پایان رشد چین؛ آغاز یک سقوط خطرناک!
اقتصادنیوز: اجماع رایج، در واشنگتن و خارج از آن، این است که چین در حال پیشی گرفتن از ایالات متحده است. شواهد زیادی پشتوانه این دیدگاه است. پکن یک قدرت تجدیدنظرطلب مقتدر است که عزم بازسازی نظام بینالمللی را دارد، اما اگر به نظر می رسد پکن عجله دارد، به این دلیل است که ظهور آن تقریبا به پایان رسیده و زمان چین برای ایجاد نظم جهانی چینمحور رو به پایان است. با این حال این ادراک نباید منجر...
به گزارش اقتصادنیوز؛ مایکل بکلی استادیار علوم سیاسی در دانشگاه تافتس و جین کرکپاتریک و هال برندز - استاد امور بینالملل در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز در مقالهای برای فارن افرز با عنوان «پایان ظهور چین؛ فرصت پکن برای بازسازی جهان رو به پایان است» استدلال کردهاند که با گذشت 2دهه از ابتدای قرن بیستویکم، چین به نقطه اوج خود رسیده و احتمالا از این پس افول این کشور آغاز میشود. افولی که به باور نویسندگان به مراتب خطرناکتر از صعود آن بوده است.
اقتصادنیوز این مقاله مفصل را در 3 بخش منتشر میکند. در ادامه بخش نخست مقاله را بخوانید.
*س_افول چین از نقطه اوج_س*اجماع رایج، در واشنگتن و خارج از کشور، این است که چین در حال عبور از ایالات متحده است. رئیس جمهور جو بایدن گفت: "اگر ما حرکت نکنیم، آنها ناهار ما را می خورند." به گفته دیپلمات آسیایی کشورها در همه جا آماده می شوند که چین "شماره یک" باشد.
شواهد زیادی این نظر را تأیید می کند. تولید ناخالص داخلی چین از سال 1978 تا کنون 40 برابر شده است. چین دارای بزرگترین ذخایر مالی جهان، مازاد تجاری، اقتصاد به لحاظ برابری قدرت خرید و نیروی دریایی به لحاظ تعداد کشتی ها است. در حالی که ایالات متحده از خروج نمادین از افغانستان عقب نشینی می کند، چین به شدت در حال حرکت برای ایجاد آسیای چینمحور و جایگزینی واشنگتن در بالای سلسله مراتب جهانی است.
اما اگر به نظر می رسد پکن عجله دارد، دلیل آن این است که ظهور آن تقریبا به پایان رسیده است. صعود چند مرحله ای چین توسط بادهای همسوی قوی که اکنون به باد مخالف تبدیل شده اند، تقویت شد. دولت چین در حال پنهان کردن رکود اقتصادی جدی است و به توتالیتاریسم شکننده باز می گردد. این کشور از کمبود شدید منابع رنج می برد و با بدترین کهولت جمعیتی در زمان صلح در تاریخ روبهرو است. دست کم، چین دسترسی به جهان استقبال کننده را که باعث پیشرفت آن شد، از دست می دهد.
به عصر "اوج چین" خوش آمدید. پکن یک قدرت تجدیدنظرطلب قوی است که می خواهد جهان را بازسازی کند، اما زمان انجام آن در حال تمام شدن است. این درک نباید در واشنگتن باعث خود پسندی شود - درست برعکس. قدرتهای رو به رشد غالبا وقتی ثروتشان محو می شود و دشمنیهایشان تکثیر می شوند، تجاوزکار می شوند. چین در حال پیگیری مسیری است که اغلب به تراژدی ختم می شود: صعودی سرگیجه آور و به دنبال آن شبح یک سقوط سخت.
*س_خلق معجزه_س*چین به قدری در حال رشد بوده است که بسیاری از ناظران تصور می کنند ظهور و غلبه این کشور اجتناب ناپذیر است. در حقیقت، صلح و رفاه چند دهه گذشته چین یک ناهنجاری تاریخی است که ناشی از چندین روند زودگذر است.
برای شروع، چین از یک محیط ژئوپلیتیک ایمن و روابط دوستانه با ایالات متحده برخوردار بود. در بیشتر تاریخ مدرن خود، موقعیت آسیب پذیر چین در نواحی اوراسیا و اقیانوس آرام آن را به درگیری و سختی محکوم کرده بود. از جنگ اول تریاک در سال 1839 تا پایان جنگ داخلی چین در 1949، قدرتهای امپریالیستی این کشور را شرحه شرحه کردند. پس از متحد شدن چین تحت حکومت کمونیستی در 1949، با خصومت شدید ایالات متحده مواجه شد. پکن پس از فروپاشی اتحاد چین با اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1960 دچار دشمنی هر دو ابرقدرت شد. چین که منزوی و محاصره شده بود، دچار فقر و نزاع شد.
گشایش در روابط با ایالات متحده در سال 1971 این الگو را شکست. پکن ناگهان یک متحد ابرقدرت داشت. واشنگتن به مسکو هشدار داد که به چین حمله نکند و ادغام پکن را با جهان آزاد دنبال کرد. در اواسط دهه 1970، چین دارای سرزمین امن و دسترسی به بازارها و سرمایه خارجی بود - و زمان آن کاملا مناسب بود. تجارت جهانی از 1970 تا 2007 شش برابر شد. چین سرعت جهانی شدن را افزایش داد و به کارگاه جهان تبدیل شد.
*س_بادهای موافق_س*پکن توانست این کار را انجام دهد زیرا دولت چین عمدتا متعهد به اصلاحات بود. پس از مرگ مائو تسه تونگ در سال 1976، حزب کمونیست چین محدودیت زمانی و سایر بازرسی ها را برای رهبران ارشد خود وضع کرد. شروع به اعطای پاداش بر اساس شایستگی تکنوکراتیک و عملکرد اقتصادی خوب کرد. به جوامع روستایی اجازه داده شد تا بنگاه های اقتصادی با مقررات باز ایجاد کنند. مناطق ویژه اقتصادی در سراسر کشور گسترش یافت و به مشاغل خارجی اجازه یافتند تا آزادانه فعالیت کنند. در آماده سازی برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی در سال 2001، پکن سیستم های حقوقی مدرن و جمع آوری مالیات را اتخاذ کرد. چین همچنین سیاست های مناسبی برای پیشرفت در جهان آزاد داشت.
چین همچنین دارای جمعیت مناسبی بود و بزرگترین سود جمعیتی را در تاریخ مدرن تجربه کرد. در دهه اول این قرن، به ازای هر شهروند سالمند، ده بزرگسال در سن کار وجود داشت، درحالیکه رقم میانگین برای اکثر اقتصادهای بزرگ نزدیک به پنج است.
این مزیت جمعیتی نتیجه تصادفی نوسانات سیاستهای سرسختانه بود. در دهه های 1950 و 1960، حزب کمونیست چین زنان را تشویق کرد تا فرزندان زیادی داشته باشند تا جمعیت تلف شده در جنگ و قحطی را جبران کنند. طی 30 سال جمعیت 80 درصد افزایش یافت. اما در اواخر دهه 1970، پکن ترمز را کشید و هر خانواده را به یک فرزند محدود کرد. در نتیجه، در دهه 1990 و در سالهای اولیه این قرن، چین نیروی کار عظیمی داشت که سالمندان یا کودکان نسبتا کمی برای مراقبت از آنها داشتند. هیچ جمعیتی تا به حال بهتر از این برای بهره وری آماده نشده است.
چین برای تأمین غذا و آب شهروندان خود و بیشتر مواد اولیه صنایع خود به کمک خارجی زیادی احتیاج نداشت. دسترسی آسان به این منابع، به علاوه نیروی کار ارزان و قوانین ضعیف حفاظت از محیط زیست، آن را به یک نیروگاه صنعتی تبدیل کرد.
*س_بادهای ناهمسو و واژگونی بختها_س*اما ثروتهای بادآورده یک دوره ای برای همیشه دوام نمی آورند. در دهه گذشته، مزایایی که زمانی به اوجگیری این سرزمین کمک کرد، تبدیل به التزامهایی شده است که آن را به زیر میکشد.
برای شروع، منابع چین در حال اتمام است. نیمی از رودخانه های آن ناپدید شده اند و آلودگی 60 درصد از آبهای زیرزمینی آن را - به اذعان خود دولت - "برای استفاده انسان نامناسب" کرده است. توسعه سرسام آور آن را به بزرگترین واردکننده خالص انرژی در جهان تبدیل کرده است. امنیت غذایی رو به وخامت است: چین 40 درصد از زمین های کشاورزی خود را در اثر استفاده بیش از حد نابود کرده و به بزرگترین واردکننده محصولات کشاورزی در جهان تبدیل شده است.
تا حدی به دلیل کمبود منابع، رشد بسیار گران تمام می شود: چین باید سه برابر بیشتر از سرمایه گذاری خود در سالهای اولیه این قرن سرمایه گذاری کند، افزایشی که بسیار بیشتر از آن چیزی است که با بلوغ هر اقتصادی انتظار می رود.
چین همچنین به دلیل میراث سیاست تک فرزندی در حال افول جمعیت است.
بین سالهای 2020 تا 2035، چین تقریبا 70 میلیون بزرگسال در سن کار را از دست می دهد و 130 میلیون شهروند سالمند روی دست خود دارد. این به اندازه یک فرانسه به لحاظ تعداد مصرف کنندگان، مالیات دهندگان و کارگران، و یک ژاپن به لحاظ جمعیت بازنشستگان در 15 سال است.
از سال 2035 تا 2050، چین 105 میلیون کارگر دیگر را از دست می دهد و 64 میلیون سالمند دیگر خواهد داشت. پیامدهای اقتصادی این وضعیت وخیم خواهد بود. پیش بینی های فعلی نشان می دهد که هزینه های مربوط به کهولت سن تا سال 2050 از سه برابر شود 10 درصد به 30 درصد از تولید ناخالص داخلی. از دیدگاه کلی، کل هزینه های دولت چین در حال حاضر حدود 30 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد.
همچنین بخوانید