یادداشت | از غرب تا غدیر
"سعید توتونکار" پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان "غرب تا غدیر" به بررسی وقایع غدیر و نزدیکی آن به مسائل امروز پرداخت.
"سعید توتونکار" پژوهشگر مسائل سیاسی طی یادداشتی نوشت: خورشید نبوت در آستانه بازگشت به عالم غیب هستی بود که دستی، دست نفس خویش را به بلندای قامتش بالا برد تا پرچم هدایت را در همایش بینالمللی غدیر به اهتزاز درآورد. پژواک نام علی سرتاسر مسیر رسالت طنینانداز است. از روزی که جبرائیل در غار حرا نازل شد تا روزی که قریش در خانه محمد گرد هم آمدند؛ از روزی که زیر تیغ چهل شمشیر آخته پرداخته در بستر پیامبر خدا همآغوش مرگ، آرام به خواب رفت؛ تا روز احد که سپر پسر عموی خویش بود؛ از روزی که بر سینه عمر بن عبدود نشست تا روزی که خیبر را فتح کرد؛ از شب معراج تا لحظه عروج آخرین پیامبر و... زمان و مکانی نبود که نامی از نامدار مصرها و عصرها در میان نباشد. خبر عظیم پیامبر، نامآوری است سوار بر امواج تقدیر، تا غنیمت محبت در بین خلائق قسمت کند...
جاهلیت خاکسترنشین سینه نفاق، به خود لرزید. دم نزد، نفس در سینه حبس کرد و به مصلحت، بیعت را پذیرفت. تا مگر با مکر و حیله، انتقام را به سرانجام رساند. چرا که تیغ کشیدن رویاروی علی اجبار نباشد، انتخاب نیست. مصلحت در قاموس جاهلی مکر و حیلت است و در سپاه عقل حزم و بصیرت. جنود عقل و جهل پا به پای هم، رو در روی هم از ابتدای داستان هبوط آدم، تاریخ را بنا نهادند.
تاریخ، گورستان وقایع نیست؛ سازهای بلند و روزآمد از انتخاب انسان است در چارچوب زمان و مکان؛ که در بستر سنتهای ثابت تکرارپذیر انکارناپذیر آفرینش جریان دارد و بارها ویرانی و آبادانی را تجربه کرده و در خود به خاطر سپرده است. تاریخ تار و پودی در هم بافته از جبر و اختیار است. جبر سنتهای الهی و اختیار انتخابهای بشری. تاریخ حاصل گذشته و سرمایه حال و نقطه عزیمت آینده ماست. تاریخ تمام آن چیزی است که اکنون در دستان ماست. همچون انسانی کهنسال که در میانههای عمر بلندش قرار دارد و همواره نفس اماره و نفس لوامهاش در نزاع و کشمکشاند و در انتظار لحظه پرافتخار درک نفس مطمئنه نفس میزند و میتپد تا شاید رها شود از این جنگ ناتمام و تردید مدام. تاریخشناسی، خودشناسی است؛ و خودشناسی، خداشناسی و هر کس خود را نشناخت، دچار تکرار خطاهای گذشته خواهد شد و مسیر تردید و ارتداد را بارها و بارها طی خواهد کرد.
روایت غلط از تاریخ رد پای جاهلیت را که نخ تسبیح تمام مصیبتهای بشر است، پاک خواهد کرد تا بر کرسی حکم و داوری تکیه زند و عدالت را سلاخی کند. او را از انفعال خارج خواهد نمود و در جایگاه مطالبهگر و دادستان خواهد نشاند. روایت جاهلیت از تاریخ به سرکوب عقلانیت منجر خواهد شد و تمدنی را بنا خواهد کرد که ارکان ظلمات در آن مستحکم و وهم و خرافات در آن معتبر است. تطهیر جاهلیت با دروغ و نیرنگ و نمایش وارونه وقایع، پیش روی بشر باعث میگردد، عموم مردم نتوانند جاهلیت را از عقلانیت در روزگار خود تشخیص دهند و گرفتار فتنههای قدرتمند طاغوتیان عصر خویش گردند.
باید حق را بشناسیم از آن پس اهل آن را و باطل را بشناسیم و بر اساس آن، اهل آن را. غدیر نقطه عطف تاریخ بشر است زیرا مردی را به عالم نشان داد که نه تنها بر مدار حق قدم میزند؛ بلکه حق بر مدار او در گردش است. گویی او عین حق است و هر کس به نسبت با او سنجیده خواهد شد. او عین عقل است که معیار و مدار عقلانیت است.
اگر نتوانیم علی را امروز درک کنیم؛ اگر نتوانیم او را بیابیم؛ اگر نتوانیم او را بفهمیم؛ اگر قدرت تحلیل واقعیت و یافتن نسبت آن با عقلانیت را نداشته باشیم، ناگزیر در دام جاهلیت زمانه خود گرفتار خواهیم شد. چرا که جاهلیت در همه اعصار ترجمه و تجربه میشود و زبان زمانه خویش را میآموزد و در کالبد آن چون شیطان دمیده میشود و در رگ و ریشه آن چون انگلی تکثیر میگردد.
اگر ندانیم که جاهلیت کدام است و عقلانیت کدام، فراموش خواهیم کرد که زمین، بخشی از آسمان است نه در مقابل آن. فراموش خواهیم کرد، انسان مسیر آسمان است، نه محور آن. فراموش خواهیم کرد تمام مخلوقات مسخر انسانند تا در اعلی علیین بقا یابند، نه اینکه در اسفل السافلین فانی شوند. اگر ندانیم جاهلیت کدام است و عقلانیت کدام، از خیر محروم و به شر مبتلا خواهیم شد؛ نفرین بر ما نازل خواهد شد و برکت از ما برخواهد خاست. اگر نشناسیم جاهلیت و عقلانیت را رحمت را زحمت میانگاریم و با نعمت دچار نقمت میشویم. اگر جاهلیت را از عقلانیت نشناسیم دنیا را بهره میدانیم نه سرمایه. اگر جاهلانه بیاندیشیم گمان میکنیم، زمین عرصه حکمرانی شیاطین است.
بر خلاف تصور طواغیت انسان در زمین خدا بازی میکند. حاکم بر صحنه، خداست. قاعده بازی در دست اوست. انسان هم اختیار دارد و هم فرصت که در کدام جهت بازی کند. پس انسان هیچ گاه بر خداوندگار جهان سبقت نگرفته و نخواهد گرفت. لذاست که بسیاری از سردمداران طاغوت شعار خداپرستی میدهند، همچنانکه شیطان برای فریب آدم قسم یاد کرد و همچنانکه منافقان برای فریب مؤمنان قسم یاد میکنند و همچنانکه سامریان عصر، همچون سامری مصر مردم را میفریبند؛ تا شاید زمین بازی را از دست خداپرستان بربایند و البته درست در همین هنگام مسیر اراده خداوند را هموار میکنند. خود را پیروز عاشورا میبینند و نخواسته و ندانسته تمام فتنه نهفته در تاریخ را رسوا میکنند. به گمان خود نقاط عطف میآفرینند، غافل از آنکه مقدمات سقوط و افول خود را فراهم میکنند. آدم را فریب میدهند و مسیر تقدیر رشد و کمال انسان در زمین فراهم میشود. نوح را به انزوا میبرند و کشتی نجات بر امواج طوفان مینشیند. ابراهیم را در آتش رها میکنند و گلستان از میان شعلهها سربرمیآورد. سحره را گرد هم میآورند تا عصا، اژدهایی شود و تمام حجت آنان را ببلعد و حیات طیبه به ساحران ببخشد... و محمد را تحقیر میکنند تا دست علی بالاتر از همه دستها قله غدیر را فتح کند و حجت را بر مؤمن و منافق و کافر تمام کند. اما فرصت همچنان باقی خواهد بود تا انسان انتخاب کند. با علی است یا بر علی...
ای علی اگر تو نبودی پس از من مؤمنین شناخته نمیشدند...
جریان ولایت در شجره امامت، ادامه راه انبیاء و اولیاء و سرآغاز مسیری بود پر ماجرا پیش روی انسان آخرالزمانی. به نظر میرسید با طلوع خورشید غدیر، شام تاریک جاهلیت به نقطه پایان رسیده و پس از این عقل است که بر عالم حکمرانی خواهد کرد. اما انگار هنوز زورآزمایی شب و روز و برآمدن و فرودآمدن این و آن تا قرنها ادامه دارد. گاهی ظلمات ولایت طاغوت بر تخت بخت مینشیند و بر قلبهای فرسوده حکمرانی میکند و گاه نور ولایت الله قلبهای آزموده را منور میکند و همواره عدهای سیاهدل در سایهها منتظر بازگشت شب میمانند و تا میتوانند بر صورت آفتاب خاک میپاشند. این فراز و فرود، گاه بیش و گاه کم؛ گاه بلند و گاه کوتاه؛ همواره هست. در این جذر و مد تاریخ است که خس و خاشاک از ساحل نجات دور میشوند، همچنانکه آمده بودند و صاحبان اصل و بنیاد بر جای میمانند. بشر همواره طعم تلخ شهوت جاهلیت را چشیده و با حلاوت محبت ولایت حیاتی تازه یافته؛ اما همواره شکرگزاران اندک و قدرناشناسان بسیارند.
اهالی امروز روزگار شاید جاهلیت را در چهره جمعیتی محصور بین کوههای اطراف مکه میفهمند؛ اما این تنها تصویری برگزیده از جاهلیت است، شبیه بسیاری از تصاویر گزینش شده از واقعیات برای اثبات جعلیات. جاهلیت یک جامعه در خلأ محصور و منحصر نیست. یک جامعه در انحراف است. جاهلیت بیدانشی نیست؛ از دانش بهرهمند است. جاهلیت بیخدایی نیست، مدعی خداست و از آن سود میبرد. انکار حقایق نیست، تحریف حقایق است. جاهلیت نادیده گرفتن آخرت نیست، دنیاپرستی بیحد و مرز است که جایی برای توجه به آخرت باقی نمیگذارد. جاهلیت انکار واقعیات نیست؛ آمیختن واقعیات با اوهام و خیالات است. جاهلیت منفعتطلبی بیحد و مرز است؛ فوران خودخواهی است. جاهلیت پنهان شدن پشت دروغ بتهای دستساز و برآوردن حکمرانی هوی نفس بر مال و جان و ناموس مردم است. جاهلیت جریان شهوت است با شعار محبت. جاهلیت شعار آزادی میدهد و آزادگان را به دار میکشد. شعار رفاه میدهد و به بندگی میبرد. جاهلیت را باید در نقطه کانونی به رسمیت شناختن اصالت خودخواهی و دنیاطلبی و کامیابی و منفعتجویی جستجو کرد. خداوندگار تمدن جاهلی هواپرستی است. بتهای تراشیده جاهلیت اگر دیروز دسترنج هنرمند سنگتراش و خراط بود، امروز بتها را با گروگان گرفتن هنر تصویر میتراشند و میسازند تا در پس صورت هنرمندانه آن خوی شیطانی خویش را پنهان کنند. اگر روزی حیات جاهلیت در بند تفرقه و درگیری و جنگ و خونریزی و جنایت بود، امروز هم همان است. تنها ابزارها متفاوت است؛ سلاحها متفاوت است؛ بهانهها متفاوت است. مکرها و نیرنگها روزآمد است. جاهلیت امروز را میبینی که صدها میلیون نفر را بیرحمانه میکشد. بیشمار آدمی را بیخانمان و آواره میکند؛ میلیاردها نفر را گرسنه و بیمار رها میکند؛ چندین نسل از انسانها را به بردگی میبرد و با قساوت هر چه تمامتر حقوق آنان را پایمال مینماید. جاهلیت امروز با بمب اتم و سلاح شیمیایی خود را ثابت میکند. جاهلیت امروز با ترور و نسلکشی و قتل عام قدرتنمایی میکند. جاهلیت امروز همانند جاهلیت آن روز با سلاح تحریم ملتها را به اسارت میکشد. مانع رسیدن غذا و دارو به ملتها میشود و با استکبار و استبداد آنان را سرکوب میکند و با کنترل زندگی بشر در تمام زمینهها و به دست گرفتن ذهن توسط رسانهها، او را به بند میکشد. جاهلیت امروز پادشاه همه زشتیهایی است که در کلمه شرارت جمع میشوند. اما نباید از یاد برد که عقلانیت مادام که خالص و ناب نباشد، ارزش و درخشندگی خود را نشان نخواهد داد و این در ذات طهارت است و جاهلیت با گروگان گرفتن جنود عقل، شرورتر نیز خواهد شد. چرا که آلودگی در نهاد جاهلیت است و با سپر قرار دادن جنود عقل، خود را توسعه میدهد و واقعیات را تحریف میکند.
تمدن جاهلیت، تمدن عالیجناب تاریکی، تمدن تظاهر و تفاخر و تجاهر و تکاثر است. تمدن تزیین قالبها و تخریب قلبها. تمدن بازی و غفلت. تمدن سستی و کسالت. تمدن شرارت و شهرت. تمدن رقابت و خشونت. تمدن تصاحب و قدرت. تمدن اصالت لذت و شهوت.
جاهلیت زمان ما بیپروا هر روز قدرتمندتر از دیروز سنگرهای عقلانیت را فتح و سرزمینهای آن را ویران میکرد، تا اینکه ناگهان انقلاب اسلامی ایران مسیر او را سد کرد و ایران را از چنگال او بیرون کشید. مردی همچون پیامبران قیام کرد و مردمی را به سوی خدا فراخواند و خود از میان برخاست. مردی که میراثدار غدیر و عاشورا بود و داغدار غیبت و پیشتاز انتظار. نفسی مطمئنه که جویبارهای حکمت و عقلانیت از دامنه های آن جاری بود. مردی الهی که با آسمان نجوی داشت. مردی آسمانی که با امام زمانش عهد و پیمانی ابدی بسته بود.
انقلاب اسلامی تمام محاسبات جاهلیت غرب علیه غدیر را به هم ریخت و ولایت طاغوت را به دیوارهای موزه عبرت آویخت. انقلابی که موج شور و شعور آن لحظه به لحظه و قدم به قدم پیش رفت و ملتها را یکی پس از دیگری آگاه کرد و فریاد انفعال و ترس حاکمان جاهلی را برآورد. روح زلال و خالص انقلاب بی هیچ شتابی در لابلای سنگلاخهای سرزمینهای در اسارت جاری شد.
جمهوری اسلامی نظامی مبتنی بر عقلانیت است که در برابر جاهلیت غرب به پا خواست و هر روز به سمت آرمانهایش قدم برداشت. اما آنچه سرعت و صلابت و سلامت این حرکت را تضمین خواهد کرد، جریان روح عقلانیت در میان مردم و مسئولان و اخلاص آنان در پایبندی و وفاداری به آن خواهد بود. اگر مسئولان و مردم، حقیقت ناب عقلانیت انقلاب اسلامی را که در ولایت فقیه میتپد، خالصانه و صادقانه دریابند و پاسداری کنند، جبهه شیطانی جاهلی ناگزیر عقب رانده خواهد شد. همانطور که قیام خالصانه ملت ایران علیه طاغوت بر دشمنان بسیار غلبه کرد و پایمردی فرزندان مخلص ایران اسلامی در برابر تجاوزکاران بینالمللی، آنان را به عقب راند و همانطور که اخلاص سربازان مشتاق شهادت محور مقاومت، آنان را بر تمام خدعهها و قدرتهای غرب و شرق برتری بخشید. امروز پس از قرنها استضعاف، غلبه قدرت از سوی غرب به سمت غدیر در حرکت است.
مبادا غفلت کنیم و جنود جهل در میان ما آنقدر لانه کند که سپاهیان عقل را عقب براند و امانت عظیم روح انقلاب اسلامی را از ما سلب کرده به دیگری بسپارد. اگر قدر غدیر را ندانیم و غرب جاهلی را به جای عقلانیت بر قلبها بنشانیم، هیچ عهد و پیمانی بین خدا و ما نخواهد بود که پشتیبان ما باشد.
پس آیا داوری جاهلیت را می طلبند؟! و برای قومی که یقین دارند، چه کسی در داوری بهتر از خدا است؟
ای اهل ایمان! یهود و نصاری را سرپرستان و دوستان خود مگیرید، آنان سرپرستان و دوستان یکدیگرند. و هر کس از شما، یهود و نصاری را سرپرست و دوست خود گیرد از زمره آنان است؛ بی تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی کند.
کسانی که در دل هایشان بیماری [دورویی] است، می بینی که در دوستی با یهود و نصاری شتاب می ورزند و می گویند: می ترسیم آسیب و گزند ناگواری به ما برسد [به این سبب باید برای دوستی به سوی یهود و نصاری بشتابیم]. امید است خدا از سوی خود پیروزی یا واقعیت دیگری پیش آرد تا این بیماردلان بر آنچه در دل هایشان پنهان می داشتند، پشیمان شوند.
و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: آیا این بیماردلان آنانند که به سخت ترین سوگندهایشان به خدا سوگند می خوردند که با شما مؤمنانند؟! اعمالشان تباه و بی اثر شد، در نتیجه زیانکار شدند.
ای اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانی به خدا نمیرساند] خدا به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان فروتن اند، و در برابر کافران سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد می دهد؛ و خدا بسیار عطاکننده و داناست.
سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی طالب اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند.
و کسانی که خدا و رسولش و مؤمنانی [چون علی بن ابی طالب] را به سرپرستی و دوستی بپذیرند [حزب خدایند،] و یقیناً حزب خدا پیروزند (سوره مائده آیات 50 تا 56).