گذشته و آینده بانک آینده
اگر 50 مشکل بزرگ اقتصاد ایران را لیست میکردیم، یکی از آنها تعیین تکلیف بانک آینده بود. بالاخره نظام تصمیمگیری کشور حاضر شد در مورد این موضوع دست به اقدام بزند. اینکه چطور شد که این اقدام کلید خورد، چندان اهمیت ندارد؛ چراکه مشخص بود با این حجم از مشکلاتی که بانک آینده داشت، نظام تصمیمگیری دیر یا زود ناگزیر از اقدام بود. البته مثل همیشه اگر زود اقدام شود، بحران کوچکتر خواهد بود و...
اما قصه بانک آینده چطور شروع شد. بانک آینده ایجاد شد تا پروژههایی چون ایرانمال تامین مالی شود. مفروض این پروژهها این بود که برجام ثمر میدهد و موج سرمایهگذاری خارجی رخ خواهد داد و درآمد سرانه مردم افزایش خواهد یافت و خرید از نمایندگی برندهای خارجی رواج مییابد و این مراکز، محلی برای حضور برندهای خارجی خواهد شد. از قضا ترامپ رای آورد و نهایتا از برجام خارج شد و نه تنها برندهای خارجی به ایران نیامدند، بلکه درآمد ایرانیان رو به کاهش نهاد و قدرت خرید تضعیف شد. در نتیجه پروژههایی چون ایرانمال نتوانست طبق انتظار سودآور باشد.
نفس این عمل مشکلزا بوده، زیرا برخلاف قواعد مدیریت ریسک است که منابع عمده بانک بر یک یا چند طرح خاص متمرکز شود. علت آن دقیقا همان بلایی است که سر بانک آینده آمد. وقتی این پروژههای کلان به هر دلیل دچار مشکل میشوند، بانکی که با منابع مردم ایجاد شده است، دچار مشکل میشود. حفظ چنین بانکهایی آن هنگام است که به یک معضل تبدیل میشود؛ زیرا اگر بخواهید آن را منحل کنید، بخشی از منابع مردم تلف خواهد شد و اگر بخواهید حفظ کنید، باید از منابع بانک مرکزی یعنی منابع عمومی را صرف جبران خرابکاری مدیران و سهامداران یک بانک کنید که منصفانه نیست.
مسالهای که وضعیت بانک آینده را وخیمتر کرد، راهبرد تهاجمی این بانک در جذب سپرده بود. این بانک برای اینکه منابع لازم را برای اجرای این کلان پروژهها جذب کند، نرخ سود سپرده را بالا برد و منابع بانکهای دیگر را به این سمت سوق داد. نتیجه این بود که بانکهای دیگر را هم به سمت افزایش نرخ سوق داد و اینگونه ناترازی در نظام بانکی تشدید شد و نقدینگی رشد کرد! با رشد نقدینگی، قیمت زمین و املاک از جمله ایرانمال افزایش یافت، اما تورم هم افزایش یافت. لذا برخی کارشناسان این رفتار بانک آینده را یک طراحی غیرمنصفانه و سوءاستفاده از قدرت خلق پول برای کسب سود از محل تضعیف قدرت خرید عمومی تحلیل و آن را اقدامی مجرمانه تلقی کردند.
نکته اساسی در این داستان این است که آیا در تمام این مدت مقام نظارت بانک مرکزی متوجه این اقدام مخرب نبود؟ آیا سطح کارشناسی بانک مرکزی آنقدر نازل بود که درک نمیکردند در بانک آینده چه اتفاقی میافتد؟ خیلی بعید است که چنین باشد! احتمالا بانک مرکزی به خوبی میفهمید که چه اقدامی در حال انجام است، اما قدرت ایستادگی در برابر بانک آینده را نداشته است. برخی معتقدند برخی سهامداران اصلی بانک، قربانی رای آوردن ترامپ و خروج او از برجام بودهاند و بانیان این طرح با ایجاد یک مرکز خرید ممتاز در سطح خاورمیانه قصد خدمت داشتهاند؛ اما در مقابل کسانی معتقدند اقدام بانک آینده، بزرگترین فساد اقتصادی در تاریخ معاصر بوده است و دادستان باید علیه او اقامه دعوا کند.
اما آینده بانک آینده چیست؟ با تصمیمی که علنی شد، مشخص شد که قرار است این بانک در بانک ملی ادغام شود. داراییهای آن توسط بانک مرکزی (صندوق بیمه سپرده) به مرور زمان فروخته شود و بدهیهای آن به بانک ملی منتقل شود. آمار و اطلاعات دقیقی در مورد ارزش این داراییها موجود نیست. اگر ارزش روز این داراییها در این رکود مسکن آنقدر باشد که پاسخگوی بدهیهای آن باشد، آنگاه این اقدام بدون هزینه زیاد برای عموم مردم خواهد بود. اما اگر ارزش روز این داراییها کم باشد یا برای آن مشتری پیدا نشود، آنگاه باید گفت تفاوت بدهی و دارایی کماکان از جیب توده مردم جبران خواهد شد و مردم عادی باید تاوان این اشتباه بزرگ را بدهند.
* اقتصاددان