کودکان نابینا روایتگران جدید کتاب صوتی هستند

خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: در عصر یک روز پاییزی، سری به یکی از طبقات انتشارات مهرسا زدیم؛ جایی که قلب تپنده تولید کتابهای صوتی این نشر قرار دارد. امروز، به رسم سنت هر ساله و به مناسبت گرامیداشت روز عصای سفید، استودیو میزبان پروژهای ویژه بود؛ تولید یک کتاب صوتی در حوزه کودک با اجرای سه هنرمند کوچک و نابینا. حضورشان صحنهای خیرهکننده از غلبه بر محدودیتها را به تصویر میکشید؛ کودکانی که با تکیه بر حافظه شنیداری قوی و قدرت تخیل سرشارشان، واژگان را در ذهن خود زنده میکردند و با اجرای دلنشین خود، داستانی را برای همسالان خود به ارمغان میآوردند.
ورود کودکان همراه با مادرانشان، فضایی توأم با دقت و آرامش را ایجاد کرد. آنها به آرامی روی صندلیهای انتظار نشستند تا آماده رفتن به داخل اتاقک ضبط شوند، در حالی که مربی دلسوزشان که خود نیز نابینا بود، با کلماتی اطمینانبخش آنها را هدایت میکرد. این حضور جمعی، تصویری زیبا از شبکهای از حمایت و عشق را به نمایش میگذاشت.
مربی، با تکیه بر تجربههایش، ظرافتهای لحنی و اجرای صحیح را به آنها گوشزد میکرد. پیش از ورود به استودیو، مربی با درایت و دقتی مثالزدنی، یک تمرین آمادهسازی گروهی را با کودکان اجرا کرد. او با صدایی گرم و ریتمیک، شعر مشترکی را با آنها همخوانی کرد تا تمرکزشان را به اوج برساند و فضای استرس را از بین ببرد.
دوست سیاهپوست داریم / دوست سفیدپوست داریم / با این همه تفاوت، همدیگر را دوست داریم...
اجرای این تمرین، علاوه بر ایجاد هماهنگی صوتی، زمینهساز اجرای موفقیتآمیز کتاب صوتی شد، چراکه آنها را با مفهوم پذیرش و دوستی متحد می کرد.
سه هنرمند کوچک، آماده خلق دنیایی شنیدنی بودند؛ نازنین شهری و فاطمهزهرا صحبتی، هر دو یازده ساله، و کسری عزیزی دوازده ساله. پیش از آنکه میکروفونها روشن شوند، میتوانست هیجان و استرس شیرین پیش از ضبط را در هوای استودیو حس کرد. آرزوی مشترک هر سه، گویندگی و دوبلوری است؛ رویایی بزرگ که دوست دارند روزی با آن به رادیو راه یابند.
این کودکان نهتنها عاشق کار با صدا هستند، بلکه با پشتکار شگفتانگیزی خود را آماده کردهاند. فاطمهزهرا، پیانیستی فوقالعاده است که ماهانه کتابهای بسیاری را از کتابخانه به امانت میگیرد و در حوزه موسیقی دستی بر آتش دارد. نازنین نیز روزانه ساعتها را صرف مطالعه میکند. هر سه، دورههای تخصصی گویندگی و فن بیان را گذراندهاند و اشعارشان را به طور کامل حفظ کردهاند؛ این آمادگی عمیق، نویدبخش اجرایی بینقص و سرشار از احساس بود.
درست در همان لحظاتی که کودکان با مربی خود مشغول تمرین پایانی بودند، این فرصت را غنیمت شمردم تا گفتوگویی کوتاه با فردوس سلیمانی مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا انجام دهم. او خانم جوان پرانرژی با لبخندی همیشگی بر لب داشت. صدای زیبا و دلنشینشان به گونهای بود که گویی خود دستی در حوزه گویندگی و خلق کتاب صوتی دارد و این تجربه را با شور و عشق منتقل میکند.
تفاوتها ما را قویتر میکند
فردوس سلیمانی مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا گفت: امروز برنامهای داریم که به مناسبت روز عصای سفید، چند نفر از کودکان نابینا را دعوت کردهایم تا با ما همراه شوند و صدایشان را در یک فعالیت آموزشی و خلاقانه بشنویم. از این عزیزان خواستهایم که در ضبط یک کتاب صوتی همکاری کنند. هدف ما تنها ضبط یک کتاب نیست، بلکه تلاش میکنیم تجربهای فراهم کنیم که هم برایشان آموزنده باشد و هم بتوانند مهارتهای مختلفی مثل همکاری و خلاقیت را تقویت کنند. دنیای این کودکان زیبا و منحصربهفرد است، زیرا آنها جهانی میسازند که با چشم دیده نمیشود، بلکه به واسطه ترکیب صدا و گوش شنیده و احساس میشود.
وی افزود: کتابی که برای ضبط انتخاب کردهایم، «تفاوتها ما را قویتر میکنند» نام دارد. این اثر مجموعهای از اشعار ترجمهشده توسط خانم تینا غراب و سروده خانم رودابه حمزهای است و موضوع آن تفاوتهایی که ممکن است بچهها داشته باشند، مثل استفاده از عینک، نشستن بر روی ویلچر یا هر شرایط خاص دیگری. ما قصد داریم این کتاب را با صدای این کودکان ضبط کنیم.
مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا گفت: امروز همراه ما سه کودک حدوداً 11 تا 12 ساله حضور دارند؛ یک پسر 12 ساله که تنبک مینوازد و همچنین آواز میخواند و دو دختر 11 ساله که تنها به خواندن پرداختهاند. خواهر همین پسر که نابینا نیست، در کنار آنها حضور دارد. نکته جالب این است که جمعی از کودکان نابینا و بینا با هم همکاری کنند تا صدایی متحد خلق شود؛ این تعامل نشاندهنده زیبایی تفاوتهاست.
وی ادامه داد: این برنامه سومین سالی است که چنین برنامهای را به مناسبت روز جهانی عصای سفید برگزار میکنیم. امسال چهارشنبه بیستوسوم مهرماه مصادف با این روز است و تصمیم داریم مراحل نهایی تولید از جمله آهنگسازی کتاب را نیز پیش ببریم. نسخه نهایی کتاب روی سایت انتشارات مهرسا منتشر خواهد شد و همچنین روی پلتفرمهای مختلف مانند فیدیبو و طاقچه و... برای علاقهمندان در دسترس قرار میگیرد.
سلیمانی گفت: ایده این سنت از جایی شروع شد که حس کردم ادبیات کودک و قصهها متعلق به همه کودکان هستند. این ایده در روز عصای سفید شکل گرفت، زمانی که به این فکر افتادیم تعدادی از کودکان نابینا را دعوت کنیم و آنها را در این فعالیتها مشارکت دهیم. دلیل اصلی این تصمیم هم این بود که باور داشتیم ادبیات باید برای همه قابل دسترس باشد. حضور این بچهها در این برنامه نه تنها باعث شد بیشتر در جامعه حضور داشته باشند، بلکه به افزایش اعتمادبهنفسشان هم کمک کرد.
وی ادامه داد: در دورههای قبلی استقبال بسیار خوب بود. خود کودکان با علاقه و اشتیاق بسیاری در این برنامهها شرکت کردند. نکته جالب این بود که ما هیچ تمایزی بین این کودکان و دیگران قائل نشدیم، حتی اعلام نکردیم که کتابها توسط کودکان نابینا خوانده شدهاند و فقط در قالب یک ویدئوکلیپ کوتاه روی صفحه اینستاگرام انتشارات به این قضیه اشاره کردیم.
ماهیت اصلی تولید کتاب صوتی که در ابتدا برای نابینایان طراحی شده بود
مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا گفت: هدف آینده ما این است که این سنت را ادامه دهیم و توجه به کودکان با نیازهای ویژه را از سطح شعار فراتر ببریم و واقعاً به آن عمل کنیم. تجربه نشان داده که تأثیر مثبت این فعالیتها نه تنها برای بچهها بلکه برای خود من و مسیری که در آن حرکت میکنیم بسیار ارزشمند بوده است. کودکان نابینا به دلیل قویتر بودن حس شنواییشان توانایی فوقالعادهای در حوزههای مرتبط دارند. آنها به سرعت متنها را حفظ میکنند، صداها را تقلید میکنند و حتی به جزئیاتی از صحبتهای دیگران مثل نحوه صحبت کردن خاله یا پدربزرگشان اشاره میکنند.
وی افزود: این فعالیتها نشاندهنده هوش و توانمندیهای بالقوه این کودکان است. با ایجاد کمی خلاقیت و فراهم کردن فضاهای مناسب برای تجربههای حسی، آنها خیلی خوب میتوانند خودشان را نشان دهند. هنر و ادبیات انتخاب مناسبی برای کمک به حضور فعال آنها در جامعه است، چرا که مهارتهای شنواییشان فرصتی استثنایی برای برقراری ارتباط فراهم میکند.
سلیمانی گفت: ماهیت اصلی تولید کتاب صوتی، که در ابتدا برای نابینایان طراحی شده بود، همچنان یکی از بهترین روشها برای کمک به کودکان دارای نقص بینایی یا مشکلات مطالعه است. قصد من این است که این کودکان همچنان در مسیر تولید کتاب صوتی مشارکت داشته باشند تا زمانی که این امکان وجود دارد، زیرا باور دارم صدای آنها صدای ذهنی خلاق و توانمند است.
وی افزود: ما هر سال این سنت را ادامه میدهیم و تلاش میکنیم به این بچهها توجه بیشتری داشته باشیم. امسال اما تفاوتهایی با دو دوره قبلی دارد. مهمترین تفاوتش این است که موسیقی هم به برنامه اضافه شده و این واقعاً زیباست، چون خودشان دارند این کار را انجام میدهند. همچنین کتاب امسال «کتاب شعر» است؛ کتابهای شعر خواندن برای گویندهها سختتر است، اما وقتی با موسیقی همراه شود، امیدواریم خروجی دلچسبی داشته باشد.
مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا ادامه داد: در این فرآیند ما با چالشهایی هم روبهرو بودیم. مثلاً در تجربه قبلی، بچهها تازه به محیط استودیو عادت کرده بودند، لازم بود همه چیز را لمس کنند و درک چندانی از فرآیند ضبط نداشتند. ابتدا بچهها را سهتایی به داخل استودیو صدابرداری بردیم تا نقشهای خود را بخوانند. اما بعد فهمیدیم وقتی با هم حرف میزنند، صداهای اضافه وارد میکروفون میشود. برای حل این مشکل، تصمیم گرفتیم بچهها را تکتک داخل بفرستیم تا جدا از هم نقشهای خود را بخوانند. این روند ضبط را زمانبر میکرد، اما نتیجه خیلی بهتر شد.
وی افزود: یکی از کتابهایی که سال گذشته ضبط کردیم، «بابایی و اولین روز مدرسه» بود. در کنار آن، کتاب دیگری به نام «این درخت من است» را هم ضبط کردیم که بخشهایی از آن توسط آقای حمزه خوشبخت خوانده شد. برای چنین پروژههایی، ناشر نیاز به اطمینان دارد، چون کاری پرریسک و پرهزینه است. ما این پروژه را آغاز کردیم چون معتقدیم رسانههای مختلف باید برای کودکان به کار گرفته شوند.
گوش دادن به کتاب صوتی تجربه ارزشمندی به کودکان ارائه میدهد
سلیمانی گفت: گوش دادن به کتاب صوتی تجربه ارزشمندی به کودکان ارائه میدهد؛ زیرا گوینده به کمک تیپها، لحنها و احساسات مختلف داستان را جذابتر اجرا میکند، چیزی که ممکن است والدین یا افراد غیرحرفهای نتوانند به همان شیوه منتقل کنند. این نوع تجربه قدرت تخیل کودک را بسیار تقویت کرده و او را به تصویرسازی ذهنی سوق میدهد. علاوه بر آن، دایره واژگان و خلاقیت کودکان نیز افزایش پیدا میکند.
وی افزود: ما سه کتاب را انتخاب کردیم و هدفمان این بود که کتابهایی انتخاب کنیم که برای شرایط خاص مناسب باشند. مثلاً اگر کتابی راوی خاصی دارد، باید بتوانیم آن را متناسب با ویژگیهایی مانند کودکانی که شاید از نظر ویژگیهای ظاهری یا خاصی مثل استفاده از عینک متفاوت هستند، تنظیم کنیم تا صداها و سبکها هماهنگ باشند.
مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا ادامه داد: درباره اینکه چرا این کار بهصورت مرتب و مثلاً سالی چند بار انجام نمیشود، باید بگویم واقعیت این است که هماهنگیها و آموزشهای لازم برای چنین پروژههایی کار سخت و زمانبری است. تیمی که ما داریم، به کمک خانم دکتر شراره توانستهاند با توجه به نیازهای ویژه این کودکان، چنین پروژههایی را عملی کنند. با این حال همیشه در تلاش هستیم تا در مناسبتهای مختلف مثل روز عصای سفید یا حتی عید نوروز و موارد دیگر، برنامههایی از این دست اجرا کنیم.
وی افزود: از جمله انگیزههای جدی ما علاقهمندی خود کودکان است. یادم است سال گذشته یکی از بچهها بعد از اتمام پروژه خیلی خوشحال و متعجب بود که توانسته چنین تجربهای را پشت سر بگذارد. او حتی گریه کرد و گفت اصلاً فکر نمیکردم بتوانم بخوانم و چنین کاری انجام بدهم. این حس رضایت و تشویق برای همه ما ارزشمند بود.
سلیمانی در خصوص مدت زمان کار بیان کرد: چون قصههایمان کوتاه هستند، معمولاً ضبط کتاب با گوینده حرفهای حدود 20 تا 25 دقیقه طول میکشد و خروجی نهایی طی 6 هفته آماده میشود. اما برای این بچهها به دلیل شرایط ویژهشان، همین فرآیند ممکن است دو ساعت زمان بگیرد. البته نتیجه ارزشمند تلاش آنها همیشه رضایتبخش بوده است. در نهایت، ما تمام توانمان را گذاشتهایم تا این پروژهها با بهترین کیفیت به سرانجام برسند.
صحبت با فردوس سلیمانی، مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا، کمکم به نقطه پایانی خود نزدیک میشد، چراکه تمرین مربی با کودکان به پایان رسیده بود. برای آنکه لحظهای از مسیر اصلی کار دور نشویم، تصمیم گرفتم پیش از ورود کودکان به استودیو، گفتوگویی کوتاه با مربی آنها داشته باشم. در این فاصله کوتاه، کودکان مشغول پذیرایی و استراحت مختصری شدند؛ فرصتی ایدئال برای استفاده از دقایق باقیمانده و شنیدن نظرات مربی.
کودکان نابینا ذاتاً عاشق کتاب هستند
نرگس اسلامی شراره مربی کودکان نابینا با اشاره به چگونگی شکلگیری این همکاری با نشر مهرسا گفت: فکر میکنم سال گذشته بود که خانم فرزانه رحمانی از نشر مهرسا با من تماس گرفتند. آنها مجموعهای از کتابهای شعر مهرسا را به صورت صوتی تولید کرده بودند و تشخیص دادند که گروه نابینایان و کمبینایان، بهترین مخاطب برای رونمایی این مجموعه به نام قند و عسل هستند. همزمان خانم نعمتاللهی نیز پیامی فرستاده بودند و پس از هماهنگیهای فشرده، قرار شد تعدادی از بچهها را برای شرکت در مراسم رونمایی شنبه همان هفته آماده کنیم.
وی افزود: پیشنهادی به خانم نعمتاللهی دادم که او بسیار استقبال کرد. اینکه ما هر کدام از کتابهای نشر مهرسا را به خط بریل تبدیل کنیم و روز رونمایی، بهعنوان یادگاری به بچهها اهدا کنیم. این کار اهمیت زیادی داشت، زیرا متأسفانه کتاب بریل به دلیل هزینه بالای تولید، به ندرت در دسترس کودکان نابینا قرار میگیرد.
این مربی ادامه داد: این همکاری منجر به آشنایی با خانم فردوس سلیمانی مدیر کتاب صوتی نشر مهرسا شد. چند ماه بعد، خانم سلیمانی برای پروژه جدیدی تماس گرفتند قرار شد یکی از کتابهای نشر مهرسا را با بچههای ما تمرین کنیم تا خودشان آن کتاب را بازتولید کنند. من متن و صوت کتاب را در اختیار بچهها قرار دادم، آنها تمرین کردند و ما کتاب را به خط بریل برای هر نفر آماده کردیم. بچهها بسیار خوشحال بودند که قرار است از نزدیک استودیو را ببینند و تولید را تجربه کنند.
وی در پاسخ به این پرسش که معیار انتخاب کودکان برای پروژههای صوتی چیست، گفت: کودکان نابینا ذاتاً عاشق کتاب هستند، اما تمرکز بر گروههای سنی مختلف است. ما کودکان را به سه گروه سنی (3 تا 8 سال، 8 تا 12 سال، و بالای 12 سال) تقسیم کردهایم. به دلیل تأثیر عمیق شنوایی بر یادگیری کودکان نابینا، آنها تقلید صدا و صداپیشگی را بسیار دوست دارند و راحتتر با شخصیتها همزادپنداری میکنند. ما از طریق چهار مدرسه و چند مرکز در تهران و اطراف آن، کودکان را شناسایی میکنیم.
اسلامی شراره با اشاره به تجربه شخصی خود در تأسیس اولین کتابخانه تخصصی در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران گفت: پدر و برادرم نابینا هستند و من از کودکی با دنیای نابینایان آشنا بودم. ما بیش از 12 هزار کتاب صوتی و حدود 1200 جلد کتاب بریل را در خانه جمعآوری کرده بودیم که به دلیل اشغال فضا، تصمیم گرفتیم آنها را در اختیار عموم قرار دهیم.
وی افزود: برای جلوگیری از تأثیر منفی بر فروش ناشران، ما کتابهایی را برای تولید صوتی انتخاب میکنیم که واقعاً متناسب با سن کودکان باشد و آن را شبها در کانالهای واتساپ و تلگرام به نام «با هم بخوانیم» منتشر میکنیم.
این مربی با اشاره به برگزاری کارگاه صداپیشگی در مؤسسه باغچه حواس گفت: نتیجه آموزش ها منجر به انتخاب 4 نفر برای اولین پروژه صوتی با نشر مهرسا شد، هرچند به دلیل بالا بودن سن آنها، پروژه دیگری به کودکان کوچکتر سپرده شد تا صدایشان مناسبتر باشد.
هیچ مرزی در مسیر توانمندسازی و خلاقیت وجود ندارد
ساعتی بعد، در حالی که صدای ضبط و هدایت مربی از پشت دربهای بسته استودیو به گوش میرسید، صحنه بیرون از آن دنیای کوچکِ خلق صدا، حال و هوایی متفاوت داشت. کودکان، پس از گذراندن لحظات پرهیجان تولید و کار با میکروفون، با چهرههایی خندان و کولهباری از تجربه جدید، از فضای استودیو خارج شدند.
لبخند رضایت بر چهرهشان نشان از موفقیت در تبدیل رؤیای شنیدن به واقعیت بود. این گام کوچک، اما محکم، نه تنها پلی به سوی دنیای حرفهای گویندگی برای آنها زد، بلکه بار دیگر ثابت کرد که با فراهم شدن ابزار و حمایت، هیچ مرزی در مسیر توانمندسازی و خلاقیت وجود ندارد. با قدم گذاشتن به هوای پاییزی خارج از انتشارات، خاطرهای شنیدنیتر از این روز به ثبت رسید.



