سه‌شنبه 6 آذر 1403

یک بام و دو هوای مدعیان دروغین دفاع از زنان، از بهمئی تا تالش

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
یک بام و دو هوای مدعیان دروغین دفاع از زنان، از بهمئی تا تالش

کسانی که تا دیروز نگران کودک همسری بودند و این موضوع را در بوق و کرنا کرده بودند که "نباید این کار انجام شود"، امروز مدافع ارتباط این دختر 13 ساله با مرد 30 ساله‌ای هستند و از آن به عنوان یک رابطه عاشقانه یاد می‌کنند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح زاگرس، اول خرداد ماه سال 99 اتفاقی در روستای تالش استان گیلان رخ داد که به یک موضوع جهانی تبدیل شد موضوعی که شاید هرروز در کشورهای مختلف دنیا رخ می دهد اما آب از آب تکان نمی خورد، اما رسانه های بیگانه می دانستند چگونه از آن به عنوان موضوع مهم یک کشور اشاره کنند.

این موضوع بازتاب رسانه ای بسیار شدیدی در رسانه های مختلف خارج از کشور داشت، موضوع مربوط به یک عشق خیابانی است، که دردسرهای زیادی را به دنبال داشته است.

دانش آموز 13 ساله تالشی عاشق مردی 30 ساله می شود، مردی که سابقه خوبی در افکار عمومی نیز نداشته است، با حیله های این مرد، رومینای 13 ساله از خانه فراری می شود و تا چند روز از آن ها خبری نمی شود، بعد از چند روز با همکاری ماموران قضایی و انتطامی، دختر در آستارا پیدا می شود و بازپرس پرونده پس از مشاهده رفتار مهربانه پدر با دختر، این دختر را به خانواده اش تحویل داده می شود.

پدر و دختر شب را در خانه یکی از اقوام شان در آستارا صبح می کنند و بعد راهی خانه خود می شوند، اما در روستا و محل زندگی این خانواده معلوم نیست که چه اتفاقی رخ می دهد که پدر را به حالت جنون می رساند و دختر 13 ساله خود را در خواب با دو ضربه به گردن وی به قتل می رساند.

طبق گفته اعضای خانواده این دختر، مرد 30 ساله اقدام به انتشار عکس های مختلف از این دختر می کند که این عکس ها به دست پدر می رسد، پدر نیز که در یک روستای کوچک زندگی می کند و روزانه با اهالی روستا خش و بش دارد، و همه نیز این خانواده را می شناسند با این فکر که آبروی خانواده اش رفته است و با چه رویی در روستا رفت و آمد کند، دچار وحشت می شود.

این پدر زیر حرف و حدیث و آماج مردم قرار گرفته است و این موضوع باعث شده که پدر این دختر به مرز جنون برسد و کنترل خود را به کلی از دست بدهد و دست به قتل دخترش بزند و کار نادرست دختر را با اقدامی نابخشودنی پاسخ می دهد.

اما اکنون بعد از گذشت چند روز موضوعی که این حادثه تلخ را تلخ تر می کند، برخورد سودجویانه عده ای فرصت طلب از این موضوع است، که با شایعات مختلف اذهان عمومی را خدشه دار کرده اند، از جمله اینکه به صورت گسترده موضوع سر بریدن این دختر با داس را مطرح کرده اند، موضوعی که به هیچ وجه صحت ندارد و این دختر با برخورد دو ضربه به گردن با یک جسم نوک تیز به قتل رسیده است.

یک تیتر کاسب کارانه باعث شده است که روح همه مردم ایران جریحه دار شود، و برخی نیز در این میان از آب گل آلود کوسه گرفتند.

نکته جالب این است کسانی که تا دیروز نگران کودک همسری بودند و این موضوع را در بوق و کرنا کرده بودند که نباید این کار انجام شود، امروز مدافع ارتباط این دختر 13 ساله با مرد 30 ساله ای هستند که به هیچ وجه فرد موجهی هم نبوده است، و آن را یک رابطه عاشقانه مطرح می کردند.

اگر این دختر با موافقت پدر همراه می شد و با این مرد 30 ساله ازدواج می کرد بدون شک همین افراد سود جو اکنون این مساله را در بوق و کرنا کرده بودند که چرا به کودکان ظلم می شود و چرا کودک همسری در ایران انجام می شود.

اثبات این موضوع کار چندان سختی نیست، با یک مصداق ساده می توان متوجه شد که افرادی هستند که هدفشان نه تنها دفاع از چنین خانواده هایی نیست بلکه به دنبال اجرایی کردن اهداف خودشان هستند.

سال گذشته فیلمی از ازدواج دختر حدودا 11 ساله کهگیلویه‌ای در فضای مجازی منتشر شد که جو احساسی و روایت‌های متفاوتی از این کلیپ به وجود آمد. از موضع‌گیری برخی از مسئولان تا واکنش سلبریتی‌ها و عناصر ضدانقلاب همه با احساسی کردن جو و زیرسوال بردن ساختار قانونی سعی در سیاه‌نمایی این اتفاق داشتند. در حالی که باید به این دست موضوعات اجتماعی با نگاهی جامع پرداخت.

هم‌زمان با انتشار این فیلم در فضای اجتماعی جریان ضدانقلاب همچون گذشته تلاش می‌کرد ضمن ایجاد فضای احساسی، افکار عمومی را به سمت مبانی دینی ازدواج سوق دهد تا بتواند با سیاه نمایی و دروغ‌پردازی در خصوص اعتقاد و دیدگاه اسلام نسبت به ازدواج و شرایط آن، اسلام و جمهوری اسلامی را به داشتن قوانین ضد حقوق بشری متهم کنند.

این دختر 11 سال سن داشت، که دستگاه قضایی استان کهگیلویه و بویراحمد در سریع ترین زمان ممکن به موضوع ورود پیدا کرد و در طی چند ساعت مشکل برطرف شد و خانواده دختر نیز اظهار پشیمانی کردند، اما رسانه های معاند و برخی شخصیت های داخل کشور این موضوع را تا یک هفته ادامه دادند که به اهدافشان برسند.

حالا با قرار دادن ماجرای این دختر 11 ساله کهگیلویه و بویراحمدی و دختر 13 ساله تالشی می توان خیلی واضح به تناقض در صحبت های برخی افراد داخلی و خارجی پی برد و به راحتی می توان متوجه شد که آیا واقعا دلشان برای این مردم سوخته است یا نه دلشان از جای دیگر پر است و اینگونه خالی اش می کنند.

اگر اتفاقی که برای دختر تالشی رخ داد برای دختر 11 ساله کهگیلویه و بویراحمدی نیز رخ می داد، همین افرادی که آخ و واخ می کردند که کودک همسری ظلم بزرگ به کودکان است موضع خود را تغییر می دادند و همچون این دختر تالشی برایش دلسوزی می کردند که نگذاشتند به رابطه عاشقانه شان ادامه دهند، برای برخی ها بحث منفعت که در میان باشد دل سوزی مفهومی ندارد بلکه یک نقطه را هدف قرار می دهندو حرکت می کنند هرکس نیز زیر پایشان باشند از روی شان رد می شوند.

در این میان، اصلاح‌طلبان نیز که چند وقت پیش در تصویب طرح پرحاشیه افزایش سن ازدواج به 16 تا 18 ناکام مانده بودند، این شرایط را فرصت خوبی برای موج‌سواری رسانه‌ای و تحت تأثیر قرار دادن عواطف عمومی برای طرح مجدد این موضوع در مجلس شورای اسلامی دانستند.

تناقضی که در صحبت برخی ها وجود دارد جالب و قابل تامل است، چرا برای منفعت خودشان با افکار عمومی بازی می کنند، دختر 11 ساله کهگیلویه و بویراحمدی چه فرقی با دختر 13 ساله گیلانی داشت که برای اولی داد می زدند چرا در سن 11 سالگی ایران اسلامی اجازه ازدواج می دهد اما برای دختر 13 ساله گیلانی داد می زدید چرا نگذاشتید به رابطه عاشقانه شان ادامه دهند، همین جا مشخص است هدف دلسوزی نیست بلکه منفعت شان را دنبال می کنند.

چرا برای ازدواج دختر 11 ساله کهگیلویه و بویراحمدی با پسر 22 ساله که در حال خواندن صیغه با حضور ده نفر از فامیل شان بودند آه و ناله کردند اما برای رابطه غیر شرعی و خلاف و غیر قانونی دختر 13 ساله با مرد 30 ساله که از خانه فرار هم کرده بودند کف و دست زدند؟ مشکل از کجاست؟

از طرفی دیگر همین رسانه هایی که وقتی قصاصی در ایران انجام می شد داد و فریادشان بلند می شد اما بعد از این ماجرا امروز بحث قصاص را مطرح می کردند، در حالی قانون نیز در چنین مورادی پیش بینی های لازم را دارد.

یک نکته مهم در بی‌صداقتی برخی مدعیان اصلاحات و رسانه‌های انها تناقضات رفتاری و گفتاری در ادعای دفاع از حقوق زنان است. همین مدعیان که برای ازدواج یک دختر مثلا 13 یا 14 سال و حتی بیشتر به ظاهر‌گریبان می‌درند و دم از دفاع از حقوق دختران و زنان می‌زنند در ماجرای قتل مرحومه «میترا استاد» به دست همسری که بیش از 30 سال از او بزرگ‌تر بود، تنها به دلیل دفاع قبیله‌ای از فرد همفکرشان که همسر دوم خود را با اسلحه به قتل رسانده بود به جای دفاع از این زن، هر آنچه از تهمت و سخنان سخیف بود به وی که دستش از دنیا کوتاه بود نسبت دادند تا فرد همفکر خود را از اتهام قتل برهانند.

حال وقتی با چنین طیفی رو‌به‌رو هستیم نباید با دیده تردید به نیات و اهداف و صداقت مورد ادعای آنها در‌باره زنان و دختران نگریست؟ آیا این یک بازی کثیف نیست که روزی با هجمه به حیثیت یک زن مقتول، یک روز با انتشار فیلم و تصویر دختر و ناموس یک خانواده و دامن‌زدن به آن به تحریک هدفمند احساسات مردم می‌پردازند و روز دیگر با خوش خدمتی به رسانه‌های معاند زمینه سیطره آنها بر آینده این کشور را خواسته یا ناخواسته فراهم می‌کنند؟! و روزی هم با زیر پا گذاشتن نیازها و اولویت‌های واقعی زنان جامعه، دغدغه آنها را تا سطح ورود به ورزشگاه‌ها تنزل می‌دهند.

انتهای پیام /

یک بام و دو هوای مدعیان دروغین دفاع از زنان، از بهمئی تا تالش 2
یک بام و دو هوای مدعیان دروغین دفاع از زنان، از بهمئی تا تالش 3
یک بام و دو هوای مدعیان دروغین دفاع از زنان، از بهمئی تا تالش 4