پیمان معادی؛ بوسنده، پوشنده یا گوینده؟!
«نماینده ایران» به این معنی نیست که یک جایی رسما نمایندگی داده باشد. هر ایرانی که در محفلی عمومی و جهانی بدرخشد نماینده ایران است.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - روزنامه دولتی ایران (که تا سال 84 از سازندگی و اصلاحات، دفاع و حمایت میکرد و از 84 تا 92 به تبع آقای احمدینژاد منتقد سازندگی و اصلاحات شد و از 92 با روی کار آمدن آقای روحانی و تغییر تیم مدیریت، دوباره حامی اعتدال شد و از 1400 به تبع دولت آقای رییسی بار دیگر اصولگرا شده) از پیمان معادی بازیگر سینمای ایران انتقاد کرده که چرا نظر سیاسی یا اجتماعی خود را در جشنواره کن ابراز کرده است.
روزنامه دولت که هویت مستقل رسانهای ندارد - چون خط و ربط آن بستگی به این دارد که چه کسی رییس جمهوری باشد - نوشته است: «چگونه بدون طی فرایندهای قانونی در کشور و با کسب چه مجوزی خود را نماینده ایران قلمداد کردهاند، در ارتباط با مسائل سیاسی اظهارنظر کرده و شروع به طرح سخنانی می کنند که به نظر می رسد کوچکترین اطلاعی دربارهشان ندارند؟»
این یادداشت در تأیید یا تکذیب محتوای سخنان پیمان معادی نیست اما اولا حق او میداند که مثل هر شهروند دیگر نظر بدهد، ثانیا با هر متر و معیار پیمان معادی برای اظهار نظر ذیصلاحتر است تا کسانی که در ارگان تبلیغاتی مطلب مینویسند.
روزنامه دولت نوشته «اخبار هفتاد و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کن در حالی برگزار می شود که تعجب شمار زیادی از مخاطبان ایرانی را برانگیخته است.»
میتوان پرسید کی و کجا «شمار زیادی از مخاطبان ایرانی» تعجب کردهاند یا تعجب خود را ابراز داشتهاند؟ نکند خودشان را به معنی شمار زیادی از مخاطبان ایرانی می دانند. ضمن این که جشنواره جهانی برای مخاطبان جهانی است نه تنها مخاطبان ایرانی!
عوامل تعجب رسانه تبلیغاتی دولت اینهاست:
«رفتارهای عجیب و گاه زننده از برخی بازیگران در خارج از کشور، مدلهای عجیب لباسهای برخی بازیگران ایرانی حاضر شده در جشنواره وسخنان سطحی».
این نوشته اگرچه توضیح نمیدهد رفتار عجیب و زننده کدام است اما میتوان حدس زد بوسه نوید محمد زاده بر چهره همسر خود - فرشته حسینی- در منظر دیگران را مد نظر دارد.
خود او توضیح داد و ممکن است هر یک از ما هم نظری داشته باشیم که طبعا در قضاوت ما درباره رفتار او یا خود او اثر میگذارد (اگرچه نویسنده این سطور تنها به بازیهای هنرمندان توجه دارد نه به اکتهای بیرونیشان یا انچه در اینستاگرام میگذارند) اما الزاما آنچه برای خبرنگار ارگان مکتوب زننده است برای دیگران ممکن است نباشد هر چند برای خیلیها شاید باشد.
دوم، مدل لباس است. خوب چه کار کنند؟ انتظار دارند ترانه علیدوستی در فستیوال هنری هم مانتوی بخشنامه شده در اداره قند و شکر فلان شهرستان را بر تن کند و آیا زنان ایران از دبستان تا دبیرستان و از اداره تا دانشگاه و تا رختخواب سریال های تلویزیونی یک مدل مانتو را باید بر تن داشته باشند و لابد شورای فرهنگ عمومی در این زمینه هم باید ورود کند که در کن کی چی بپوشد یا نپوشد؟ (ما را بگو چه خوش خیال بودیم با قیمت روغن و تخم مرغ دست از سر خلق الله برمیدارند).
آخر چقدر باید بد سلیقه باشی و آراستگی و وقار ترانه علیدوستیِ کتابخوان و زباندان و زیبایی در عین سادگی و دور از ادا و اطوار او را نبینی یا ندانی فرزند یکی از بهترین و بااخلاقترین فوتبالیستهای تاریخ ایران است و پدر و دختر هر دو دور ازحاشیه.
دردشان اما جای دیگر است. نه بوسه نه لباس. حرف. بله، حرف. اگر همان آقای «بوسنده» سخنی باب میل میگفت یا همان خانم به زعم اینان نامتعارف «پوشنده»، کاری به بوسنده و پوشنده نداشتند و «چرخنده» ارزیابی میشدند.
منظورشان سخنان بازیگر، نویسنده و کارگردان ایرانی است. چون پیمان معادی در نشست خبری فیلم «برادران لیلا» درباره وضعیت اقتصادی امروز ایران گفته است:
«آدمهایی در ایران مجبورند به مسائل اقتصادی و تورم واکنش داشته باشند. درصدی از آدمها در ایران اگر یخچال خانهشان خراب بشود، طبقه اجتماعیشان عوض میشود. یعنی هزینه تعمیر یک یخچال میتواند طبقه اجتماعی شما را ببرد پایینتر و این آدمها به ناچار مجبورند اخبار سیاسی را به لحاظ مسائل معیشتی دنبال کنند.
شما برای اینکه سبد کالا و رفاه خانوادهات را تا سر ماه تأمین کنی هر روز باید ببینی رئیس جمهورهای امریکا و فرانسه چه گفتند. همه تئوریسین شدهاند اما چون نمیتوانند در این مباحث عمیق بشوند در سطح میمانند و این کار را برای زندگی در ایران سخت میکند و تصمیمات آدمها ممکن است ویرانگر باشد. چیزی که از نظر تورم در ایران دارد اتفاق میافتد برای خیلیها قابل درک نیست. چون شاید این اتفاق از جنگ بدتر ویرانگرتر است و امیدوارم یک اتفاقی بیفتد.»
نویسنده این سطور هم نظرات مختلف را نقل و نقد میکند اما ارگان دولت باید بیطرف باشد و نباید نسبت به یک هنرمند موضع بگیرند و خط و نشان بکشند.
پیمان معادی بیش از بسیاری دیگر از بازیگران و کارگردانان اهل خواندن و نوشتن است و نگاه سیاسی و اجتماعی دارد و اتفاقا مثل خیلی از سلبریتیهای دیگر نیست که به فقدان اطلاعات سیاسی متهم شود و اصلا سلبریتی به مفهوم مبتذل کلمه نیست. کن هم یک فستیوال روشنفکری است و اگرچه نمیتوان منکر تأثیر سیاست بر آن شد و این یادداشت هم در پی انکار آن نیست اما صریح و روشن می توان گفت:
اول: اگر در بین بازیگران چند نفر در اظهار نظر سیاسی و اجتماعی محق تر باشند یکی بی گمان پیمان معادی است چون فقط بازیگر نیست و کارگردان و نویسنده هم هست و تنها یک فیلم او (بمب، یک عاشقانه ) نشان میدهد تا چه حد از دهه 60 شناخت داشته در حالی که احتمالا نویسنده مطلب روزنامه ایران دهه 60 را درک نکرده باشد.
دوم: نقد بازی و گفته بازیگر در رسانهها و از جمله همین تارنما معمول است. اما «ایران» به گواه آرشیو آن دیگر یک رسانه به مفهوم مصطلح نیست. ارگان تبلیغاتی است و این شایبه را ایجاد میکند که دولت و وزارت ارشاد نسبت به هنرمندان بر اساس علایق و سلایق شان موضع دارند در حالی که وزارت ارشاد در تلاش است این ذهنیت را رفع کند و چتر حمایتی بگستراند.
سوم: این نوشته نشان می دهد آقایان نمیخواهند و نمیتوانند شکسته شدن انحصار را باور کنند. این دنیا با دنیایی که آنان در آن سیر میکنند از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
چهارم و نهایتا «نماینده ایران» به این معنی نیست که یک جایی رسما نمایندگی داده باشد. هر ایرانی که در محفلی عمومی و جهانی بدرخشد نماینده ایران است. چه علی دایی در مراسم قرعه کشی در دوحه قطر باشد و چه پیمان معادی و اصغر فرهادی در کن فرانسه و چه مهدی طارمی در پورتوی پرتغال.
حال آن که به نظر می رسد تصور ارگان تبلیغاتی دولت این است که تنها نمایندگان رسمی ایران و سفرا و کارمندان وزارت خارجه را باید نماینده ایران دانست و مشکل شان این است که ان قدر که نمایندگان غیر رسمی می درخشند و مورد توجه اند رسمی ها نیستند و این پرسش به وجود می آید اگر علی دایی و عادل فردوسی پور و پیمان معادی و اصغر فرهادی نمایندگان افکار عمومی ایرانیان اند آن دیگران چه می گویند و چرا برخی از اینها ولو مانند دایی و فردوسی پور مدرک دکتری هم گرفته باشند در جایی به بازی گرفته نمی شوند؟
مشکل با بوسنده و پوشنده نیست. با گوینده است. با حرف. با سخن. با نظر!
کانال عصر ایران در تلگرام