چرا امام حسین (ع) با دعا سرانجامِ واقعه کربلا را تغییر نداد؟
جوادی در یادداشت خود تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که چرا امام حسین (ع) با وجود آنکه مستجابالدعوه بودهاند، با دعایشان واقعه کربلا را تغییر نداده اند؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمحمود جوادی، پژوهشگر، در یادداشتی به نقش اذن الهی در شهادت اباعبدالله الحسین (ع) پرداخته و به این پرسش پاسخ داده است که چرا امام حسین (ع) با وجود آنکه مستجاب الدعوه بودهاند، با دعایشان این واقعه را رفع نکردهاند؟ اذن الهی از صفات فعلیه خداوند و به معنای رخصت الهی برای وجود یافتن چیزی، ظاهر شدن اثری یا انجام دادن یک فعل است و ما در اینجا سعی داریم ابتدا به بررسی این واژه بپردازیم و سپس به نقش مقوله اذن الهی در شهادت امام حسین علیه السلام و نمونههایی که قرآن در بعضی از آیات به آن پرداخته اشاره کنیم تا با تأمل بیشتری در این موضوع (اذن الهی) به راز برخی اتفاقات مهم پی ببریم. بررسی واژه «اذن» واژه «اذن» در لغت به معانی گوناگون مانند اجازه و رخصت برای انجام دادن فعلی، امر، علم و اراده آمده است. واژه «اُذُن» به معنای گوش و «اَذَن» به معنای گوش دادن نیز از همین ریشه است. برخی گفتهاند: ریشه اصلی مشتقات این واژه، اُذُن (گوش) است؛ سپس از آن، فعل اَذِن له (گوش خود را به سوی او مایل ساخت یا به سخن او گوش داد) مشتق شده؛ آنگاه از این فعل، اِذن (خطاب به کسی برای اباحه فعلی و رخصت در آن) اشتقاق یافته که معنایی مجازی به علاقه ملازمه است؛ زیرا گوش دادن به کسی، مستلزم رو کردن به وی و برآوردن خواسته او است. پس از آن، معنای اخیر بسیار شایع شده؛ سپس این واژه در معانی مشابه آن نیز به کار رفته است؛ مانند: مشیت و تکوین اسباب حوادث یا تمکین برای انجام دادن فعلی و تیسیر و آسان کردن آن. برخی گفتهاند: اصل واحد در این ریشه، معنای اطلاع با قید رضایت و موافقت است؛ خواه امری نیز صادر بشود یا نه، و این معنا، در تمام موارد کاربرد ریشه اِذن وجود دارد. برخی نیز ریشه اِذن را دارای دو اصل (گوش و علم) دانسته و گفتهاند: تمام معانی دیگر به این دو معنا بر میگردند و بین این دو نیز نزدیکی وجود دارد؛ زیرا علم به هر مسموعی با گوش حاصل میشود. بعضی، این مطلب را که اِذن به معنای علم باشد، رد کرده و گفتهاند: اذن ملازم با علم است، نه خود آن.
معنای اصطلاحی اذن الهی در اصطلاح، یکی از صفات فعلیه است (صفاتی که انتزاع آنها بر فرض کردن چیزی غیر از ذات الهی متوقف بوده، از مقام فعل خدا انتزاع میشوند)، و به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم میشود. اذن تکوینی، از رابطهای حقیقی بین حوادث و اراده الهی حکایت دارد؛ یعنی هیچ حادثهای در عالم، بدون استناد تکوینی به خدا، تحقق نمییابد. هم وجود اشیا و هم آثارشان به خداوند مستند است؛ مقصود از اذن تکوینی این است که تحقق هر پدیده در جهان منوط به اجازه تکوینی آفریدگار جهان است. توضیح مطلب، این که در نظام آفرینش، هر پدیده، علت خاصی دارد که تنها از مجرای آن قابل تحقق است؛ اما تأثیر اسباب در مُسببات، منوط به اذن الهی است، ولی اذن تشریعی مربوط به اعمال اختیاری، و به این معنا است که خداوند، از نظر شرعی، انجام دادن عملی را اجازه دهد که نتیجهاش حرام نبودن آن عمل است. در ادامه این مقاله و با استفاده از آیات قرآن به چند نمونه از اذن الهی اشاره خواهیم کرد. همه ما میدانیم که عالم و ما فیها محضر بی چون و چرای خداوند بزرگ است و هیچ برگی نمیافتد مگر در برابر دیدگان این خدای بی همتاست و آنچه در این عالم بی انتها وجود دارد در زمره دانش بی نهایت او قرار دارد که «وَمَا تَسقُطُ مِن وَرَقَه اِلَا یَعلَمُهَا وَلَا حَبَه فِی ظُلُمَاتِ الأَرضِ وَلَا رَطب وَلَا یَابِس اِلَا فِی کِتَاب مُبِین». هیچ جنبندهای نمیجنبد مگر در چارچوب قوانین او و هیچ مخلوقی یارای انجام هیچ کاری نیست مگر به اذن و قانون بی عیب و نقص او. همانا که نظم و سیاق آفرینش بر قانون و اذن حضرتش استوار است و غیر از این نیست. ما در زندگی به کرات اصطلاح «اذن خدا» را شنیده و گاه آن را به کار بردهایم اما تا چه اندازه در خصوص این امر مهم تأمل، تعمق و تفکر کردهایم؟ اصطلاحی که خداوند متعال بارها از آن در قرآن کریم یاد کرده و در کنار برخی معجزات و اتفاقات مهم قرار داده است. در اینجا سعی داریم در حد توان خود و با استفاده از برخی آیات قرآن که در آن به «اذن خدا» اشاره شده، به اختصار به این مسئله بپردازیم.
خداوند متعال میفرماید: «ما کانَ لِرَسُول أَن یَأتِیَ بِآیَه اِلَا بِاِذنِ اللَهِ»؛ و هیچ پیغمبری را نرسد که بیاذن خدا آیت و معجزی آورد (آیه 78 سوره غافر). این آیه نشان دهنده رخصت الهی در تحقق معجزات به دست پیامبران الهی است که با شاهکلید اذن الهی و اجازه آن حضرت صورت میگیرد. اذن به شهادت امام حسین (ع) و یاران آن حضرت در روایتها چنین آمده، پس از سپیدهدم روز عاشورا (روز جمعه 10 محرم 61 هجری) که آفتاب جهانتاب برای مشاهده بزرگترین فاجعه تاریخ سر از مشرق بیرون میکشید امام حسین علیه السلام با مشاهده بارانی از تیرهایی که از سمت لشکر عمر بن سعد به سوی خیمهگاه اهل بیت پیامبر سرایز میشود به یاران خود فرمود: «ان الله عزوجل قد أذن فی قتلکم الیوم و قتلی فعلیکم بالصبر و القتال»، (خداوند عزوجل امروز اذن به کشته شدن (شهادت) من و شما داد پس صبر پیشه کنید و بجنگید) / اثبات الوصیه، ص163 وکامل الزیارات ص 73. در آن روز خدای متعال به ابزارهای جنگی که در اختیار لشکر عمر بن سعد بود اذن داد خون سیدالشهدا و یاران آن حضرت را بریزند تا نام ایشان در تاریخ جاودانه شود و گرنه امامی که مستجابالدعوه است میتوانست با دعای خود اقدام به دفع بلا کند و خود و یارانش را به سلامت از این مهلکه دور کند، اما با این کلمات «الهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ»، (خداوندا راضیم به رضای تو، تسلیم امر تو هستم وهیچ معبودی جز تو نیست، ای فریاد رس فریادخواهان) به استقبال شهادت رفت و خود را تسلیم امر خدا کرد، وگرنه خون فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام نزد خدای متعال رنگینتر از خون رسول خدا (ص) نبود که اولی جانش به وسیله چاقوی پدر گرفته نشد (چون چاقو اذنی از سوی خدا برای بریدن گلوی اسماعیل دریافت نکرده بود) ولی امام حسین علیه السلام بهوسیله جنگ افزارهای لشکر عمر بن سعد به شهادت رسید؛ بنابراین، سخن امام حسین علیه السلام در مورد اذن خداوند متعال در کشته شدن او و یارانش، اشاره به این آیه شریفه است که «ومَآ أَصَابَ مِن مُصِیبَه اِلَا بِاِذنِ اللَهِ؛ هیچ ناگواری ای به شما نمیرسد، مگر به فرمان خداست» (آیه 11 سوره تغابن)، مقصود از آن نیز اذن تکوینی الهی در حادثه خونین کربلاست. امام علیهالسلام با این سخن میخواهد به یاران خود بگوید که تقدیر حکیمانه خداوند این است که ما همگی امروز در راه انجام وظیفه شهید شویم، از این رو باید در برابر این مصیبت شکیبایی پیشه کنیم و تسلیم تقدیر الهی و راضی به قضای او باشیم. آنچه در بالا به آن اشاره شد مربوط به صدور اذن الهی به اشیاء برای به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت بود، در ادامه به چند نمونه از عدم صدور اذن الهی به برخی اشیاء و جلوگیری از وقوع اتفاقات حتمی، خواهیم پرداخت کرد که قرآن کریم در چندین آیه به آن اشاره کرده است. اذن الهی و نقش آن در زندگی حضرت ابراهیم (ع) مراحل مختلف زندگی پر برکت حضرت ابراهیم علیه السلام جلوهگاه مکرر معجزات پروردگار بود، چه آنجا که دشمنان خدا ایشان را در آتش افکندند و چه آنجا که آن حضرت قصد قربانی کردن اسماعیلاش را داشت. آتشی که مأموریتش سوزاندن است و ذات و خاصیت آن گرم کردن اشیاء و حرارت بخشی است، هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام در آن افکنده شد (با فرمان «قُلنا یا نارُ کُونِی بَرداً وَ سَلاماً عَلی اِبراهِیمَ») نه تنها اذن سوزاندن پیامبر خدا را نداشت؛ بلکه به آن دستور داده شد سرد و گلستان شود (معتدل شود) تا مبادا سرما از حد خود تجاوز کند و به حضرت ابراهیم (ع) آزار برساند. این آتش با وجود طبیعت و خواص آتشین خود چارهای جز اجرای فرمان الهی نداشت. در این شرح مختصر میتوانیم به درک یکی از نمونههای اذن ندادن پروردگار به طبیعت نزدیک شویم و قدرتِ تصرف آفریدگار هستی در ذات و طبیعت اشیاء را بهتر درک کنیم.
در جای دیگر نیز وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام قصد میکند فرمان الهی را اجرا و فرزندش اسماعیل (ع) را قربانی کند، چاقو را بر گلوی فرزند میگذارد و بریدن را آغاز میکند، چاقو نمیبرد و ابراهیم علیه السلام فریاد میزند: «ببُر». اما چاقو از اجرای فرمان ابراهیم سر باز میزند. گفته می شود پس از آنکه ابراهیم چاقو را با عصبانیت بر زمین کوبید در عالم معنا صدایی از چاقو بلند شد که: «الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی»؛ (خلیل میگوید: ببُر و جلیل میگوید: نبُر)، یعنی ابراهیمِ خلیل به من دستور بریدن گلوی اسماعیل میدهد در حالی که جلیل (خدای ابراهیم) مرا نهی کرده و اذن به انجام این کار را به من نمیدهد.
امام حسین (ع) کشته کدام اشکهاست؟بدیهی است وقتی اذن پروردگار نباشد، مخلوقات و اشیاء موجود در طبیعت بر خلاف رسم همیشگی، قادر به انجام وظیفه طبیعی و ذاتی خود نخواهند بود و خاصیت خودرا از دست می دهند زیرا این اذن تکوینی و فرمان خداست که به همه موجودات در عالم هستی نظم میدهد تا کوچکترین ذره در جهان و بزرگترین جرم موجود در آن تحت فرمان و قاعده خالق بی همتا به مأموریت خود عمل نمایند و از آن تخطی نکنند.
چاقو در دست ابراهیم (ع) در واقع به حکم اطاعت از امر خالق، دستور الهی را - بر خلاف ذات و خاصیت همیشگی خود یعنی بریدن - اجرا میکند و در برابر حکم نبریدن تمکین میکند؛ چراکه این شیء بی جان اختیاری از خود نداشته و اذنی جز انجام فرمان پروردگار ندارد. آنچه این چاقو در نبریدن گلوی اسماعیل (ع) و سپس در بریدن سر گوسفند (قربانی) انجام داد به اذن پروردگار بود، و در این فاصله (میان نبریدن و بریدن) ما به وضوح میتوانیم قدرتِ اعجاز «اذن» خدا را ببینیم و لمس کنیم که چگونه یک شیء جامد نیز تابع اذن و فرمان خدا میشود و بر خلاف طبیعت و رسم همیشگی خود عمل میکند.
اذن الهی و ماجرای حضرت زکریا حضرت زکریا علیهالسلام نیز وقتی برای عبادت وارد معبد شد و خداوند به او مژده پدر شدن داد، از خدا خواست برای این معجزه (پدر شدن در پیری با وجود داشتن همسری یائسه و نازا) نشانهای در او نمایان کند «قال رب اجعل لی آیه»، خداوند فرمود: «قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاثه أیام الا رمزاً»؛ فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم (با مردم) نخواهی داشت در حالی که زبانت سالم است. در اینجا گرفتن قدرت تکلم از حضرت زکریا (ع) در واقع اذن ندادن از سوی خدا به زبان او برای سخن گفتن است، و اینجا نمونه دیگری از قدرت خدا در اذن ندادن به اعضای بدن نمایش داده میشود تا به قدرت بی همتای خداوند پی ببریم. معجزات حضرت عیسی (ع) و اذن الهی خداوند سبحان در آیه 110 سوره مائده میفرماید: «اِذ قَالَ اللَهُ یَا عِیسَی ابنَ مَریَمَ اذکُر نِعمَتِی عَلَیکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ اِذ أَیَدتُکَ بِرُوحِ القُدُسِ تُکَلِمُ النَاسَ فِی المَهدِ وَکَهلًا وَاِذ عَلَمتُکَ الکِتَابَ وَالحِکمَهَ وَالتَورَاهَ وَالاِنجِیلَ وَاِذ تَخلُقُ مِنَ الطِینِ کَهَیئَهِ الطَیرِ بِاِذنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیرًا بِاِذنِی وَتُبرِئُ الأَکمَهَ وَالأَبرَصَ بِاِذنِی وَاِذ تُخرِجُ المَوتَی بِاِذنِی وَاِذ کَفَفتُ بَنِی اِسرَائِیلَ عَنکَ اِذ جِئتَهُم بِالبَیِنَاتِ فَقَالَ الَذِینَ کَفَرُوا مِنهُم اِن هَذَا اِلَا سِحر مُبِین»؛ [یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود ای عیسی پسر مریم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور آنگاه که تو را به روحالقدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی] با مردم سخن گفتی و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آنگاه که به اذن من از گِل [چیزی] به شکل پرنده میساختی پس در آن میدمیدی و به اذن من پرنده ای میشد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا میدادی و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون میآوردی و آنگاه که [آسیب] بنی اسرائیل را هنگامی که برای آنان حجتهای آشکار آورده بودی از تو باز داشتم پس کسانی از آنان که کافر شده بودند گفتند این [ها چیزی] جز افسونی آشکار نیست.
توجه داشته باشید طبق نص صریح قرآن، آنچه در اختیار حضرت عیسی علیه السلام - از قبیل توانایی در سخن گفتن در گهواره، دانش، درمان بیماران، زنده کردن مردگان و... - قرار گرفته همه و همه با اذن پروردگار صورت گرفته و اگر اذن پروردگار نبود حضرت عیسی (ع) توانایی انجام هیچیک از این کارهای خارق العاده را نداشت. روز قیامت و نقش «اذن» پروردگار در دادگاه عدل الهی در روز قیامت نیز وقتی همه در محضر خدا جمع میشوند تا در دادگاه عدل الهی حاضر شوند، «اذن» خدا بار دیگر تجلی مییابد. آنجا که حکم الهی صادر میشود و ممکن است صدای اعتراضی از سوی این و آن بلند شود، خداوند برای نظم دادگاهش قاعده «اذن» را به کار میاندازد و میفرماید: «یَومَ یَقُومُ الرُوحُ وَالمَلَائِکَهُ صَفًا لَا یَتَکَلَمُونَ اِلَا مَن أَذِنَ لَهُ الرَحمَنُ وَقَالَ صَوَابًا»؛ روزی که روح و فرشتگان به صف میایستند و [مردم] سخن نگویند مگر کسی که [خدای] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گوید (آیه 38 سوره نبأ). این «اذن» در روز قیامت برای جلوگیری از هرج و مرج است؛ چراکه اجرای عدالت میان خلایق ممکن نمیشود مگر با نظمی دقیق، آن هم از سوی نظمآفرین بیهمتایی به نام خدا.
همچنین پیامبران و امامان و اهل شفاعت به حکم رعایت ادب در محضر خدا، بدون صدور اذن الهی برای شفاعت، دهان به شفاعت کسی نمیگشایند مگر رخصت پرودگار به میان آید، چراکه حضرتش فرموده: «مَن ذَا الَذِی یَشفَعُ عِندَهُ اِلَا بِاِذنِهِ»؛ کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند (آیه 255 سوره بقره).
در جای جای قرآن کریم واژه «اذن» الهی - که در عرصهها، زمانها و مناسبتهای مختلف به کار رفته است - به ثبت رسیده تا نقشآفرینی پروردگار بیهمتا را در کوچکترین و بزرگترین رخدادها ببینیم و در آن بیشتر تأمل کنیم و پی به عظمت مقوله اذن الهی ببریم.