چالش دست بهیقه شدن؛ در «نبرد قفسِ» ایلان ماسک و زاکربرگ چه کسی بازنده است؟
میلیاردر خودشیفته و غولپیکرِ حوزه فناوری پذیرفته با غول میلیاردر خودشیفته دیگری از همین عرصه در قفس مبارزه تنبهتن کند. دشوار بتوان گفت برنده این نبرد چه کسی خواهد بود اما واضح است که این رقابت، یک بازنده بیشتر ندارد... دیناوایت مربی معروف ورزشی وعده داده این نبرد بزرگترین مبارزه تاریخ خواهد بود و مبلغان رقابتهای مشتزنیِ امامای فقط میتوانند رویای چنین مشتزنیِ محیرالعقولی را...
کاترینرامپلر (اقتصاددان و روزنامهنگار واشنگتنپست)
عصر ایران؛ لیلا احمدی (مترجم)- میلیاردر خودشیفته و غولپیکرِ حوزه فناوری پذیرفته با غول میلیاردر خودشیفته دیگری از همین عرصه در قفس مبارزه تنبهتن کند. دشوار بتوان گفت برنده این نبرد چه کسی خواهد بود اما واضح است که این رقابت، یک بازنده بیشتر ندارد.
هفته گذشته زمانیکه ایلانماسک مدیرعامل تسلا و مالک توییتر، مارکزاکربرگ مدیرعامل متا را به چالش ازطریق دستبهیقهشدن دعوت کرد، گفتمانِ برنامههای مفرح ایالاتمتحده منطق جدیدی پیدا کرد.
دیناوایت مربی معروف ورزشی وعده داده این نبرد بزرگترین مبارزه تاریخ خواهد بود و مبلغان رقابتهای مشتزنیِ امامای فقط میتوانند رویای چنین مشتزنیِ محیرالعقولی را داشته باشند.
مبارزه در محوطهای هشتضلعی واقع در لاسوگاس موسوم به "قفس وگاس" برگزار خواهد شد اما طبیعتاً در توییتر به نمایش درخواهد آمد و بازتاب گستردهای خواهد داشت.
میگویم "طبیعتاً" چون توییتر، پلتفرمی است که ماسک مالک آن است و از طرفی مدت زیادی است که بسیاری از خونینترین مسابقاتِ مدرنِ قفس در آن برگزار میشود. اتفاقاً گفتمان توییتر هم به سبک و سیاقِ مبارزات گلادیاتوری شکل گرفته است.
این پلتفرم سرشار از توییتهایی که به تحقیر و تمسخر دیگران میپردازند و بارها و بارها ریتوییت میشوند؛ بهویژه زمانیکه فردی با هویتی آَشکار مثلا عضو یکی از احزاب سیاسی، توییتی ستیزهجویانه منتشر میکند و پوزهی حریف را به خاک میمالد.
تماشاگران رسانههای اجتماعی با لایک، کامنت، فالو و تشویقِ مهاجمی که دیگری را تخریب، لگدمال، لهولورده یا گیج کرده، توهینها و حملاتِ وارده را تشدید میکنند. شاید زبانشناسان بتوانند بارمعنایی و ارزشیِ این حجم از حملات را دریابند. بههرروی همهی این واژگان حامل مضمونی مشترکند و ریشه در نزاعی عظیم دارند؛ نزاعی که با بهخفتکشاندن، خوارکردن و بهخاکمالیدنِ پشت حریف جریان دارد و بهنحوی خاتمه مییابد.
سوءتفاهم نشود. قطعاً برخی نبردها ارزش شکلگیری دارند. جنگیدن برای هدفی که فرد به آن معتقد است، میتواند فضیلت و مایه مباهات باشد. مشکلِ گفتمان سیاسی و اجتماعیِ مدرن این است که به جنگیدن بهخاطر نفس جنگیدن و مبارزهکردن پاداش میدهد؛ نه بهمثابهی ضرورت ناخوشایندی که در خدمت ارزشهایی والاتر قرار گرفته است. درنتیجه آنچه غالباً مشاهده میکنیم، نبردی تنبهتن و بدون اصول است.
این طرز فکرِ تخاصمی و حریفطلبانه مطمئناً هوش از سر جمهوریخواهانِ نامزد انتخابات ریاستجمهوری نیز ربوده. البته در این بین استثنائاتی مثل سنکارولینایجنوبی نیز وجود دارد.
مثلاً تیماسکات، سناتور جمهوریخواهِ کارولینای جنوبی به عنوانِ "جنگاور حزبی" رقابت میکند و دونالدترامپ رییسجمهورسابق، شخصیت سیاسی خود را با شعار "مشت به عقب" معرفی کرده است؛ ادبیاتی که قلدرمآبانه بهنظر میرسد. کریسکریستی فرماندار سابق نیوجرسی، آخرین کارزار انتخاباتی خود را حول محورِ تمایل به "شلاقزدنِ" ترامپ متمرکز کرد و مدتهاست بهنظر میرسد مواضع تخاصمی و جنگجویانه را در رقابت سیاسی پذیرفته است.
اما مبارزه باید وسیله باشد نه هدف؛ درغیراینصورت و درغیاب ارزشهایی برای مبارزه، کاندیداهای انتخاباتی شبیه به بدمستهای لایعقلی هستند که جز نزاع و درگیری چیزی در سر نمیپرورانند و گاهی نبردهای پوچ با ارزشها و اعتبارات ملتها اشتباه گرفته میشود. این نمایشگریهای مضحک و لودهوار شدیداً منحصر به جمهوریخواهان یا بهطورکلی عرصه سیاستِ کنونی است. چهرههای عامهپسند خواه از واشنگتن، سیلیکونولی یا هالیوود نیز صرفاً به انگیزهها و غرایز برآمده از بدنه نازل اجتماع پاسخ و آنها را در شبکههای اجتماعی بازتاب میدهند. گویی رسانهای مثل توییتر توانایی عجیبی در جمعآوری و انباشتِ پستترین خصایص طبیعت انسان دارد و این خصایص را به لقمههایی دلچسب و درعینحال درآمدزا مبدل میکند.
اگر ریتوییت میخواهید، تهاجمی توییت کنید و اگر دنبال مشتری، کلیک بیشتر یا کارزار دریافت حمایت مالی هستید، مجدداً همان توییتِ مُشتزنانه را تکرار کنید. البته این امکان هم وجود دارد به هدف نزنید و آن 280 کاراکترِ خنجرمآب، خستهکننده و ملالتبار از آب درآید.
بنابراین شاید تصمیمِ این دو برادر از حوزه فناوری بر چنین منطقی استوار باشد. شاید این تصمیمِ ناگزیر مبتنی بر ناامیدی و نگرانی از کسبوکار و موانع و شکستهای مقرراتی و اعتباری است. اشتیاقِ شنیدن تشویقها و هیجانهای کاربران آنها را به چنین نزاع نمادینی در قفس هشتضلعی سوق داده است.
روشن نیست چگونه میتوان گفتمان عمومی را از این چرخهی پرتنش و عذابآور رهانید اما مشخصاً وضعیتی که اکنون در آن به سر میبریم بیثمر است. نفس این جدال و چنین خصومتی ما را از اولویتهای اجتماعی و سیاسیمان منحرف میکند و حتی زمانیکه همه متعهد به اصلاح امور اجتماعی هستیم، انگیزه همکاری و همبستگی را از بین میبرد. چطور میتوان اعضای تیم و گروه اجتماعی را متقاعد کرد با کسی که از او بدگویی میکنیم، همپیمان شوند؟ با ارسال مسلسلوارِ پیامهای کینهتوزانه و خوارکننده چگونه میتوان همنوایی و همدلی اجتماعی را بازیافت.
کانال عصر ایران در تلگرام تماشاخانه