یک‌شنبه 4 آذر 1403

ادبیات انقلاب جریان است / شرق‌وغرب به‌قول شریعتی دولبه یک قیچی‌اند

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
ادبیات انقلاب جریان است / شرق‌وغرب به‌قول شریعتی دولبه یک قیچی‌اند

محمدرضا سنگری گفت: ادبیات انقلاب جریان است و چون استمرار دارد هرچه پس از این پدید آید، مانند ادبیات دفاع مقدس، مدافعان حرم، مدافعان سلامت و مدافعان دانش باید ذیل آن تعریف شود.

محمدرضا سنگری گفت: ادبیات انقلاب جریان است و چون استمرار دارد هرچه پس از این پدید آید، مانند ادبیات دفاع مقدس، مدافعان حرم، مدافعان سلامت و مدافعان دانش باید ذیل آن تعریف شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست بررسی «مؤلفه‌های اختصاصی گونه ادبیات داستان انقلاب اسلامی (چیستی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی)» به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی امروز با حضور محمدرضا سنگری، مهدی کاموس و میرشمس‌الدین فلاح هاشمی برگزار شد.

ادبیات انقلاب اسلامی جریان است

در ابتدای این نشست محمدرضا سنگری به شاخصه‌ها و سازه‌های هویت‌بخش پیش از انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: چند شاخصه هویت‌بخش برای ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی می‌شود مطرح کرد؛ اولین موضوع، گمشدگی روایت ایرانی یا استحاله فرهنگی است. منش و روش داستان ایرانی در ادبیات پیش از انقلاب اسلامی گم شده بود، یعنی نه فارسی حرف می‌زدند و نه حرف فارسی می‌زدند. به نوعی هویت گم شده بود و ریشه‌ها را باید در دوره مشروطه پیدا کنیم که برخی تصورشان این بود که ورود به دوره جدید نوعی تقابل با گذشته است و حتی می‌توانیم در آثار برخی چهره‌ها که بعدها دیدگاهشان تغییر کرد نمونه‌هایی بیابیم.

وی با بیان این‌که در ادبیات انقلاب اسلامی، پیوند با گذشته ایجاد شد و کسی در پی نفی گذشته برای اثبات خویش نیست، افزود: خصوصیت دیگر ادبیات در قبل از انقلاب اسلامی، هویت ترجمه‌ای و ترجمه‌زدگی است که انقلاب اسلامی را تحت‌تأثیر قرار داده و در واقع در تحلیل سبک ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی به بافت‌هایی برخورد می‌کنیم که رنگ و بوی ادبیات فارسی ندارند و فقط ساختار زبانی تحت‌تأثیر نبوده، بلکه تفکر نویسنده‌ها را نیز تحت‌تأثیر قرار داده است. مثل پوچ‌گرایی؛ یعنی میل به خودکشی که می‌توان به تقی رفعت و صادق هدایت اشاره کرد که تحت‌تأثیر فضای ترجمه‌ای قرار گرفتند.

وی گفت: در جریان ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی، چهره‌های شاخص پس از انقلاب و مخصوصاً پس از جنگ می‌توانید گمشدگی هویت را تحت‌تأثیر آثار ترجمه‌ای بیابید. ویژگی هویتی در ادبیات داستانی قبل از انقلاب اسلامی، هویت داستان‌گرایانه است، آن‌جا که وجه اسطوره‌ای قوی می‌شود و تقابل اسلام با دین به چشم می‌خورد و به هویت غیر دینی و دین‌ستیزانه می‌رسیم که با هویت دینی و نمادهای دینی درمی‌افتد. چیزی که بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به ارزش می‌شود، چون انقلاب، دینی است، این نمادها نیز ارزشمند می‌شوند، در واقع دین، چهره دیگری پیدا می‌کند.

این نویسنده در ادامه افزود: ویژگی بعدی، هویت روشنفکرانه است. دو جریان شرق و غرب که به قول دکتر شریعتی دو لبه قیچی هستند، یک اندازه تحت‌تأثیر آثار ترجمه‌ای قرار گرفته‌اند. هویت دیگر که در ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی می‌بینیم، هویت کام‌جویانه است که برخی انگار اصرار دارند در هر صفحه کتاب، خط قرمزی را زیر پا بگذارند. این خصوصیت را در مثنوی معنوی مولانا هم می‌توانید بیابید، اما آن‌ها در خدمت طرح مسئله ارزش هستند. عنصر دیگر بحث رشد ادبیات عامه‌پسند و داستان‌های عشقی و رمانتیک است که بازار را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و با ورود به حوزه انقلاب اسلامی، این جریان دچار دو مسئله می‌شود، اول تحیر و گیجی است که در افرادی که پیش از انقلاب، اثر خلق کردند پیش می‌آید، چون خلع سلاح شده‌اند و درحالی‌که می‌گفتند دین، باعث رخوت است، حالا دین، پویا وارد صحنه شده و نکته دیگر که برخی گمان می‌کنند تحت‌تأثیر ادبیات غرب است، گرایش به عرفان است. ژست‌ها و اصطلاحات عرفانی در فضای ادبیات این دوره نمایان است، بنابراین از چنین فضایی وارد انقلاب اسلامی می‌شویم.

سنگری گفت: اعتقاد دارم ادبیات انقلاب اسلامی جریان است و چون استمرار دارد هرچه پس از این پدید آید، مانند ادبیات دفاع مقدس، مدافعان حرم، مدافعان سلامت و مدافعان دانش باید ذیل ادبیات انقلاب اسلامی تعریف شود. ممکن است در آینده پدیده‌های جدید هم روی دهد. حتی ادبیات عرفانی هم رنگ و بوی انقلاب اسلامی دارد.

در بخش بعدی این نشست مهدی کاموس گفت: ادبیات انقلاب اسلامی، یک امر سیاسی را به امر فرهنگی تبدیل و یک معنا در ذهن خواننده تولید می‌کند و وقتی بحث از ادبیات انقلاب اسلامی می‌شود، بحث از ادبیات اجتماعی و تغییر و اصلاح جامعه است و اینکه جامعه چگونه به سمت تعالی حرکت کند.

وی افزود: تمام آنچه مسئله انسان است، عدالت و آزادی است. تمام مسئله دنیا هم بر سر عدالت و آزادی است با این تفاوت که برخی آزادی را بر عدالت ارجح می‌دانند و برخی می‌گویند عدالت باید بر آزادی مقدم باشد، زیرا تا امکان تساوی نباشد، آزادی امکان‌پذیر نیست. هر دو بحث آزادی و عدالت، ذیل مفهوم کلی حق قرار دارند. انقلاب اسلامی مواجهه‌اش با مسئله حق، بحث حاکمیت الهی است و وظیفه جمهوری اسلامی برقراری حاکمیت الهی است. وقتی بحث حاکمیت الهی می‌شود، پیوند بین ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات دینی به وجود می‌آید. تجربه‌ای که قبل از رنسانس در اروپا وجود دارد، در کشور ما یک انگاره‌ای از آن وجود داشت. قبل از ورود تجدد به ایران در دوران رضاشاه یک برخوردی با انسان مذهبی در ایران به‌وجود می‌آید.

این پژوهشگر گفت: درواقع انسان ایرانی قبل از انقلاب اسلامی میان سه شاهراه سرگردان بود. یکی بحث سوسیالیست بود و هر که عدالت می‌خواست به دنبال این تفکر بود. تفکر دیگر لیبرالیسم بود و سرخوردگی حاصل شده را با ناسیونالیسم توجیه می‌کردند و هر کدام از این‌ها نویسنده‌های خود را داشتند، اما آنچه اتفاق می‌افتد و ادبیات انقلاب اسلامی از آن رشد می‌کند، تفکر سیاسی امام خمینی (ره) است که می‌فرمایند؛ دین را از عرصه سنت و تاریخ باید به میدان آورد و الگوی این ادبیات، ادبیات دینی و مذهبی است.

وی افزود: مدل ادبیات انقلاب اسلامی در دهه 60 و 70، مدل سوسیالیستی است، درحالی‌که ادبیات انقلاب اسلامی ما حقیقتش این است که شورش علیه ظلم صورت می‌گیرد، اما اصل انقلاب باید متوجه انسان انقلاب اسلامی باشد و انسان انقلاب اسلامی پیوندی با حاکمیت اسلامی دارد.

کاموس در پایان سخنان خود موعودگرایی، حماسه و شوریدن علیه ظلم، درون‌گرایی و معنویت‌گرایی، تدبیر سیاسی، علم، زندان و تعقیب و گریز را الگوهایی دانست که در ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد و گفت: ادبیات دینی همه این عناصر را در خود دارد. اینکه ادبیات انقلاب اسلامی چقدر وام‌گرفته از ادبیات دینی است، باید بررسی شود. آنچه در ادبیات انقلاب اسلامی پرداخته شده مربوط به حوزه تاریخ است و به ابعاد اجتماعی و اعتقادی کمتر اشاره شده است. دومین مسئله که باید توجه شود، آنچه بوده که نفی شده؛ یعنی حکومت پهلوی است که ریشه‌های حکومت پهلوی در الگوی صهیونیسم جهانی جای گرفته است. آیا ادبیات ما به این سمت رفته که چه تشکلی حکومت پهلوی را در ایران هدایت می‌کرد؟ افرادی که در روی کارآمدن رضاخان نقش داشتند چه کسانی بودند؟ و چرا می‌خواستند قاجار را براندازند؟ انقلاب ایران دو دستاورد بزرگ دارد که جای آن در ادبیات خالی است. اول استقلال است و دوم این‌که از سلطنت به جمهوری آمدیم و این دستاورد بزرگی است.

مخاطب اصلی ادبیات انقلاب اسلامی، عموم مردم هستند

در ادامه این نشست، میر شمس‌الدین فلاح‌هاشمی در پاسخ به این سوال که نسل امروز و فردا چرا نیاز دارد ادبیات را بشناسد؟ گفت: ما می‌خواهیم هویت ایرانی اسلامی را پایدار نگه داریم. قبل از انقلاب اسلامی حتی دوره مشروطه با هجوم آثار غربی و سینمایی شاید کسی فکر نمی‌کرد این حجم وادادگی سراغ افراد تحصیل کرده بیاید و این باعث شد برخی روشنفکران بازخوردی داشته باشند و جبهه بگیرند. در مورد مردم عادی هم که عاشقانه‌های غیراخلاقی رایج می‌شود و سبب اغفال جوانان می‌شود و در دهه‌های 30 و 40 به خاطر حضور پررنگ فضای سوسیالیستی، کمی رنگ و بوی اعتراضی را شاهد هستیم که البته بهانه‌ای برای همراه کردن مردم تا حصول نتیجه است.

وی افزود: یکی از مؤلفه‌هایی که حکومت قبل از انقلاب اسلامی دارد، فضای بومی‌گرایی است که برای مقابله با فرهنگ غرب شکل گرفته است از جمله مؤلفه‌های ادبیات انقلاب اسلامی، عدالت‌محوری و آرمان‌گرایی و متعهدبودن است. نه تنها در ایران بلکه در کل جهان نسبت به این موضوع واکنش نشان می‌دهند، درواقع نویسنده انقلاب اسلامی نسبت به آلام همه مردم جهان بی‌تفاوت نمی‌نشیند. به همین دلیل مخاطب اصلی ادبیات انقلاب اسلامی، عموم مردم هستند.

فلاح هاشمی گفت: حضور مضامین اسلامی و قرآنی در ادبیات انقلاب اسلامی پررنگ است به‌ویژه بعد از سال 59 به وفور شهادت‌طلبی در ادبیات یافت می‌شود. در سال‌های اخیر اختلاف نظر در مورد آثار دفاع مقدس وجود دارد. اما ما می‌بینیم که رزمندگان ما پیشانی‌بند یازهرا (س) را به سر می‌بستند، غسل شهادت می‌کردند و دعای کمیل می‌خواندند، این مؤلفه‌ها کمک می‌کند بیشتر این فضا را بشناسیم.

وی در پایان سخنان خود گفت: ادبیات انقلاب اسلامی، نگاه باورمندانه دارد و ادبیات انقلاب اخلاق‌مدار است؛ یعنی از هرزه‌نگاری به دور است. نگاه امیدوارانه از مؤلفه‌های ادبیات انقلاب اسلامی است و وقتی می‌گوئیم ادبیات انقلاب اسلامی، شامل آثاری است که مضمون علمی، عرفانی، دفاع مقدس و فضای انتظار را دارد.

نجابت در ادبیات انقلاب اسلامی موج می‌زند

محمدرضا سنگری در بخش پایانی این نشست با اشاره به موضوع ادبیات عصر انقلاب اسلامی و ادبیات اصل انقلاب اسلامی، گفت: الزاماً همه ادبیات عصر انقلاب اسلامی، ادبیات انقلاب اسلامی نیست. ادبیات انقلاب اسلامی الزاماً درباره انقلاب اسلامی نیست؛ یعنی تصور نکنیم ادبیات انقلاب اسلامی فقط به انقلاب پرداخته است. ممکن است موضوع عرفانی باشد، اما چون در عصر انقلاب است، رنگ و بوی انقلابی دارد. ادبیات انقلاب اسلامی مطلوب باید چند شاخصه مانند سازه توحیدی، عدالت‌خواهی در همه ابعاد، صلح و سلم، دفاع از مظلوم، وحدت، همدلی و یکپارچگی، الگو و اسوه‌دهی، انسان‌دوستی و اصلاح داشته باشد. نجابت در ادبیات انقلاب اسلامی موج می‌زند. این نسل هم عشق ورزیدند، اما هیچ نیاز به عریان‌گویی ندارند. پرداختن به بحث محرومیت و فقر، روحانیت، شعارها و خواسته‌ها در ادبیات انقلاب اسلامی به چشم می‌خورد.