یک‌شنبه 4 آذر 1403

از کشتی با انگشت قطع‌شده تا لیست سیاه مراسم تشییع جنازه!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
از کشتی با انگشت قطع‌شده تا لیست سیاه مراسم تشییع جنازه!

محمود اسماعیل‌پور نامی آشنا در کشتی ایران است، مردی با شاگردانی بزرگ و قهرمان؛ او اما یکی از شاگردانش را خلف‌ترین و بامعرفت‌ترین می‌داند.

- اخبار ورزشی -

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، محمود اسماعیل‌پور متولد سال 1338 و بازنشسته اداره برق؛ بی‌شک یکی از نام‌های پررنگ در کشتی جویبار است، خودش هیچ‌گاه قهرمانی جهان را تجربه نکرد اما بارها و بارها با شاگردانش قهرمان ایران و جهان شد و لذت قرارگرفتن بر سکوهای ارزشمند را چشید.

کار او در کشتی بازنشستگی ندارد، صبح به‌امید کشتی شروع می‌کند و به‌امید فردایی دیگر در کشتی، روز را به پایان می‌رساند. شاگردان قهرمان او در کشتی زیادند، اما نقطه آغاز ماجرا، با مهدی حاجی‌زاده بود که بار دیگر نام جویبار را سر زبان‌ها انداخت و پس از قهرمانی او که منجر به قهرمانی تیم ملی کشتی آزاد ایران در مسابقات جهانی 2002 تهران شد، نونهالان و نوجوانان زیادی سمت این رشته آمدند.

حاجی‌زاده شاگرد اسماعیل‌پور بود و بعد از او مسیری در این شهر کوچک ترسیم شد که انتهایی ندارد.

گفت‌وگوی خبرنگار تسنیم با این مربی سازنده را در زیر می‌خوانید:

*باید در کشتی باشم که شب‌ها بتوانم بخوابم

اسماعیل‌پور که هر روزش با کشتی می‌گذرد، درباره اینکه "آیا به روزی فکر می‌کند که مثل کار اداری‌اش، از کشتی هم بازنشسته شود؟"، گفت: بازنشستگی در کشتی از نظر من معنا ندارد. من عاشق کشتی هستم و خیلی دوست دارم همه وقتم آنجا بگذرد، اصلاً باید در کشتی باشم که بتوانم شب راحت بخوابم.

*با اره برقی انگشتم را از دست دادم

وی در مورد دوره کشتی‌گیری خود گفت: از سال 1368 مربی شدم، قبل از آن هم خودم کشتی می‌گرفتم. در 2 3 وزن تیم ملی هم کشتی گرفتم ولی بعد آسیب‌دیدگی دستم را داشتم. آن زمان کار ساختمانی می‌کردم، سر ساختمان، اره برقی انگشت شستم را قطع کرد، پیوند زدم ولی دیگر کارایی نداشت. چند سال هم با همین انگشت کشتی گرفتم، آن موقع کشتی خیلی سخت بود و می‌دیدی در یک مسابقه باید 11 تا 13 دور کشتی بگیری، تعداد مسابقه هم به‌اندازه امروز نبود. چند مسابقه به ما تأییدیه ندادند، حتی من و محمدرضا طالقانی به روسیه رفتیم که ویزا به ما ندادند، این چیزها زیاد به سر ما آمد. 18 سال کشتی گرفتم، آن موقع عضو تیم ملی بودم، افسوس می‌خورم چرا بدون مدال رفتم ولی به‌هرحال قسمت این بود، همه که نمی‌توانند مدال بگیرند.

*در جام تختی گردنم شکست، یک آسپرین هم به من ندادند

اسماعیل‌پور ادامه داد: کشتی‌گیر به من باخت، من را فرستادند خانه، حتی به اردو هم دعوتم نکردند و او به مسابقه رفت. در جام تختی، گردنم شکست، منصور برزگر کُچ من بود، کسی حتی یک قرص آسپرین به من نداد، گردنم هنوز هم درد می‌کند، الآن انگشت کشتی‌گیر ضرب می‌خورد همه پیگیرند، قدیم طور دیگری بود.

* ایران را از سلامتی خودم هم بیشتر دوست دارم

مربی سازنده کشتی جویبار در واکنش به این سؤال که "آیا مدال گرفتن پسرش مسعود باعث شد که او بخشی از گذشته‌ای را که برای او بدون مدال تمام شده بود، فراموش کند؟"، گفت: نه‌تنها مسعود و سایر شاگردانم که همه بچه‌های ایران زمین وقتی مدال می‌گیرند احساس می‌کنم خودم مدال گرفتم، دلیلش هم این است که به کشورم افتخار می‌کنم، من که عددی نیستم، ولی ایران را از سلامتی خودم هم بیشتر دوست دارم. خیلی جاها به‌خاطر کشتی رفتم و شاید آنجا حقوق خوبی هم از کشتی می‌گرفتم اما همیشه شهر خودم و خدمت کردن به بچه‌های خودمان را دوست داشتم.

*همه رفتند و پشت‌سرشان را نگاه نکردند، رضا یزدانی هوایم را دارد

«بعد از عمری که در کشتی گذاشتید خلف‌ترین و قدرشناس‌ترین شاگردتان را چه‌کسی می‌دانید؟»، این مربی جویباری پاسخ داد: همه بچه‌ها را دوست دارم، همه خوبند ولی کسی که سراغ من را زیاد می‌گیرد و خیلی پیگیر سلامتی‌ام هست و همه‌گونه هوایم را دارد، رضا یزدانی است. او خیلی بامعرفت است، بعضی‌ها رفتند و پشت‌سرشان را هم نگاه نکردند و حتی جواب سلام من را نمی‌دهند. ما پهلوان واقعی کم داریم، از نظر من آن کسی که واقعیت را نمی‌گوید پهلوان نیست، دروغ چیز بدی است، یک پهلوان باید اقتدایش به مولا علی (ع) و پوریای ولی باشد، کشتی‌گیر 15 سال پیش من تمرین کرده است اما یک زنگ هم نمی‌زند ببیند مرده‌ام یا زنده.

*حاجی‌زاده نه سراغی از کشتی می‌گیرد و نه از من

اسماعیل‌پور درباره اینکه "آیا مهدی حاجی‌زاده که اولین شاگرد نامدار و قهرمان او بود، همچنان با مربی‌اش در ارتباط است؟"، تأکید کرد: پدر مهدی حاجی‌زاده پسرعمویم بود، با هم در تهران و چهارراه سیروس کار می‌کردیم، مهدی هم همان‌جا به دنیا آمد، دیگر سراغی نه از کشتی می‌گیرد و نه از من؛ رضا یزدانی تنها کسی است که همراه و پشت من بوده، هر جا هم رفته من را فراموش نکرده است، محمدباقر عالی هم خیلی بامعرفت بود، یاسر قربانی هم ولی شغلش باعث شده است که اینجا نباشد.

*اگر مُردم برخی به تشییع جنازه‌ام نیایند

«در روزگار مربیگری از چه‌کسی دل‌تان شکست؟»، اسماعیل‌پور دراین‌باره گفت: نمی‌توانم اسم ببرم، خیلی‌ها آمدند، 15 16 سال پیش من تمرین کردند اما اگر مُردم، در تشییع جنازه من نباشند، اسم‌شان را می‌نویسم که اینها برای فاتحه هم نیایند. دو سال در کادر رسول خادم بودم، 10 روز مانده به المپیک، مسئولان جویبار خواستند که من را از کادر فنی تیم ملی کنار بگذارند، آنجا رضا یزدانی حتماً مدال می‌گرفت. سه جویباری عضو تیم ملی بودند، یعنی من سه شاگرد داشتم و به‌خاطر خواسته مسئول کشتی جویبار، من را کنار گذاشتند. من همیشه می‌گویم آقا رسول (خادم) را قبول دارم ولی این کارش خیلی من را اذیت کرد، من عضو کادرش بودم اما به‌خاطر خواست این آقایان من را کنار گذاشت، سال‌هاست که هیچ‌جا نگذاشتند کار کنم، همه مردم اسم من را می‌آوردند و می‌دانستند کارم در کشتی جویبار چیست، اما با من چنین برخوردی کردند.

*قرارمان نبود کشتی جویبار یک‌بارمصرف شود

مربی تیم بانک شهر که در سال‌های تیم‌داری رضا یزدانی همیشه عضو کادر فنی تیم‌های او در لیگ برتر بوده است، افزود: اکثر بچه‌های جویبار پیش من تمرین کردند، حتی کمیل قاسمی، حسن یزدانی و کامران قاسم‌پور، اما مسئولان کشتی جویبار کاری کردند که کشتی‌گیران از من فاصله بگیرند، نتیجه‌اش چه شد؟ الآن کشتی جویبار بعد از حسن یزدانی، کامران قاسم‌پور و امیرمحمد یزدانی چه‌کسی را دارد؟ الآن ما دیگر کشتی نداریم، در رده‌های سنی نونهالان، نوجوانان و جوانان، نفر ششم هم نداریم، یک روز قهرمان جهان و المپیک داشتیم، اما وضعیت الآن چطور است؟ قرارمان این نبود که کشتی جویبار یک‌بارمصرف باشد، باید می‌ساختیم تا کار تداوم داشته باشد.

*مسعود با بقیه شاگردانم فرقی نداشت

پدر مسعود اسماعیل‌پور با دو نشان نقره و برنز جهانی، می‌گوید همه شاگردانش را به‌چشم پسرانش دیده است. او دراین‌باره گفت: خدا گواه است که همه آنها بچه‌هایم بودند، مثل مسعود، در سالن کشتی مسعود با بقیه‌شان هیچ فرقی برایم نمی‌کرد.

*نوه دختری‌ام می‌شود چامیزو

وی عنوان کرد: امیدوارم جویبار مثل سال‌های گذشته دوباره پر از ستاره و مدعی شود، من هم یک نوه دارم، می‌شود چامیزوی فرانسوی، الآن 8 سالش هست، آرتا، نوه دختری من است، قهرمان دنیا می‌شود. اگر عمری باقی باشد، آن روز را خواهم دید. خدا را شکر می‌کنم که هنوز هم سلامت هستم و می‌توانم تمرین بدهم. مادران، بچه‌های‌شان را از ساری به اینجا می‌آورند، به جویبار، روبه‌روی اداره برق در سالن فردوس، مسئول سالن هم خیرخواه کشتی است، همه هزینه‌ها را خودش تقبل می‌کند.