دوشنبه 5 آذر 1403

گزارشی از وضعیت اسف‌انگیز زنان‌ودختران فریب‌خورده کومله و دموکرات

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
گزارشی از وضعیت اسف‌انگیز زنان‌ودختران فریب‌خورده کومله و دموکرات

سردسته‌ها که با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آن‌ها را وادار به حمالی می‌کردند تا زیر آفتاب، چهره‌هایشان از زیبایی افتاده و کمرشان خم شود.

به گزارش مشرق، کتاب «سیطره» اثر کیانوش گلزار راغب شامل خاطرات نادر کیانی از 7 سال نفوذ و فعالیت اطلاعاتی در قلب سازمان کومله است. این‌کتاب همزمان با نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت 1402 منتشر و 29 شهریور نیز رونمایی شد. «سیطره» نکات تاریخی، سیاسی و اطلاعاتی جالبی دارد که می‌توانند برای مخاطبانش جالب باشند اما یکی از موضوعات مهم مندرج در خاطرات کیانی در این‌کتاب، موضوعات اجتماعی هستند که یکی از زیرشاخه‌هایش مربوط به زنان و دختران است.

بخشی از خاطرات کیانی درباره وضعیت تاسف‌بار زنان و دخترانی است که فریب شعارهای جذاب و آزادی‌خواهانه ضدانقلاب را خورده و به امید رسیدن به اروپا یا زندگی بهتر وارد اردوگاه‌های دموکرات، کومله، پ‌پ‌ک یا هر سازمان جدایی‌طلب دیگر می‌شوند. به‌دلیل حجم خاطراتی که در این‌زمینه در «سیطره» وجود دارند و همچنین اهمیت آن‌ها و تشابهشان با شعارهایی مثل «زن زندگی آزادی» بخشی از پرونده بررسی کتاب مورد اشاره را به آن اختصاص می‌دهیم.

در ادامه اولین‌قسمت پرونده کوتاه و دوقسمتی مرور و بررسی کتاب «سیطره» را می‌خوانیم؛

* زنان و دختران دموکرات‌ها؛ کنیزی و پرستاری پیشمرگه‌های پیر

کیانی در ابتدای حضورش در کردستان عراق، به‌طور ناخواسته و برای آن‌که لو نرود، به‌سمت اردوگاه دموکرات‌ها می‌رود. پس از مدتی هم به‌دلیل عدم پذیرش از طرف حزب دموکرات، اخراج شده و به‌سمت اردوگاه کومله می‌رود. اما در چندروزی که در اردوگاه دموکرات‌ها حضور داشته، وضعیت زنان و دختران حاضر در این‌اردوگاه را دیده و در خاطرات خود روایتش کرده است. او می‌گوید در این‌اردوگاه، هیچ‌دختری پیشمرگ نشد و دختران فریب‌خورده‌ای که به این‌امید وارد این‌اردوگاه می‌شدند، یا وادار به ازدواج اجباری شدند یا اگر خواهانی نداشتند، به‌عنوان پرستار به امورات پیشمرگان پیر و فرتوت رسیدگی و آن‌ها را به‌اصطلاح تر و خشک می‌کردند.

هرسال، یک یا دومرتبه اجازه داده می‌شد دختران زیبا و به‌قول او خوش بر و روی اردوگاه دموکرات، لباس نیروهای پیشمرگه را بپوشند و اسلحه‌به‌دست مقابل دوربین‌های فیلمبرداری بایستند. او با روایت این‌خاطره می‌گوید در واقع عملا پیشمرگه زن در بین دموکرات‌ها وجود خارجی نداشتراوی کتاب «سیطره» درباره چرایی جذب زنان و دختران به‌سمت گروهک‌های تجزیه‌طلب می‌گوید: «ضعف فرهنگی برخی خانواده‌ها هم در این بدبیاری‌ها بی‌تاثیر نبود. دخترهای نوجوان را وادار می‌کردند با مردهای مسن ازدواج کنند یا به‌زور شوهر می‌دادند و زندگی برایشان سخت می‌شد و گول تبلیغات دموکرات را خورده و با تشکیلات مخفی آن‌ها ارتباط برقرار می‌کردند. به محض رسیدن به مرز خودرو لیلا علوی می‌رفت دنبالشان و می‌آورد و در این حصار گرفتارشان می‌کرد. چیزی که نصیب پسران می‌شد نگهبانی 24 ساعته و بردگی بود. چیزی هم که نصیب دختران می‌شد کنیزی و کلفتی و کارگری و نظافت اماکن بود.» (صفحه 57)

اما شاید تصاویری که دموکرات‌ها در رسانه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خود منتشر می‌کنند، با خاطرات کیانی در تضاد باشند. چون همان‌طور که او می‌گوید هرسال، یک یا دومرتبه اجازه داده می‌شد دختران زیبا و به‌قول او خوش بر و روی اردوگاه دموکرات، لباس نیروهای پیشمرگه را بپوشند و اسلحه‌به‌دست مقابل دوربین‌های فیلمبرداری بایستند. او با روایت این‌خاطره می‌گوید در واقع عملا پیشمرگه زن در بین دموکرات‌ها وجود خارجی نداشت. چون همگی زنان و دختران آن‌اردوگاه، کنیز و کلفت پیشمرگان قدیمی و مُسن بودند. پسران جوانی هم که با ذهنیت بی‌بندوباری وارد حزب دموکرات شده بودند، وقتی می‌دیدند این‌دختران جوان نصیب پیرمردها شده‌اند، ناامید شده و به‌اصطلاح توی ذوق‌شان می‌خورد.

یکی از رنج و عذاب‌های دختران حاضر در اردوگاه دموکرات که کیانی روایتش کرده، هم‌اتاقی با پسران است که می‌گوید این‌مساله آزارشان می‌داد. بروز آثار زنانگی و نبود لوازم بهداشتی لازم هم اوضاع‌شان را سخت‌تر می‌کرد و به‌همین‌دلایل، هرهفته از تعداد دختران حاضر در اردوگاه کاسته می‌شد و از چشم دیگر اعضا، ناگهان غیب می‌شدند. یکی از دختران حاضر در این‌اردوگاه که کیانی خاطره زندگی سختش را روایت کرده، کژال نام دارد که به‌خاطر مسائل جنسی دست به خودکشی زد و پیکر بی‌جانش شبانه از اردوگاه خارج شد.

یکی از نکاتی که کیانی در خاطرات مربوط به حضورش در اردوگاه دموکرات‌ها یادآور می‌شود، این است که اتحادیه زنان کردستان تاسیس شده بود اما این‌اتحادیه عملا وجود خارجی نداشت و تنها، یک‌اسم روی کاغذ بود.

* زنان و دختران کومله؛ زن و مرد فرقی ندارند

همان‌طور که اشاره شد، کیانی پس از مدتی از اردوگاه دموکرات اخراج و وارد اردوگاه کومله شد. اردوگاه این‌گروه تجزیه‌طلب طبق روایت‌های کیانی، بسیار بیشتر از دموکرات‌ها غرق در فساد و بی‌بندوباری بود. او می‌گوید در این‌مکان اگر مراعات اخلاق و معرفت را می‌کردی، تصور می‌شد هنوز پایبند به اصول اخلاق و مذهب هستی و به جمهوری اسلامی وابستگی داری. داوطلب‌هایی که وارد اردوگاه کومله می‌شدند، بددهان و بی‌ادب بودند و مراعات حال دختران را نمی کردند. این‌داوطلب‌ها و دیگر اعضای قدیمی کومله، به‌گفته کیانی رکیک‌ترین متلک‌ها، شوخی‌ها و اصطلاحات سبک را مقابل نیروهای زن و دختر کومله به کار می‌بردند.

سردسته‌ها که ابتدا با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آن‌ها را وادار به حمالی می‌کردند تا زیر آفتاب سوزان، چهره‌هایشان از زیبایی افتاده و کمرشان خم شود. در نتیجه جذابیتی نداشته باشندسران کومله، بی‌بندوباری خود را با این‌جمله توجیه می‌کردند که «زن و مرد فرقی ندارند.» در نتیجه روابط غیراخلاقی در این‌اردوگاه آزاد بوده و در گفتگوها نباید از کلمه «زن» استفاده می‌شده است. بلکه باید از لفظ «رفیق» استفاده می‌شد. کیانی در بدو ورود خود به اردوگاه کومله متوجه می شود مسئولان آموزشگاه داوطلبان، به‌طور راحت و علنی با یکدیگر رابطه نامشروع دارند. پس از پایان دوره آموزشی نیز مراسمی برپا شد که با برگزاری آن، دیگر ارتباط با پیشمرگان قدیمی برای جدیدی‌ها آزاد می‌شد و پیشمرگان قدیمی «با چشمانی حریص مثل کرکس» وارد جمع داوطلبان جدید شده و از بین‌شان جفت انتخاب می‌کردند. نکته جالبی که کیانی درباره ازدواج یا عدم ازدواج در اردوگاه کومله مطرح کرده این است که اعضای قدیمی و پیر این‌گروهک می‌دانستند ازدواج با دختران پیشمرگ اشتباه است چون قابل اعتماد نیستند و خیانت می‌کنند. به همین‌دلیل پیشمرگان سن‌وسال‌دار حتی در آخرین سال‌های عمر حاضر بودند با زنان معمولی عراقی ازدواج کرده و بچه‌دار شوند اما با زنان کومله دوست یا به‌تعبیر او رفیق نشوند. این‌میان، زنان عراقی هم آن‌قدر وفادار بودند که موفق می‌شدند پیشمرگان شرور و سیری‌ناپذیر کومله را سربه‌راه کنند.

کیانی می‌گوید حسن رحمان‌پناه و سروه ناصری به‌عنوان دوتن از فرماندهان کومله، همیشه سخت‌ترین کارها را به نان و دختران نوجوان می‌دادند؛ کارهایی که حتی مردها هم به‌تنهایی توان انجام آن‌ها را نداشتند. این‌سردسته‌ها که ابتدا با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آن‌ها را وادار به حمالی می‌کردند تا زیر آفتاب سوزان، چهره‌هایشان از زیبایی افتاده و کمرشان خم شود. در نتیجه جذابیتی نداشته باشند. طبق اساسنامه، فرماندهان کومله حق نداشتند دختران زیر 18 سال را پذیرش کنند اما داوطلبان 14 ساله هم توسط آن‌ها پذیرش می‌شدند.

سروه ناصری در عین حال که از زنان و دختران جوان بی‌گاری می‌کشید، این‌دروغ را هم مرتب در گوش‌شان می‌خواند که اگر به ایران برگردند، سنگسار می‌شوند و دخترها هم این‌حرف را باور می‌کردند. یکی از زنانی که جوانی و زندگی‌اش در اردوگاه کومله سوخته و در خاطرات نادر کیانی حضور دارد، اختر کمانگر همسر صدیق کمانگر بنیاگذار کومله و عضو کمیته مرکزی این‌گروه بوده که یکی از اولین‌زنان پیشمرگ کومله محسوب می‌شود. کمانگر در مقطعی از خاطرات کیانی از اروپا به کردستان عراق و محل اردوگاه کومله می‌آید تا خاطرات عملیات‌های دهه شصت را برای داوطلبان جوان تعریف کند. در این‌سفر فرصتی پیش می‌آید تا کیانی با این‌زن گفتگو کند که به‌اصطلاح سرِ درد دل کمانگر باز می‌شود: «یک‌بار به من گفت ببین نادر ما رو توی درگیری با دموکرات جا می‌ذاشتن و خیلی وقت‌ها زنان مورد تعرض پیشمرگان دموکرات قرار می‌گرفتن.»

در این‌سفر فرصتی پیش می‌آید تا کیانی با این‌زن گفتگو کند که به‌اصطلاح سرِ درد دل کمانگر باز می‌شود: «یک‌بار به من گفت ببین نادر ما رو توی درگیری با دموکرات جا می‌ذاشتن و خیلی وقت‌ها زنان مورد تعرض پیشمرگان دموکرات قرار می‌گرفتن.» یکی از واقعیت‌های اسف‌انگیز اردوگاه کومله در کردستان عراق که کیانی آن را روایت کرده، این است که «بعضی خانم‌ها بچه‌هایشان را در ایران رها کرده و می‌آمدند اردوگاه. بعضی هم بچه‌ها را در اردوگاه رها کرده و می‌رفتند اروپا.» در نتیجه این‌میان تعدادی بچه بی‌مادر به جا می‌ماند.

کیانی در مقطعی از دوران حضورش در اردوگاه کومله، لقمان گله‌داری ایدئولوگ سازمان مورد اشاره را می‌بیند. گله‌داری دموکرات‌ها را ناسیونالیست و دنباله‌روی مقام و قدرت و ثروت می‌خواند و به‌عنوان نماینده بورژوازی معرفی می‌کرد. در مقابل کومله را منجی کارگران جهان از بند امپریالیست می‌خواند. در کنار همه شعارهای کمونیستی، گله‌داری به‌وضوح می‌گفت «ما چیزی به‌نام عقد و ازدواج نداریم.»

هویت کیانی که یک‌نیروی نفوذی در اردوگاه دشمن محسوب می‌شد، تحت هیچ‌شرایطی نباید لو می‌رفت. او می‌گوید «در اردوگاه روابط زن و مرد عادی بود. ولی آن‌قدر مراعات این نوع روابط را کرده بودم که یک بار بهزاد با شیطنت گفت تو چقدر منزوی و خودداری! نکنه خبریه و من نمی‌دونم؟ داشت اتهام مذهبی و نفوذی یا بدتر انگ خواجگی بهم می‌زد. من هم برای جلوگیری از هر نوع سوءظنی یک ازدواج تشکیلاتی مصلحتی انجام دادم.» (صفحه 186) او پیش از آن‌که تن به ازدواج تشکیلاتی و سازمانی بدهد، موفق شده بود وانمود کند ذهنش درگیر آرمان‌های بلند کارگری و کمونیستی است و نمی‌خواهد وارد مسائل پیش‌پاافتاده جنسی شود.

* ممنوعیت ازدواج در پ‌پ‌ک

به‌جز دموکرات و کومله، کیانی به ممنوعیت ازدواج در بین اعضای گروهک پ‌پ‌ک هم اشاره کرده است. او می‌گوید عضویت در پ‌پ‌ک 2 شرط اصلی داشت؛ اول این‌که مامور دولت ایران نباشی و دوم این‌که کرد باشی. عضویت در کومله این‌گونه بود که اگر وارد می‌شدی، دیگر حق خروج نداشتی و جدایی از پ‌پ‌ک مساوی با خیانت بود. به این‌ترتیب بریدگان از گروه و کسانی که قصد خروج از پ‌پ‌ک را داشتند، حتما کشته می‌شدند. اما نکته مشترک بین پ‌پ‌ک و دموکرات و کومله در این بود که ازدواج در این‌سازمان نیز ممنوع، اما رابطه زن و مرد آزاد بود.

ادامه دارد...

منبع: مهر
گزارشی از وضعیت اسف‌انگیز زنان‌ودختران فریب‌خورده کومله و دموکرات 2