چرا نگران تحریمهای آمریکا و عدم فروش دارو به ایرانیان نمیشوید؟/ چهرههایی که «نمایندگان سیاسی غرب در ایران» هستند
در حاشیه اختتامیه جشنواره سینمایی کن باز هم به مانند معمول سینماگران ایرانی به جای اینکه صدای ملت باشند، در سیاه نمایی از ایران و جامعه ایرانی سنگ تمام گذاشته اند!
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مسیر مشخص است؛ نه پیچیدگی دارد و نه تکلف؛ تنها کافی است که با ادبیاتی که آن ها دوست دارند مقابل دوربین ها بروی و صحبت کنی!
حالا دوباره مسئله «وطن فروشی» در بین اهالی فضای مجازی داغ شده است. آن ها درباره آدم هایی می گویند که برای کسب شهرت، یا حتی ثروت حاضرند باب میل اروپایی ها و یا آمریکایی ها رفتار کنند.
«سیاه نمایی» راز کسب موفقیت در فسیوال های اروپایی است. شما می توانی، اصغر فرهادی باشی و با فیلم «جدایی نادر از سیمین» جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را دریافت کنی و یا سعید روستایی که بابت فیلم «برادران لیلا» برنده جایزه بزرگ فیپرشی در جشنواره فیلم کن شد است. مهم این است که بتوانی چند بند «سیاه نمایی» را علیه کشورت ارائه کنی!
شما تصور کنید؛ همین هنرمندانی! که امروز روی فرش قرمز کن حاضر شده اند؛ همچون ترانه علیدوستی، نوید محمدزاده، پیمان معادی، فرهاد اصلانی، محمد علی محمدی و سعید پورصمیمی کمی از بابت «تحریم های مردم ایران» و «عدم دسترسی مناسب بیماران خاص به دارو» و یا حتی «عدم دسترسی ایرانیان به پروژه های تحقیقاتی!» گلایه کنند! به نظر شما آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟
باز هم تصور کنید که اگر فیلم «عنکبوت مقدس» آن روایت سیاه و یک طرفه از جنون یک فرد معدوم را به شرایط کل ایران تعمیم نمی داد! به نظر شما باز هم این فیلم جایی در بخش اصلی جشنواره کن پیدا می کرد و از آن مهم تر به زهرا امیرابراهیمی جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره می رسید؟!
یا تصور کنید، یک کارگردان روایتی از «129 زن قربانی خشونت خانگی در فرانسه» که در همان روزهای آغازین جشنواره فیلم کن جان باخته اند، تهیه کند و در آن فیلم کشور فرانسه را متهم به سکوت و همراهی کند؛ به نظر شما آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟
تصور کنید اگر سعید روستایی نمیگفت که «یک لیست سانسور به برادران لیلا دادهاند، اما من سانسور نمیکنم؛ ترجیح میدهم این فیلم توقیف بشود، تا اینکه سانسور بشود!» و یا اینکه ترانه علیدوستی در گفتگو با بیبیسی که حامی آشوب در ایران است و همواره تریبون جریانهایی مانند داعش و... بوده، نمیگفت که «ما در وضعیتی زندگی می کنیم که غیاب رسانه واقعی، سرکوب رسانهای و غیاب فضای نقد واقعی داریم و هر کدام که از ما که حرفی می زنیم باید جوابگو باشیم و با ما تماس گرفته می شود و جلسه گذاشته می شود و ما هر بار این ها را بازگو نمی کنیم»؛ به نظر شما آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟
آنچه مسلم است اینکه عده ای در ایران، همیشه صدایشان بلند است! آنهم نه در حمایت از مردم؛ آنهم نه در راستای پیشرفت کشور، بلکه می گویند این جامعه مرده است و ما آمده ایم بر سر مزار آن زجه میزنیم! این جریان و این صدا چه در آمریکا و چه در جشنواره های اروپایی قرار است فقط راوی همین ادبیات باشد؛ زمانی مصاحبه می کنند که «زنان در ایران اجازه شرکت در مسابقات شنا را ندارند» و روز دیگر می گویند که «ما در ایران رسانه ای برای زدن حرف هایمان نداریم»؛ می خواهند بگویند جامعه ایرانی نابود شده است.
شاید زمان ناامیدی از این نسل فرا رسیده است؛ از جریانی که سالهای سال با سیاهنمایی تلاش کرده اند دیده شوند؛ سال ها پیش از دوم خرداد میگفتند؛ دیروز از روحانی حمایت میکردند و روز دیگر خبر فسادشان بلند میشود! اما برای نسلی که آینده در حال قضاوت وطن فروشی های این افراد است، میگوییم که «این افراد نمایندگان سیاسی غرب در ایران و پیغام آوران دروغ» بودند نه «نمایندگان مردم ایران».
انتهای پیام /