یک‌شنبه 4 آذر 1403

از نان شب واجب تر!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
از نان شب واجب تر!

1- به عنوان یک علاقمند فلسفه و علوم اجتماعی همیشه نسبت به طرح عجولانه برخی آرا و ادعاها از سوی اهل خطابه آن هم در سطح عمومی و از تریبون هایی مانند صدا و سیما با دیده انتقادی نگاه کرده ام. ایراد دیگر این نوع طرح آرا این است که معمولا این فرصت به افراد خاصی داده می شود نه همه شایستگان و این افراد هم علیرغم تمام فضایل احتمالی دیگری که ممکن است داشته باشند چندان متواضعانه طرح بحث نمی کنند و فی المثل در ابتدای سخنان شان نمی گویند - یا به اندازه کافی تاکید نمی کنند - که: این نتیجه بررسی من است و ممکن است دیگران به آن انتقاداتی داشته باشند.

تعبیر مهم و درس آموزی در سنت اندیشه دینی ما و حنی عرف کلام عامیانه مان هست که اقتدا به آن بسیار راهگشاست: «الله اعلم»!. چه بسیار بزرگان فکری و دینی ما که در میانه شرح و بسط افکار نغز و عمیق شان چه در تفسیر کلام الهی و چه در سایر فعالیت های فکری با نوشتن و گفتن صادقانه و متحیرانه همین دو کلمه از عجب علمی و بعضی خواطر احتمالی ناپسند براحتی جسته اند. تازه این تقوا و تواضع علمی در زمینه اندیشه های عمیق و دوران ساز بزرگان است و حساب برخی تاملات سریع و سطحی از پیش معلوم است.

2- با همه این احوال برخی انتقادات شدید به اظهارات اخیر آقای پناهیان در زمینه ویژگی شخصیتی امام علی (ع) - سختگیری در عدالت و تعهد شدید به حقیقت و تنهایی ناگزیر حضرتش به واسطه این ویژگی و «دافعه» ای که این رفتار برای طمع ورزان و آلودگان و قدرت طلبان ظاهرالصلاح ایجاد می کرد -، قابل درک نیست. با مراجعه به فیلم این گفتگو کاملا معلوم است که گوینده، تعبیر «گوشت تلخ» را از زبان همان متوقعان و زیاده خواهان مطرح می کند نه اینکه این ویژگی را از زبان خود به آن حضرت اطلاق کند. مگر این حقیقت را بارها در فضایل امیر مومنان نشنیده ایم که او شهید شدت عدلش شد؟!. حتی اگر پناهیان در این باره توضیح هم نمی داد معنا و مراد این بخش از اظهاراتش به اندازه کافی معلوم بود.

در سلسله مباحث سخنران مشهور ما چه امسال و چه در ماه رمضان سال گذشته موارد قابل انتقادی وجود دارد که کسی به آن معترض نشد. شاید به این دلیل که چندان جنجال برانگیز نبوده اند، مانند نسبت دین و اخلاق یا برخورد قرآن با یهودیت، یا نسبت حسادت دادن به نقد یکی از عالمان دینی از رهبر انقلاب. این واقعیت نشان می دهد که ترازوی وزن کشی در اغلب نقد و انتقادها چندان دقیق نیست و حتی این احتمال هم هست که برخی بزرگان بدون شنیدن تمام و کمال اظهارات پناهیان و صرفا از روی عاطفه دینی متعرض بخشی از این سخنان شده باشند.

برای نقد اظهارات کسی باید تمام سخن او را شنید و حتی چنانکه شیوه برخی پهلوانان (هم در سنت فکر دینی ما و هم در منطق و معرفت شناسی مدرن) است اشکالات مدعی را در بیان و صورت بندی ادعا اصلاح کرد و سپس به نقد آن پرداخت نه آنکه از قضا دست روی ادعاهای درست او گذاشت. این شیوه برخورد حتی درباره کسانی که معمولا اظهارت شان چندان از شانیت علمی برخوردار نیست و افراد مشهوری هم نیستند باید رعایت شود.

متاسفانه در جامعه ما فرهنگ نقد و روش شناسی و منطق در طرح مباحث و تحلیل آن جایی ندارد و نه در مدارس و دانشگاه ها و نه در رسانه ها چندان به آموزش آن اهتمامی دیده نمی شود در حالی که با گسترش حیرت انگیز شبکه های اجتماعی که هر کدام به منزله یک رسانه نافذ و اثرگذار ظاهر شده اند توجه و فرهنگ سازی در این زمینه گاه از نان شب هم واجب تر است چون «حیات» فکری سالم جامعه به آن وابسته است.