دوشنبه 5 آذر 1403

از فکر انتقال آب بیرون بیایید

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
از فکر انتقال آب بیرون بیایید

باوجود اینکه ایران یک درصد خشکی‌های جهان را به‌خود اختصاص داده، اما وسعتی معادل 2.2 درصد از مجموع کل بیابان‌های جهان را دارا است و در حال حاضر 17 استان کشور پدیده بیابان و بیابان‌زایی را تجربه می‌کنند.

باوجود اینکه ایران یک درصد خشکی‌های جهان را به‌خود اختصاص داده، اما وسعتی معادل 2.2 درصد از مجموع کل بیابان‌های جهان را دارا است و در حال حاضر 17 استان کشور پدیده بیابان و بیابان‌زایی را تجربه می‌کنند. بنابراین در کنار بحران کمبود منابع آب، یکی از اصلی‌ترین چالش‌های زیست‌محیطی کشور در 4 دهه اخیر، افزایش اراضی خشک و بیابانی است. طبق برآورهای انجام‌گرفته، 30 میلیون هکتار از عرصه‌های ملی کشور را بیابان تشکیل می‌دهد، در حالی که سالانه باید در 5 تا 10 میلیون هکتار از اراضی کشور عملیات آبخیزداری انجام شود، اما به‌دلیل کمبود اعتبار میانگین، این رقم در حال حاضر تنها یک‌ونیم میلیون هکتار است. همچنین به‌گفته معاون آبخیزداری سازمان منابع‌طبیعی و آبخیزداری در دهه اخیر 2.5 میلیون هکتار به بیابان‌ها در کشور افزوده شده است که این مساحت در گذشته عموما بیابان نبود. واضح است که در پی بهره‌برداری‌های سودجویانه از منابع‌طبیعی، تخریب سرزمینی به بیشترین میزان خود رسیده و همین امر باعث شده است تا سال به سال به تعداد کانون‌های گرد‌وغبار در کشور افزوده شود. چند روزی می‌شود که در رسانه‌ها اخباری مبنی بر کاهش میزان اراضی بیابانی در پی عملیاتی کردن پروژه‌های بیابان‌زدایی منتشر می‌شود. صمت در این گزارش در گفت‌وگو با کارشناسان آبخیزداری به اهمیت عملیاتی کردن روش‌های آبخیزداری در کاهش اراضی بیابانی پرداخته است.

بیداد تخریب سرزمین در ایران

وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع‌طبیعی کشور: بنا بر تعاریف علمی، هرگونه عاملی که منجر به کاهش کیفیت حیات یک اکوسیستم در مناطق خشک و نیمه‌خشک شود، تحت‌عنوان تخریب سرزمینی و بیابان‌زایی شناخته می‌شود. گزارش‌های متعددی در حوزه‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی دلالت بر آسیب‌پذیری روزافزون اکوسیستم‌های خشک و فراخشک منتشر شده است. به‌همین‌دلیل توجه به آسیب‌شناسی موضوع و همچنین برنامه‌ریزی‌های جامع‌تر برای تعدیل آثار ناشی از توسعه نامتوازن و همچنین اثرات تغییر اقلیم بر اکوسیستم‌های خشک یک اقدام مهم است. اگر نگاهی مختصر به برنامه‌های توسعه کشورهای اطراف داشته باشیم، می‌توان فهمید که اولویت اصلی این کشورها در برنامه‌های زیست‌محیطی، اقدامات مرتبط با بیابان‌زدایی است. بی‌شک این یکی از اقداماتی است که در راستای ارتقای تاب‌آوری و کاهش آسیب‌پذیری کشورها مدنظر قرار داده شده است، در دستور کار خود قرار داده‌اند. برای کشور ما هم حقیقتا موضوع تخریب سرزمینی بیابانزایی و پیامدهای ناشی از آن نظیر توفان‌های ماسه و گردوغبار موضوع جدیدی نیست، اما شدت و فراوانی وقایع حدی اقلیمی نظیر بارندگی‌های رگباری و استمرار خشکسالی‌ها از یک‌سو و فقدان یک الگوی جامع مبتنی بر آمایش سرزمین در فرآیند توسعه از سوی دیگر، باعث شده است که شکل‌های قابل‌توجهی از تخریب سرزمینی را شاهد باشیم.

شیب تند بیابان‌زایی در ایران

براساس ارزیابی‌هایی که انجام شده، سطح تخریب سرزمین در کشور ما قابل‌توجه است و سطوحی که از عرصه‌های بیابانی احیا و تبدیل به پوشش گیاهی می‌شوند، قابل‌مقایسه با میزان تخریب سرزمینی و بیابان‌زایی نیست. متاسفانه در محدوده عرصه‌های بیابانی کشور، شاهد تخریب سرزمین با درجات مختلف بوده‌ایم. طبق آمار، هر سال یک میلیون هکتار از اراضی کشور تبدیل به بیابان می‌شود و در خوشبینانه‌ترین شرایط، در طول برنامه ششم توسعه، رقم فعالیت‌های جبران‌کننده یا خنثی‌کننده در حوزه بخش بیابان تنها منجر به احیای 300 هزار هکتار اراضی بیابانی شده است. این اعداد نشانگر یک شیب فزاینده است که موجب شده تا کشور را با تخریب سرزمینی شدیدی مواجه کند. متاسفانه عرصه‌هایی که پیش‌تر احیا کرده‌ایم؛ نظیر جنگل‌های دست‌کاشت مناطق بیابانی که ماحصل 60 سال پروژه سازمان منابع‌طبیعی کشور بود، امروز در مواجهه با چالش‌های متعددی قرار دارد. این امر آینده‌نگری این عرصه‌ها را با درجاتی از ابهام مواجه می‌کند. گفتنی است جنگل‌های دست‌کاشت از مهاجرت روستاییان جلوگیری می‌کند و در نهایت به سلامت انسان‌ها می‌انجامد. در طول 2 تا 3 دهه گذشته به‌دلیل افت شدید آب‌های زیرزمینی، همچنین محروم شدن تالاب‌ها از انباشت آب‌های حاصل از بارش‌های سیلابی که به‌دلیل عدم‌رعایت حقابه‌ها است، جنگل‌های دست‌کاشت به‌شدت ضعیف شدند. گفتنی است، میزان آفات و امراضی که این جنگل‌ها را درگیر کرده و منجر به ضعف پوشش گیاهی شده، قابل‌توجه است و هزینه‌های مضاعفی را می‌تواند بر ما تحمیل کند. متاسفانه شرایط اقتصادی به‌نوعی موجبات نابودی این جنگل‌ها شده است، چراکه برداشت چوب و زغال و بسیار بیش از گذشته گسترش پیدا کرده است. باتوجه به اینکه جنگل‌های دست‌کاشت در عرصه‌های کاملا مسطح هستند و دسترسی راحت‌تری دارند، به‌راحتی در دسترس قاچاقچیان قرار گرفته‌اند. همه اینها نشان می‌دهد که ما برای حفظ این منابع، نیازمند یک بازنگری در سیاست‌ها و برنامه‌ها هستیم و منابع قابل‌اتکایی برای حفاظت آنها باید مدنظر قرار دهیم.

بیابان‌زدایی با کمک مردم

در این راستا با همکاری وزارت کشور یک برنامه عملیاتی شاخصی انجام شد که به استفاده از ظرفیت دهیاری‌ها و شوراهای روستایی تا بخشداری‌ها و فرمانداری‌ها تاکید می‌شود. به‌عبارت‌روشن‌تر، با کمک بدنه‌ای از جامعه روستایی و یک چیدمان از پایین به بالا تلاش کردیم تا نقش‌آفرینی در تصمیم‌گیری، اجرا و بهره‌برداری از منافع این عرصه‌ها پررنگ‌تر شود. مسلما جوامع محلی که خود درگیر حفاظت از جنگل‌های دست‌کاشت باشند، به‌مراتب بهتر از یک کارمند دولتی است که ساعات کار مشخصی دارد. به هر روی، منافع روستاییان و حتی آینده فرزندان‌شان در گرو حفظ این منابع و جنگل‌ها است؛ 3 میلیون هکتار از عرصه‌های بیابانی کشور که بخش قابل‌توجه آن، همین جنگل‌های دست‌کاشت است. نام این طرح هم طرح جهادی احیای 3 میلیون هکتار از اراضی بیابانی کشور است. بخشی از تعهداتی که در طرح کاشت یک میلیارد درخت وجود دارد، در بخش بیابانی قرار دارد، در قالب این برنامه عملیاتی می‌شود و این مناطق کاملا مشخص شده‌اند، علاوه بر آن تثبیت ماسه‌های روان، کنترل گرد‌وغبار وکاهش کانون‌های بحرانی فرسایش بادی هم در این برنامه مدنظر قرار داده شده است.

کاهش اراضی بیابانی با کمک آبخیزداری

حمیدرضا پیروان، دانشیار زمین‌شناسی پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری: آبخیزداری یکی از اقدامات موثر در کاهش اراضی بیابانی و خشک است که به‌عنوان رویکردی مهم در پروژه‌های بیابان‌زدایی مناطق خشک شناخته می‌شود، چراکه آبخیزداری به‌معنای مدیریت جامع منابع‌طبیعی پایه حوضه‌ها و منابع انسانی است. به‌عبارت‌روشن‌تر، موجب حفظ منابع‌طبیعی نظیر آب، خاک، پوشش گیاهی یک منطقه و نگهداشت سرمایه‌های انسانی می‌شود که بهره‌برداران دولتی و خصوصی را متنفع می‌کند. بی‌شک هرچقدر بتوانیم روش‌های آبخیزداری متمرکزتر و جامع‌تری را در محیط پیاده کنیم، منابع‌طبیعی پایدارتری هم خواهیم داشت. گفتنی است، با مدیریت جامع آبخیزداری سرمایه‌های طبیعی و انسانی پایدارتری خواهیم داشت. بخش عمده فرآیند آبخیزداری، نرم‌افزاری و مدیریتی است که منجر به بهره‌برداری استاندارد و کافی از منابع آب و خاک براساس ظرفیت‌های موجود می‌شود. به‌همین‌دلیل یکی از مولفه‌های مهم در مدیریت جامع آبخیزداری، حفظ حوضه‌ها از بالادست تا پایین‌دست است. به‌عبارت‌دیگر، آن استاندارد از رعایت حقابه‌های زیستی که مدنظر کارشناسان محیط‌زیست است، در قالب مدیریت جامع حوضه‌های آبخیز رقم می‌خورد که منجر به حفظ منابع پایدار می‌شود.

باتوجه به اینکه بیابان‌ها در قسمت پایاب به حوضه‌ها هستند، اگر منابع آب و خاک را به‌گونه‌ای مدیریت کنیم که متحمل خسارت‌های اندکی باشند، بی‌شک شاهد تخریب سرزمینی و بیابان‌زایی کمتری خواهیم بود. به‌عبارت دقیق‌تر با کمک فرآیندها و سازه‌های آبخیزداری می‌توان با بیابان‌زایی مبارزه کرد. برای مثال، توانستیم با ایجاد سازه‌های آبخیزداری در منطقه هندیجان که تبدیل به کانون گردوغبار شده بود، از بیابان‌زایی مفرط پیشگیری کنیم و تا 500 هکتار پوشش گیاهی را توسعه دهیم. در این روش با کمک سازه‌های هلالی‌شکل به جمع‌آوری رواناب حاصل از بارش پرداختیم تا آب کافی برای افزایش پوشش گیاهی به‌دست بیاید و سطح وسیعی از منطقه، از اراضی بیابانی تبدیل به اراضی سبز شوند.

هندیجان، یک تجربه موفق

استفاده از ظرفیت‌های طبیعی منطقه، رویکرد مهمی است که در فرآیندهای آبخیزداری به‌درستی انجام می‌شود. در مثال کاهش اراضی بیابانی هندیجان، آب از جایی منتقل نشد و توانستیم با سازه‌های آبخیزداری به توسعه پوشش گیاهی و احیای منطقه بپردازیم. بنابراین اگر سازه‌های آبخیزداری متناسب با هر منطقه وجود داشته باشد، بیابان‌زایی اتفاق نمی‌افتد. آبخیزداری یکی از راه‌های علاج‌بخش تنش‌های محیطی به‌ویژه بیابان‌زایی است. بی‌شک می‌توان با احیای مجدد آن، عرصه‌هایی از اراضی کشور را که در معرض خطر جدی بیابان قرار دارند، وارد چرخه تولید کنیم.

هزینه‌ای که بازگشت داده می‌شود

برخی از سازه‌های آبخیزداری کم‌هزینه است که افراد بومی و محلی هم می‌توانند ایجاد کنند، اما برخی از آنها به‌دلیل اینکه وسعت خسارت‌ها ممکن است زیاد باشد، از توان افراد بومی و محلی خارج است و نیازمند پروژه‌های مهندسی است و باید با دخالت ماشین ایجاد شود. به‌همین‌دلیل، کمی هزینه‌بر است، اما همواره باید تاکید کرد که این هزینه نسبت به پیشگیری از هزینه‌های ناشی از تخریب محیط که ممکن است در آینده‌ای نزدیک بر اثر وقایع طبیعی رخ دهد، ناچیز است. به‌عبارت‌واضح‌تر، اگر در یک منطقه تحت‌عنوان بیابان‌زدایی با ایجاد سازه‌های آبخیزداری هزینه‌ای می‌شود، در نهایت بازگشت داده می‌شود. اما با عملیاتی کردن روش‌های دیگر نظیر انتقال آب، علاوه بر صرف هزینه‌های گزاف در نهایت نه‌تنها تاثیر چندانی هم در احیای منطقه در بر نخواهد داشت، بلکه منجر به تخریب سرزمینی هم می‌شود. توسعه روش‌های آبخیزداری منجر به احیای منطقه و بازگشت هزینه می‌شود. ناگفته نماند که آبخیزداری باید در زمان و مکان مناسب و در مقیاس کافی عملیاتی شود. به‌عبارت‌دیگر، نه پرتراکم و نه کم‌تراکم باشد و باید در مقیاس و اندازه مناسب منطقه ایجاد شود. در نتیجه، احیای مناطق با روش‌های غیرطبیعی نظیر انتقال آب از یک حوضه دیگر، زمینه‌ساز بروز مشکلات محیطی و حتی اجتماعی زیادی می‌شود، چراکه در نهایت موجب محروم ماندن مناطق پایین‌دست از آب ورودی خواهد شد و اعتراض مردم این بخش از منطقه را در بر خواهد داشت؛ نظیر درگیری‌هایی که چند سال پیش، میان استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری رخ داد که در نتیجه پروژه انتقال آب بود.

انتقال آب مساوی با تخریب محیط

اینکه منطقه‌ای را برای آبادی یک منطقه دیگر، از آب محروم کنیم و حقابه منطقه مبدأ را در نظر نگیریم، خود موجب تنش‌های فراوانی می‌شود. آبخیزداری روشی است که در اجرای آن حقابه‌های زیستی و غیرزیستی دست‌نخورده می‌ماند. در این روش، چرخه هیدرولوژی طبیعی رعایت می‌شود و تمامی حوضه‌های مسیر آبخیزداری از نعمت آب بهره‌مند می‌شوند و آسیب محیطی هم در برندارد. اما در انتقال آب، محرومیت مبدأ، بهای بهره‌مندی مقصد از آب است، در واقع بیابان‌زایی یکی از تبعات رعایت نکردن حقابه‌ها است. برای هر نوع بهره‌برداری از منابع آب، باید تمامی مولفه‌ها از جمله بالادست، میان‌دست و پایین‌دست رعایت شود تا مدیریت جامع منابع پایه رعایت شده باشد.

آبخیزداری در همه‌جا

سازه‌های آبخیزداری شامل مدیریت نرم‌افزاری و سازه‌های فیزیکی است که وجود آن در هر منطقه‌ای به‌فراخور میزان بارش اثر بسیار مهمی دارد. ممکن است سال‌ها حتی بارشی در منطقه صورت نگیرد و آبی هم جاری نشود، اما به هر حال اگر این سازه‌ها به‌صورت فیزیکی هم احداث شوند، برای بارش‌های حدی یعنی بارش‌های رگباری سیل‌آسا بسیار موثر خواهند بود و منجر به پیشگیری آثار زیانبار سیل می‌شوند که معمولا فرسایش خاک و بیابان‌زایی را به‌دنبال خواهند داشت. گفتنی است، عمده جابه‌جایی رسوب در کشور هم در پی این بارش‌ها اتفاق می‌افتد، اما با ایجاد سازه‌های آبخیزداری در مناطق خشک که معمولا بارندگی‌های حدی دارند، آسیب سیل به‌شدت کم می‌شود. برای مثال، در سیل سال 98 لرستان که حدود 2 میلیارد تن رسوب در یک الی 2 هفته جابه‌جا کرد؛ اگر این منطقه دارای سازه‌های آبخیزداری بود، چنین رخدادی اتفاق نمی‌افتاد. در واقع، سازه‌های آبخیزداری می‌تواند آثار ناشی از وقایع طبیعی حدی نظیر بارش‌های رگباری را کنترل کند.

سخن پایانی

بیابان‌زایی پیامدهایی مانند قحطی، فقر، مهاجرت و بیکاری را به‌دنبال دارد و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به‌بار می‌آورد. این در حالی است که پدیده بیابان‌زایی به‌صورت پیش‌رونده‌ای نه‌تنها کشور ما، بلکه کشورهای گرم و خشک را تهدید می‌کند. بنابراین، تعلل در عملیاتی کردن هر برنامه‌ای که در راستای بیابان‌زدایی باشد، ممکن است به‌بهای خطر حیات زیستی نسل‌های آینده تمام شود.