گزارش خبرآنلاین در آستانهی سررسیدن وعدهی رئیسجمهور برای انتقال آب به همدان
ششم مهر، فرصت دو ماههی وعده داده شده توسط «ابراهیم رئیسی» برای انتقال آب به همدان تمام میشود (گرچه وعدههای استاندار و وزارت نیرو، منقضی شده) و چشمها در شهر برای پایان این بحران طولانی به همین روزهای نخست مهر دوخته شده. متاسفانه هنوز در اطلاعیههای جیرهبندی روزانهی همدان از چهار تا پنج ساعت آبرسانی در روز خبر داده میشود و مخازن آنقدر خالی است که باید بقیهی ساعات روز منتظر پر...
جواد ناظری: چه کسی فکرش را میکرد آن شهر کوچهباغها در دامنهی الوند، آن شهر زمستانهای طولانی و پُربارش، آن شهر تابستانهای خنک و پُرمیهمان، پیشقراول شهرهایی باشد که منابع آبیاش ته میکشد؟ چه کسی فکرش را میکرد آن همدان پر قنات، چند روزی به شبکهای از لولههای خشک بدل شود و هشداری باشد از هولناکیِ آینده، از آیندهای محتمل، از آیندهای شاید بدون آب. آن همدان را این روزها آب که نه، باد با خود برده است و آنچه به تماشایش نشستهاند شهری است خسته، تشنه، مضطرب و چشم به راه.
سالهاست از خشکسالی، از تغییرات اقلیمی، از تنش آبی و از ورشکستی آبی میشنویم اما تا وقتی زیستِ روزمره، هرآنچه تا به حال عادی بوده و جریان داشته به هم نریزد و روزگار واژگون نشود، باور کردن آن تغییرات و دگرگونیها ممکن نخواهد شد؛ تا وقتی آن تصویر زمخت و آن روی تلخ واقعیت را نبینیم باورمان نمیشود که بیآبی چگونه میتواند زیستن یک شهر را به گروگان بگیرد. اینک «همدان» آن روی سخت و تلخ واقعیت را دیده است، اینک همدان تجربه کردهاست و متاسفانه دشواری «زیستن در بیآبی» را چشیده است؛ یکباره یک شهر ششصد هزار نفری در بهت تمام شدن آب فرو رفت و ساعتها و روزها و هفتهها و ماهها با شکلی از زندگی رخ در رخ شد که هم طاقتفرسا بوده است و هم ترسناک.
بیشتر از یک سال بود که بخش بزرگی از شهروندان همدان با بیآبی شبانه دست به گریبان بودند؛ (احتمالا به دلیل مدیریت مصرف و کاهش اتلاف در شبکهی فرسودهی انتقال) فشار آب از حدود ساعت 23 تا 5 صبح آنقدر کاهش مییافت که آب به بخشهایی از شهر و یا به طبقات بالاتر ساختمانها نمیرسید. تصور کنید که بیش از یک سال است بخشهای بزرگ یک کلانشهر، شبها آب نداشته، حتی در زمستان و حتی در لحظاتی که برف میباریده. همین هم به اندازهی کافی هراسانگیز است، یک داستان یک خطی ترسناک، اینکه از پنجره به بیرون نگاه کنیم و برف ببارد اما آبی در لولهها نباشد.
شهر به ناچار با بیآبی شبانه سازگار شده بود گرچه در حافظهی عمومی شهر هرگز سابقه نداشته که قطعی آب به فصول سرد سال هم رسیده باشد اما بالاخره شهر یک سال را گذراند و چهار فصل بیآبی شبانه را تاب آورد. ماجرا اما در تابستان امسال چهره عوض کرد و بیمقدمه وارد دورهی قطعیهای طولانیمدت شد حتی در هفتههایی از مرداد و شهریور، آنقدر شرایط حاد شد و آنقدر تنش آبی بالا گرفت که برخی مناطق شهر قریب ده روز تا دو هفته بدون آب ماندند؛ بدون آب. این یک فاجعه است، یک اتفاق مهم و دردناک که چندصدهزار نفر از ساکنان یک کلانشهر نه چند ساعت که چند روز، بدون آب بمانند؛ مگر چند شهر در دنیا داریم که با این جمعیت، دسترسی به آب شهری را برای روزها از دست بدهد.
وقتی از بیآبی صحبت میکنیم دقیقا از «بیآبی» صحبت میکنیم نه از جیرهبندی آب، نه از قطعی دو سه ساعته؛ یعنی آب محدود نشد بلکه آب برای قسمت بزرگی از ساکنان شهر، از دسترس خارج شد و این در زمانهی ما، در دوران توسعهیافتگیها، در روزگار مدرن که سالهاست تأمین آب سالم شهری پیشفرضی اساسی است، خیلی خیلی هولناک است. بیایید دوباره مرور کنیم، از یک شهر صحبت میکنیم که تنها و تنها دسترسی شهروندان به آب از شبکهی انتقال آب شهری است، از صدها هزار جمعیت از جمله هزاران کودک و سالمند، از قطعی آب برای مدت طولانی، یعنی استفاده از سرویس بهداشتی، استفاده از حمام، شستشوی ظروف و لباس، نظافت و... هر آنچه روزمرهی زندگی را میسازد ناممکن یا بسیار دشوار میشود.
وقتی بحرانی بزرگ رخ میدهد، کاستیها بیشتر از هر زمان دیگری رخ مینمایانند؛ همدان از نارسایی در شبکهی آبرسانی هم رنج میبرد و دو حلقهی مجزای شهر با منابع تامین متفاوت سطحی و زیرزمینی، شرایط ناعادلانهای هم به وجود آورده بود. با به گل نشستن سد اکباتان (اصلیترین منبع تامین از آبهای سطحی) در خشکسالی تاریخی این یکی دوسال، قسمتی از شهر در شرایط بغرنجتری از قسمت دیگر قرار میگرفت و این تفاوت در شرایط بحران، خود به عصبیت و احساسات منفی بیشتر در شهروندان میانجامید.
دسترسی ناهمسان به آب سبب میشد تا نقاط مختلف شهر به دلیل مخازن متفاوت و یا ارتفاع و شیب متفاوت وضعیت متفاوتی داشته باشند؛ حتی در یک مجتمع ساختمانی هم با توجه به ارتفاع طبقات و فشار بسیار پایین آب ورودی، دسترسی همسایگان هم به آب متفاوت میشد و همین ماجرا را پیچیدهتر میکرد. بعضی چندین روز مطلقا بدون آب، بعضی بالای بیست ساعت قطعی و برخی ساعات کمتر؛ این تفاوتها بر پریشانی بیشتر وضعیت میافزود.
در بیآبی چیزهای بسیار ساده، آنقدر ملالآور و آزاردهنده میشود که روحیهی جمعی یک شهر را متاثر میسازد. دشوار است که یک شهروند حتی برای استفاده از سرویس بهداشتی نیز بطریها و سطلهای آب ذخیره را بشمارد و حساب و کتاب کند که آیا باید تحمل کند و به انتظار وصل شدن حتی یکی دو ساعته آب بنشیند یا ذخیرهی آب خانوادهاش را استفاده کند. به یاد بیاوریم که زیستن در بیآبی چقدر برای بیماران، برای سالخوردگان و برای کودکان سخت است؛ به یاد بیاوریم که در شهرها عموما هیچ جایگزینی برای آب شهری نیست نه چاهی و نه رودخانهای و... وقتی فرصت یک دوش گرفتن ساده هم دریغ شود، وقتی محل زندگی از ظروف کثیف و لباسهای چرک انباشه شود و مجالی برای شستشو نباشد، رنج بیآبی با احساس نامطلوب شهروندان از خود و کیفیت تنزلیافتهی زیستشان مضاعف میشود و شهر انباشته میشود از شهروندانی که هم از شهر کلافهاند و هم از خود. به یاد داشته باشیم که درماندگی عمومی در تأمین بدیهیترین نیازها، هم احساس بیپناهی را فراگیر میکند و هم کرامت شهروندان را متاثر میسازد و این وجه بیآبی را هم باید دید در کنار دیگر خطراتی که سلامت عمومی شهروندان را نیز در فصل گرما تهدید خواهد کرد.
زیستن با بیآبی، خاصه در روزهای اوج بحران، فرساینده و طاقتسوز است اما امید به موقتی بودن شرایط و انتظار برای انتقال آب، تابآوری را ممکنتر میکرد و وای از تیرهروزگاری که امید بهبود هم از اوضاع جهان نتوان شنید و آبی در جایی دیگر نباشد که بشود انتقال داد و شهری غریق در بیآبی را نجات داد. آنچه بحران بیآبی را هولناک میکند تهاجماش به همه ابعاد زیستن است و ناپایدار کردن همه وجوه نظمی است که شهر و مناسباتش بر آن استوار شده. به نظر میرسد که همدان، تاب آورده نه امنیت شهر فروریخته و نه سلامت عمومی به شرایط اضطرار افتاده اما وضعیت میشد که اینگونه نباشد و احتمالات بدتری هم میتوانست به وقوع بپیوندد. آنچه در همدان رخ میدهد را باید پیامی دانست از آینده و اینکه چگونه در بحران مهیب آب، شهرها ظرفیت زیست را از دست میدهند و چگونه دستاوردهای مدنی میتواند در تهدید قرار بگیرد.
همدان چند هفتهی پیش اوج بحران را پشت سرگذاشت و شرایط برای مدتی کمی باثباتتر شد اما همدان هنوز و همچنان آب ندارد و از وضعیت بیآبی تماموقت و طولانی، تازه به شرایط جیرهبندی رسیده و این روزها چهار پنج ساعتی با فشار کمتر از معمول، آب در شبکه جاری است اما همین هم برای شهری که آن روزهای دشوار بیآبی را تجربه کرده، مایهی آرامش نسبی است. متأسفانه دوباره در روزهای گذشته ساعات قطعی آب بیشتر شده و باز هم مناطقی از شهر حتی بیش از یکی دو روز بیآبی را تجربه میکنند آن هم در آستانهی وعدهی اتمام بحران و عملیاتی شدن انتقال آب به همدان. علاوه بر اینها آب در مناطقی دارای کیفیت لازم هم نیست و پس از جوشاندن هم طعم و بوی ناخوشایندش را حفظ میکند.
اگر بالاخره بحران آب همدان تمام شد دیگر نباید به آمار بالای کشت سیبزمینی و هندوانه در همدان بالید و افتخار کرد، نباید این «مادرکشی» تداوم یابد و سفرههای زیرزمینی خالی شود و وضعیت دشتهای اطراف همدان را به آنجا رسد که چاههایی که سالها پیش با کمتر از ده متر به آب میرسیدند این روزها حتی با صدمتر حفاری هم به آب نرسند. آن تصویر عبرتآموز پوست هندوانههای خورده شده در کنار سد خشکشده را نباید از یاد برد و نباید هم اجازه داد آنچه همدان از سرگذراند، دوباره تکرار شود؛ حداقل خردمندی در حکمرانی اقتضا میکند که راه بر تکرار بحران بسته شود.
ششم مهر، فرصت دو ماههی وعده داده شده توسط «ابراهیم رئیسی» برای انتقال آب به همدان تمام میشود (گرچه وعدههای استاندار و وزارت نیرو، منقضی شده) و چشمها در شهر برای پایان این بحران طولانی به همین روزهای نخست مهر دوخته شده. متاسفانه هنوز در اطلاعیههای جیرهبندی روزانهی همدان از چهار تا پنج ساعت آبرسانی در روز خبر داده میشود و مخازن آنقدر خالی است که باید بقیهی ساعات روز منتظر پر شدن مخازن ماند تا بتوانند همان چند ساعت به شهروندان آبرسانی کنند. از دیگر سو و در آستانهی انتقال آب به همدان، سلامت آب انتقالیافته هم مایهی نگرانی است و همه جا سخن از آرسنیک بالای آب سد تالوار است. همه منتظرند تا پس از مراحل تصفیه، آب نهایی آزمایش شده و سلامتاش تأیید گردد؛ امید که با اطمینان دادن به شهروندان و تضمین سلامت از سوی نهادهای دارای صلاحیت، شهر از آخرین مرحلهی بحران هم عبور کند و ثبات به زیست شهروندان همدانی باز گردد.
کد خبر 1678352