2 شعر از کسایی در ستایش امام علی (ع)
غدیر در شعر
قطعه کسایی در ستایش امام علی (علیه السلام)
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
***
قصیده کسایی در ستایش امیرالمومنین
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری، فاضلتر اوست
فضل آن رکن مسلمانی، امام المتقین
فضل زین الاصفیا، داماد فخر انبیا
کآفریدش خالق خلقآفرین از آفرین
ای نواصب، گر ندانی فضل سر ذوالجلال
آیت قربی نگه کن و آن ِ اصحاب الیمین
«قل تعالوا ندع» بر خوان، ور ندانی گوش دار
لعنت یزدان ببین از «نبتهل» تا «کاذبین»
«لا فتی الا علی» برخوان و تفسیرش بدان
یا که گفت و یا که داند گفت جز «روح الیمین»؟
آن نبی، وز انبیا کس نی به علم او را نظیر
وین ولی، وز اولیا کس نی به فضل او را قرین
آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم بدیع
وین امام امت آمد، وز همه امت گزین
آن قوام علم و حکمت، چون مبارک پی قوام
وین معین دین و دنیا، وز منازل بیمعین
از متابع گشتن او حور یابی یا بهشت
وز مخالف گشتن او ویل یابی با انین
ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر
تکیه کرده بر گمان، برگشته از عین الیقین
گر نجات خویش خواهی، در سفینهی نوح شو
چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس
گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین
گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز،
وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین،
بیتولا بر علی و آل او دوزخ تو راست
خوار و بیتسلیمی از تسنیم و از خلد برین
هر کسی کو دل به نقص مرتضی معیوب کرد
نیست آن کس بر دل پیغمبر مکی مکین
ای به کرسی بر نشسته آیت الکرسی به دست
نیش زنبوران نگه کن پیش خان انگبین
گر به تخت و گاه و کرسی غره خواهی گشت، خیز
سجده کن کرسیگران را در نگارستان چین
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی سکین و تکین
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وآنِ زین العابدین؟
مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا؟
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین؟
کان همه مقتول و مسموماند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین!
ای کسایی، هیچ مندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویی مناقب دل چرا داری حزین؟
کسایی مروزی در سال 341 هجری قمری به دنیا آمد. او ابتدا مدح شاهان میکرد اما از این کار پشیمان و پس از آن به سرایش شعرهای مذهبی مشغول شد. کسایی با بیان مناقب خاندان پیامبر اکرم (ص) و سرودن مراثی برای شهدای کربلا، همدردی مردم ایران با آن خاندان را بازگفته است. او از شاعران بزرگ نخستین دوره شعر فارسی و از معاصران فردوسی محسوب میشود که آثارش گذشته از اهمیت آنها از نظر شعر و ادب و زبان فارسی، از این نظر هم که نکتههای ارزندهای از وضع اجتماعی فراموششده عصر او در بردارد، خواندنی و قابل بررسی است. گفته میشود دیوان این شاعر به تاراج روزگار رفته و بیتهایی از او باقی مانده است. او از مهمترین شاعران شیعهمذهب به شمار میرود که در مدح و رثای ائمه اطهار شعرهای فراوانی سروده است.