چرا نمیبخشیم؟
ما هیچ، او پس از آنچه با هشت سال بی تدبیری، از سرزمین خود و از شخصیت خود ساخته، خودش میتواند خودش را ببخشد؟
به گزارش مشرق، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
آنچه حسن روحانی در آخرین جلسه هیئت دولتش گفت، طلب عفو و عذرخواهی نبود؛ بلکه «نمایش» طلب عفو و عذرخواهی بود. او میگوید «ما معصوم نیستیم»، اما آنقدر خود را از مظان عیب و خطا دور میداند که عیبش را به «اگر» مشروط میکند: «اگر عیب و نقصی داشتیم از مردم عذرخواهی میکنیم واز آنها طلب عفو و رحمت میکنیم برای اینکه ما در حد توان اقدامات خودمان را در آن شرایط انجام دادیم.»
وقتی کسی اذعان به اشتباه که هیچ، حتی بر درستی خطای انجام داده اصرار دارد، در واقع، طلب بخششی تحقق نیافته تا از سوی دیگر، این انتظار باشد که او را ببخشند. رسم طلب بخشش آن است که فرد خطاهای انجام داده را فهرست کند و بابتش عذرخواه باشد، حسن روحانی کدام کارش را اشتباه میداند که بابتش طلب عفو دارد؟
رفتن یک رئیسجمهور مثل رفتن یک همسایه نیست که وقت خداحافظی، محض رعایت آداب معاشرت و بدون آنکه حقی بر گردنش باشد، یک حلالم کنید هم بگوید و برود. رئیسجمهور مسئولیت اقتصاد و سیاست و فرهنگ 85 میلیون نفر آدم را برعهده دارد؛ کم کاریاش با نمایش عذرخواهی جبران نمیشود. این اولین دلیل است که او را نمیبخشیم؛ اینکه عذرخواهیاش فراتر از نمایش و ادای تواضع و مردمی بودن نیست.
از سویی، آثار عملکرد و سیاستهای حسن روحانی تا سالهای سال و حتی بعضا تا پایان عمر همراه مردم خواهد بود. او با شعار اعتبار بخشی به پاسپورت ایرانی آمد، اما عملا سیاستهایش اعتبار بینالمللی ایران را هدف قرار گرفت و ضعفی که او برابر غرب از خود نشان داد و اقتصادی که نابود کرد و تصاویر اعتراض و آشوبی که از ایران به جهان مخابره کرد، از ایران چهرهای ضعیف به تصویر کشید و صدای بریده شده خیلیها را مقابل ما بلند کرد.
او با جدال مداوم با منتقدانش و کسانی از ملت که او را قبول نداشتند، کشور را در یک دوقطبی اجتماعی و سیاسی فرو برد و کسی که خود بذر نفرت در جامعه کاشته، چگونه میتواند بانی بخشش جمعی باشد؟ حق شخصی نیست که بگذریم، او یک نفر را نکشته تا اولیای دم را دعوت به گذشتن از حق خود کنیم؛ او به یک نفر توهین نکرده تا بگوییم کینهها را کنار بگذارید و روی همدیگر را ببوسید و بگذرید و تمام؛ او با اعتبار و آبروی کشوری قمار کرد که برای رسیدن به آنجایی که قبل از ریاست جمهوری روحانی بود، «خون دلها خوردهاند...»
بماند که حق شخصیهای این هشت سال هم کم نیست؛ چه زندگیها زیر چرخش سیاستهای حسن روحانی از دست رفت، چه بیکار شدنها، حقوق نگرفتنها، حسرت به دل ماندنها و چه ضررها که به زندگیها خورد. حالا برویم به کسی که یک شبه سرمایهاش را تورم دولت روحانی و بازار بورس و طلا و ارز و مسکن و خودروی دولت او بر باد داد، بگوییم روحانی را ببخش؟ شرم آور است! درباره آبان 98 هم سکوت کنیم که شرح غصه بسیار است... و بماند اعتبار، ولی فقیه که بارها خرج او شد و قدر ندانست؛ مگر میشود بخشید؟
نکته بعد آنکه آنچه روحانی انجام داده، عملی منفرد و تک نبوده که یک بار انجام و تمام شود و فرصت نقد و بررسی و جبران نباشد. او سالها اشتباهات متعدد را تکرار کرد؛ انتقاد دلسوزان را نپذیرفت و به منتقدان انواع تهمتها و توهینها را ارزانی داشت و از خطاهای خود تمام قد دفاع کرد. استمرار اشتباهات او بر سرنوشت میلیونها نفر مؤثر بود؛ او وقتی برجام را پیمانی شکسته توسط امریکا دید، باید استعفا میداد، اما ماند و اصرار بر اشتباه کرد.
همین استمرار و اصرار بر جرم، مجازات را دو چندان میکند. مردم ایران همین که خواهان محاکمه او نشدهاند، لطف بسیار داشتهاند؛ و کلام بعد از آخر آنکه، روحانی رئیسجمهوری مغلوب است، رضایت مردم از او بر باد رفته و اعتبارش نزد بزرگان کشور فرو ریخته، نه سیاست اصلیاش (مذاکره با غرب) ثمری داد و نه حامیان سابقش روی حمایت از او را - همانقدر پرحجم و متعصبانه - دارند.
اغراق اطرافیان در مدح او هم (همچون سخن اسحاق جهانگیری که «مطمئن هستم روزی قدر کار رئیسجمهور شناخته میشود») بیشتر از هر حس دیگری، خشم و تمسخر مخاطب را برمیانگیزد. با این حساب، ما هیچ، او پس از آنچه با هشت سال بی تدبیری، از سرزمین خود و از شخصیت خود ساخته، خودش میتواند خودش را ببخشد؟