آورد و به خانه خود می برد تا از او مراقبت کند، این در حالی است که سعید آقاخانی همسر فعلی معتمدآریا طبیعتا با این تصمیم خیلی موافق نیست. بعد از آمدن به خانه، عشق و علاقه را در تمام حالات و رفتارهای بابک می بینیم و آقاخانی (رضا) نیز این را به خوبی حس می کند، ابتدا شاهد برخوردهای سرد آقاخانی با این ماجراییم ولی کم کم با این قضیه کنار می آید، اما صحنه جالب این فیلم آنجاست که بابک (فریدون) همسر سابق معتمدآریا (شکوه) در حضور آقاخانی همسر فعلی این زن با هم خاطره بازی می کنند و به گذشته می روند و خاطرات خوششان را مرور می کنند. حضور 2 مرد در زندگی یک زن و همزمان زیر یک سقف و در کنار هم بودنشان چیزی نیست که ما در دنیای پیرامونمان دیده و یا حتی شنیده باشیم؛ این به آن معناست که این اتفاق در فرهنگ و منش ما ایرانی ها هیچ جایی ندارد و اتفاقی است که کاملا در تضاد با خانواده و ارزش های اخلاقی و انسانی است. نکته مهم تر عادی نشان دادن چنین ماجرایی توسط هنر و فیلم سازی است که آورده خطرناکی برای جامعه به همراه دارد. عشق و غیرت دو نکته ای است که برای هر جامعه ای چه دینی و چه غیر دینی، تفهیم شده است و تقلیل آن به روابط عادی انسانی قابل فهم نیست. نکته قابل توجه این است که اگر این فیلم در مورد 1 مرد و 2 زن بود فمنیست های خودی، آه و واویلا سر می دادند و در مورد چنین مسئله و چنین فیلمی خطابه های متعددی می نوشتند. اتفاق دیگری که شاید جالب باشد به چشم خوردن نام سیدمحمود رضوی، تهیه کننده انقلابی ماست که با عنوان سرمایهگذار در این فیلم حضور دارد و این سوال را در ذهن ما ایجاد می کند که چنین فردی که آثار ارزشی و انقلابی کمی در کارنامه فعالیت های هنری خود ندارد، چگونه با ساخت چنین فیلمی نه تنها موافق بوده بلکه هزینه تولید آن را نیز تقبل کرده است. بنفشه آفریقایی تنها یک فیلم نیست که بعد از دیدن آن به راحتی از آن بگذریم، این فیلم و امثال آن ابزاری برای از بین بردن و متلاشی کردن بنیان خانواده و اصول و ارزش های اخلاقی جامعه ایرانی_اسلامی ما است و اگر اندکی برای این اصل اهمیت قائل باشیم باید به دنبال این باشیم که مدیران و مسئولان فرهنگی را به پاسخگویی در اینباره وادار کنیم و بفهمیم که آیا خواب هستند یا خودشان را به خواب زده اند، که اگر خواب هستند وای به حال فرهنگ این مملکت و اگر خودشان را به خواب زده اند وای به حال ما که از اینان غافل شده ایم. انتهای پیام /