چگونه سیستان و بلوچستان «خشک» شد؟
گروه تاریخ خبرگزاری فارس امین رحیمی: هزاران سال آب هیرمند که رودی بزرگ و پربرکت است به دریاچه هامون میریخت که سومین دریاچه بزرگ ایران پس از خزر و ارومیه است. در واقع در طول تاریخ هیرمند و هامون از مشهورترین منابع آبی ایران بودهاند و ادبیات ایران هم پُر است از شکوه و زندگیبخشی این رود و این دریاچه. یکنمونه اینکه در گرشاسبنامه اسدی طوسی چنین آمده است درباره هیرمند: «دو منزل زمین تا لب هیرمند / بُد [بود] آب خوش و بیشه و کشتمند [سرسبز و زمین کشاورزی]».
البته رودهای کوچک دیگری هم به هامون میریختند و وسعتش بیش از 5600 کیلومتر مربع بود و مایه خرمی و آبادانی جنوب شرق ایران بود و بود تا اینکه انگلیسیها آمدند و در دوره قاجار دست گذاشتند روی مرزهای شرقی ایران و داستانی درست کردند که تا امروز ادامه دارد.
انگلیسیها برای ایجاد منطقه حایل و جلوگیری از حمله احتمالی روسیه به هند که مستعمره خودشان بود بخشهایی از شرق ایران را جدا کردند و ماجرا این بود: «انگلیس در زمان ناصرالدین قاجار پس از جداسازی شهر هرات از ایران طبق معاهده پاریس، فردریک جان گُلدسمید افسر نظامی بریتانیایی را مأمور تعیین مرزهای سیستان و بلوچستان کرد. در نهایت در سال 1251 بخشی از اراضی شرقی سیستان و بلوچستان از ایران جدا شد».
اینطوری بود که هیرمند و هامون شدند بخش مرزی ایران و بر سر حقابه آنها دعوایی بزرگ و طولانی میان دو طرف مرزها درست شد.
دعوا و مشکلات بر سر میزان برداشت از رود هیرمند و دریاچه هامون تا پایان دوره قاجار ادامه داشت و به بروز تنشهای سیاسی نیز منجر میشد. همزمان مشکلات اقتصادی و معیشتی ساکنان منطقه بیشتر و بیشتر شد تا اینکه در دوره رضاخان دوباره انگلیسیها پریدند وسط ماجرا و اینطوری شد: «ایران طبق قراردادی با دولت وقت افغانستان، آب هیرمند را به صورت 50 - 50 با این کشور سهیم شد؛ قراردادی که در سال 1317 شمسی به امضای سیدباقر کاظمی و علیمحمدخان، وزرای خارجه ایران و افغانستان رسید.
این در حالی بود که تا پیش از آن، سهم حقابه ایران از رود هیرمند بیش از 50 درصد بود... به این ترتیب یک گام دیگر برای محدودکردن سهم حقابه ایران از رود هیرمند برداشته شد... نتیجه این اقدام طی سالهای بعد در قالب خشکسالیهای گسترده در منطقه هامون ظاهر شد. در سال 1326 شمسی این خشکسالی چنان گریبان مردم را گرفت که اهالی سیستان و بلوچستان برای تأمین آب آشامیدنی خود هم با مضیقه و دردسر روبهرو شدند».
معلوم است که مشکلات مربوط به حقابه و میزان برداشت از هیرمند و هامون و همچنین اجرای طرحهای انتقال آب و توسعه کشاورزی در دو سوی مرزها طی دهههای بعدی همچنان ادامهدار بود و در دوره پهلوی دوم هم مرافعهای طولانی درباره آب هیرمند و هامون وجود داشت.
در نهایت در سال 1351 دوباره اربابان غربی پهلویها و بهقول «اسدالله عَلَم» وزیر دربار پهلوی، اربابان نامریی پریدند وسط میدان و اینطوری شد: «امیرعباس هویدا با دستور محمدرضا پهلوی، پای قراردادی را امضاء کرد که سهم آب ایران از هیرمند را از 50 درصد به 14 درصد تنزل داد. این قرارداد برای تأمین منافع غربیها و برای جلوگیری از درغلتیدن افغانستان به سمت شوروی منعقد شد».
وضعیت آینده آب و معیشت در سیستان و بلوچستان همانموقع هم روشن بود و «اسدالله علم» که اصالتش از جنوب خراسان بود و میدانست در آن منطقه آب چقدر مهم است و در آن سرزمین باستانی ایران چه خبر است در خاطراتش نوشته است: «این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفاء از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند... تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ... بالاخره ضربه آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند... بهحدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم... البته این خیانت، ده تا پانزده سال دیگر ظاهر میشود که من مُردهام. ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریدهاند».
پایان پیام /