چگونه سرمایهداری مغز ما را به گروگان میگیرد؟
در این سیستم، نیازهای کاذب مهندسیشده ازطریق دستگاه عریض و طویل حاکمان نظام سرمایهداری اکثریت جامعه را به مصرفگرایی بیشتر سوق میدهد. سرمایهداری امروز از تمامی دانستههای مغزپژوهی اجتماعی استفاده میکند تا به این هدف برسد. پژوهشهای جدید نشان میدهد که مغز ما برای رسیدن به لذتهای آنی میتواند اسیر مدارهای کوتاه و میانبر شود و چنان معتاد این عادتهای مخرب شود که هدفها و آرزوهای...
عبدالرحمن نجلرحیم؛ مغزپژوه در شرق نوشت: رشد دستگاه عاطفی مغز ما، اجتماعیشدن در طول تکامل نوعی و تکوینیمان را ممکن کرده است. وقتی که متولد میشویم، اولین وسیله برای ارتباط معنادار با محیط پیرامونی و عالم انسانی، دستگاه عاطفی نیمهمهیای مغز ما برای آموختن و تجربهاندوختن است. قوه تخیل، ادراک، عقل و منطق نیز در طول رشد برپایه دستگاه عاطفی ما شکل میگیرد.
برخلاف قرنها باور عمومی دال بر جدایی بدن، هیجانات و احساسات از منطق و عقل ما، علم امروز بر این باور کهنه خط بطلان میکشد. اگرچه نظام سرمایهداری نوین با تبلیغات گسترده و با کمک تکنولوژی دیجیتالی سوار بر باورهای عقبمانده، همچنان میخواهد به ما بقبولاند که احساسات و منطق ما دو سیستم جداگانه هستند. نظام سرمایهداری با این ترفند میخواهد اکثریت جوامع را اسیر نیازهای اولیه زندگی نگه دارد. ما را عادت بدهد که به پاداشهای زودگذر و لذتهای کمدوام دل خوش داریم؛ زیرا هدف در جوامع امروزی، برقراری حاکمیت سرمایه و کسب سود از راه تولید هرچه بیشتر است.
در این سیستم، نیازهای کاذب مهندسیشده ازطریق دستگاه عریض و طویل حاکمان نظام سرمایهداری اکثریت جامعه را به مصرفگرایی بیشتر سوق میدهد. سرمایهداری امروز از تمامی دانستههای مغزپژوهی اجتماعی استفاده میکند تا به این هدف برسد. پژوهشهای جدید نشان میدهد که مغز ما برای رسیدن به لذتهای آنی میتواند اسیر مدارهای کوتاه و میانبر شود و چنان معتاد این عادتهای مخرب شود که هدفها و آرزوهای بلندمدت، قوه خیال، تفکر و خلاقیت با تأنی انسانی خود را وانهد و بهتدریج دلخوش به مصرف نیازهای کاذب ساخته دست سرمایهداری شود.
در نتیجه اکثریت معتاد به دلخوشیهای سهلالوصول از تصمیمگیریهای مهم برای آینده خود و همنوعان خود بازمیمانند و فقط عدهای نخبه وابسته به نظام سرمایهداری، سرنوشت اکثریت را تعیین میکنند. زیرا نظام سرمایهداری برای مصرفی بارآوردن اکثریت، مغز آنها را فقط برای لذت از نیازهای کاذب و گذرا به گروگان میگیرد و آنها را با دست خود در فردیت خویشتن به بند میکشد.
دیوید کورت رایت، پژوهشگر کالج هاوارد، در کتاب «عصر اعتیاد: چگونه عادات بد تجارت بزرگ راه میاندازند» (2019)، به چگونگی بهرهبرداری این نوع سرمایهداری لیمبیک، در گروگانگیری مدارهای کوتاه و سریع لذتجویی مغز از طریق تکنولوژی دیجیتال میپردازد. او تنها از عصر اعتیاد که بیشتر دامن جوانان را میگیرد، صحبت نمیکند، بلکه از عصر اعتیاد مهندسیشده میگوید که بعد از پایان جنگ سرد، شروع شده است.
هدف سرمایهداری نوین بهزندانکشیدن مغزها و معتادکردن اکثر آدمهای مصرفکننده به خوشیهای قرضی، اجارهای و تمکین به وسوسههای مدرن است. در این میان، گسترش مصرفگرایی از غذاهای فوری لذیذ گرفته تا بازیهای کامپیوتری، گوشیهای موبایل و... ازطریق اداره جوامع سرمایهداری با تکیه بر ابرماشینهای هوشمند انجام میشود.
اینترنت قرار بود شبکهای ارتباطی بین همه مردم جهان ایجاد کند و مایه تعامل و تعاون بین آنها باشد، بساط دیکتاتوریهای ریز و درشت را برچیند و به تعمیم دموکراسی کمک کند؛ اما چنین نشد و اینترنت نیز در اختیار تأمین حوایج سیریناپذیر غولهای تجاری قرار گرفت.
شبکههایی اجتماعی مانند توییتر و فیسبوک نیز در جهت تعمیم سودآوری سریع و سیریناپذیر سرمایه، ازطریق ایجاد نیازهای کاذب و تقویت مدارهای کوتاه لذتجویی زودگذر مغز در اکثریت جامعه بهکار گرفته شد. در این میان، بدیهی است که جمعآوری و آنالیز اطلاعات کلان از شخصیترین رفتار افراد و فروختن آنها به حاکمان سرمایهداری بهمنظور تقویت پایههای تبعیض و بیعدالتی به کار گرفته شود.
ساختن الگوریتمهای اطلاعاتی کلان برای پیشبینی سیاستگذاریهای سودآور در این راستا انجام می شود. اگر در چین نظام امتیازدهی اجتماعی برای تعیین شهروندان مورد اعتماد درست میشود، مشخصا برای بهکنترلگرفتن رفتار مردم است. همینطور تمایل به اینترنت ملی در کشورهایی مانند روسیه و چین و دیگر کشورها، بهدلیل تعمیم دموکراسی و گردننهادن به خواستههای متنوع تودههای مردم نیست، بلکه هدف کنترل گردش اطلاعات بهمنظور تأمین حاکمیت سرمایهداری نوین به اشکال مختلف است.
اصول حاکمیت جهانی سرمایه، در تمامی کشورها با کمک تکنولوژی دیجیتالی و شبکههای اینترنتی وابسته، فرای مذهب و باور غالب جامعه، خود را با سیاستهای محلی منطبق میکند تا به سودهای دلخواه برسد. وائل قنیمی، فعال اینترنتی که در جریان بهار عربی باور داشت میتوان جامعه مصر را با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی، به آزادی و دموکراسی رساند، در اشتباه بود.
شبکههای اجتماعی میتوانند در جنبشهای اجتماعی با بهکارانداختن مدارهای کوتاه و سریع هیجانی مغز، توجه و تمرکز را به گروگان گرفته و این تحرکات اجتماعی را به سود سرمایهداری به بیراهه بکشانند. واکنش سریع و توأم با ترس و خشم ناشی از این گروگانگیری هیجانی، نتیجهای جز برقراری مجدد حاکمیت بیرحمانهتر و قلع و قمع نیروهای بالقوه مقاوم در برابر بیعدالتی نظام سرمایهداری حاکم نخواهد داشت. در این میان، مبلغان و توسعهدهندگان سرمایهداری نوین با جمعآوری اطلاعات کلان از نحوه رفتار آنی و هیجانی مردم و آنالیز آنها برای سرکوبهای مهندسیشده جنبشهای آزادیخواهانه آینده استفاده میکنند.
باید هوشیار بود و گول نخورد. تکنولوژی دیجیتالی در کنترل غول سرمایهداری امروز درپی آن است که توجه ناآگاه مغز ما را با گرفتارکردن آن در مدارهای کوتاه لذت و ترس آنی به گروگان بگیرد و ما را در این محفظه تنگ زندانی کند تا از تواناییهای خیالانگیز، خلاقانه، اندیشمندانه و رهاییبخش مغزمان محروم شویم.
یاد بگیریم که از تکنولوژی دیجیتالی برای اهداف رهاییبخش از چنبره سودجویی ناعادلانه نظام سرمایهداری جهانی استفاده کنیم. البته که این مهم آسان نیست. اولین قدم، آگاهی به شرایط موجود اسارت در چنبره سرمایهداری نوین است. پیداکردن راههای مقاومت و مبارزه بسیار سخت است و به همت همگانی و برنامهریزی طولانی نیاز دارد؛ باید تمامی پتانسیلهای خیالپرور، حافظهساز و خلاق مغز عاطفی منعطف و مقاوم خود را بهکار اندازیم. راه دشوار است و مبارزه سنگین.